بسم الله الرحمن الرحیم
...ولی اکنون مواجه بودم با یک شیخ معمولی که هیچ وقار و هیبتی در نظرم نداشت.
در هر صورت، نماینده اش مرا به او معرفی کرد، او هم خوشامد گفت و مرا در طرف راستش نشاند و غذا را به من تعارف کرد. پس از تمام شدن غذا، یکبار دیگر، نماینده اش مرا معرفی کرد تا اینکه پیمان نامه اي از شیخ بگیرم و پس از آن همگی به من تبریک و تهنیت گفته، مرا غرق بوسه هاي خود کردند. از سخنان و تبریکهایشان چنین استنباط کردم که از من شناخت زیادي دارند، لذا این غرور مرا واداشت که در برخی پاسخهاي شیخ به سئوالهاي سئوال کنندگان، اعتراض و اشکال کنم و با قرآن و سّنت، اشکالات خود را محکم و قوي نمایم. ولی حاضرین از این بچگی! و نادانی خیلی نگران شدند و آنرا اسائۀ ادب در محضر شیخ تلقی کردند، چه اینکه عادت کرده بودند جز با اجازه اش، در حضورش لب به سخن نگشایند.
شیخ که آن وضعیت را مشاهده کرد با یک زرنگی مخصوص، آن پرده ها را بالا زد و گفت: «هر که آغازش سوزان باشد، انجامش درخشان است» .حاضرین آن را مدال افتخاري براي من از حضرتش دانستند، و از اینکه قطعاً نهایتی پر افتخار خواهم داشت، مرا دگربار تهنیت گفتند، ولی شیخ طریقت که خیلی زرنگ و کاردان بود، مجالی به من نداد که با اشکالهایم، باز هم او را آزرده و سرگردان نمایم، لذا داستانی را از یکی از عارفان نقل کرد که: یکی از علما به خدمتش مشرف شد، عارف به او گفت: بلندشو و غسل کن! عالم رفت، غسل کرد و بازگشت که در جلسه بنشیند، در بار دوم گفت: بلندشو و غسل کن! عالم از نو برخاست و این بار با دقت فراوانی غسل کرد، شاید که در نخستین غسل کوتاهی کرده باشد و آمد بنشیند، این بار باز هم شیخ عارف به او نهیبی زد و دستورش داد که براي سومین بار غسل کند، عالم گریست و عرض کرد:
سرور من! هم از علمم و هم از عملم غسل کردم (و خودم را از علم و عمل جدا ساختم) و چیزي نمانده است جز اینکه خداوند بر دست مبارکت، راه خیري بر من بگشاید. آنجا بود که عارف بدوگفت: اکنون بنشین!
من دانستم که غرض او از داستان،خودم می باشم، حاضرین هم به همین نتیجه رسیدند لذا پس از خروج شیخ، مرا سرزنش کردند و قانع نمودند که سکوت را تا آخر اختیار کنم و احترام «صاحب الزمان» ! را بجاي آورم تا اینکه خداي نخواسته، اعمالم حبط نشود و به این آیۀ کریمه استدلال کردند:
"يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ" (حجرات/۲)
"ای مؤمنان! صدایتان را بلندتر از صدای پیامبر نکنید، و آن گونه که با یکدیگر بلند سخن می گویید با او بلند سخن نگویید، مبادا آنکه اعمالتان تباه و بی اثر شود و شما تباهی آن را درک نکنید. "
من هم قدر خود را شناختم و اوامر و پندهاي آنان را با دل و جان گوش دادم و شیخ هم مرا بیش از پیش به خود نزدیک کرد.
سه روز نزد او ماندم که در این مدت سئوالهاي زیادي از او می کردم و بعضی از آن سئوالها براي آزمایش بود و او خود می دانست، لذا به من چنین پاسخ می داد که قرآن را ظاهري است و باطنی، و باطن آن به هفت بطن منتهی می شود.ضمناً گنجۀ مخصوص خود را برایم گشود و شجره نامه اش را به من نشان داد که در آن نام سلسله صالحان و عارفان نیز به چشم می خورد که سندش متصل می شد به «ابوالحسن شاذلی» و به اولیاي زیادي می رسید تا منتهی می شد به امام علی بن ابیطالب کرم الّله وجهه و رضی الّله عنه!
لازم به یادآوري است که این حلقات عارفانه را که برگزار می کردند، در آغاز ، شیخ با قرائت چند آیه از قرآن کریم - به گونه تلاوت و تجوید- آن را افتتاح می کرد سپس قصیده اي می خواند و آنگاه مریدان، مدائح و اذکاري را که از بر داشتند، می خواندند و بیشتر آن چکامه ها و اذکار در مذمت دنیا و ترغیب در آخرت و زهد و پارسائی بود. آنگاه اولین مریدي که در طرف راست شیخ نشسته بود، چند آیه قرآن تلاوت می کرد و پس از گفتن«صدق الّله العظیم»
او بیت یک قصیده نو را می سرود و بقیه در سرودن آن مشارکت می جستند و بدین سان،حاضران در خواندن ولو یک آیه از قرآن، به نوبت، شرکت می کردند، تا اینکه حالی به آنها دست بدهد و به راست و چپ همگام با خواندن اشعار مدح، متمایل شوند و خود را حرکت دهند و سپس شیخ بلند شود و دیگران نیز قیام کنند و یک حلقه اي تشکیل دهند که شیخ، قطب و محور آن حلقه باشد و این کلمه را بر زبان جاري سازند: آه، آه، آه. . . و شیخ در میان آنان به حرکت درآید و در هر بار متوجه یکی از آنها شود و برنامه،حسابی گرم شود.....
ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت تولیت آستان شاهچراغ از حمله تروریستی در شیراز
مصباح : آیا می شود نقش خواصی که در آتش فتنه اخیر دمیده اند را نادیده گرفت؟!....وقتی به اقتدار و امنیت نظام حمله می شود و خواص جامعه عامدانه یا جاهلانه بر آتش فتنه می دمند ، قطعا در خون های ریخته شده شریکنند!!...
مصباح: واقعه شاهچراغ ، امتحان سختی برای لشگر سلبریتی هایی است که برای مرگ مهسا امینی اشک تمساح ریختند!! ...
مردم منتظر واکنش این جماعت هستند تا میزان نوع دوستی و میهن دوستی خود را نشان دهند!!...
خون شهید همواره راهگشاست و این بار خون شهدای حرم شاهچراغ ، چراغ روشنی برای غبار فتنه است تا اغفال شدگان و اغوا شدگان، راه و کار درست را تشخیص دهند!...
📡📡📡
️ پیام حضرت آیتالله خامنهای در پی حادثهی تروریستی در حرم حضرت احمد بن موسی (شاهچراغ) شیراز
بسم الله الرّحمن الرّحیم
جنایت شقاوتآمیز در حرم مطهّر حضرت احمد بن موسی علیهماالسلام که به شهادت و مجروح شدن دهها مرد و زن و کودک بیگناه انجامید، دلها را اندوهگین و داغدار کرد. عامل یا عاملان این جنایت اندوهبار یقیناً مجازات خواهند شد ولی داغ عزیزان و نیز هتک حرمت حرم اهل بیت علیهمالسلام جز با جستجو از سررشتهی این فاجعهآفرینیها و اقدام قاطع و خردمندانه دربارهی آن، جبران نخواهد شد. همه در مقابله با دست دشمن آتشافروز و عوامل خائن یا جاهل و غافل او وظائفی برعهده داریم؛ از دستگاههای حافظ امنیت و قوهی قضائیه تا فعالان عرصهی فکر و تبلیغ و تا آحاد مردم عزیز باید ید واحدهئی باشند در مقابل جریانی که به جان مردم و امنیت آنان و مقدسات آنان بیاعتنائی و بیاحترامی روا میدارد. ملت عزیز و دستگاههای مسئول یقیناً بر توطئهی خباثتآمیز دشمنان فائق خواهند آمد، ان شاءالله.
اینجانب به خانوادههای عزادار این حادثه و به مردم شیراز و به همهی ملت ایران تسلیت میگویم و شفای مجروحان را از خداوند متعال مسألت میکنم.
سید علی خامنهای
۵ آبان ۱۴۰۱