✳ امام حسن عسکری (ع) ؛
نحن حجج اللّه على خلقه و جدّتنا فاطمة حجّة علینا:
( ما حجتهای خدا بر مخلوقین هستیم و جد ما حضرت فاطمه حجت بر ماست.)
#در_محضر_آل_طاها
@mesbah_313_ir
12.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 سربداران صدیقه سلام الله علیها
🟢 مداحی بسیار زیبای مداح لبنانی در رثای حضرت زهرا (س) و در حمایت از مقاومت
#محور_مقاومت
@mesbah_313_ir
مداحی_آنلاین_نماهنگ_حس_خوب_نریمانی.mp3
6.17M
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام
🍃آبرو داری کن
🌴#شب_زیارتی
🎙 سیدرضا نریمانی
@mesbah_313_ir
باسمه تعالی
الغارات (قسمت ۳۷)
دزدی حاکم فارس از بیت المال
علی (ع) مُنذِر بن جارود را حاکم فارس قرار داد. او ۴۰۰ هزار درهم مالیات از مردم جمع آوری کرد و آنها را برای خودش برداشت. امیرالمومنین(ع) او را به زندان انداخت. صعصعه بن صوحان پیش امام(ع) شفاعت کرد و در کار او به جد ایستاد تا توانست او را از زندان آزاد کند.
فرار فرماندار کَسکَر به سوی معاویه
"قعقاع بن شور" فرماندار کَسکَر (شهری بین کوفه و بصره) هم از حضرت جدا شد و به سمت معاویه گریخت، در حالی که اموال زیادی از بیت المال را برای خود تصاحب کرده بود. وقتی برخی از اصحاب امیرالمومنین(ع) از آن حضرت درخواست مال کردند، فرمود: " از من درخواست مال میکنند، در حالی که من قعقاع را بر کَسکَر حاکم کردم، اما او فقط برای یک زن ۱۰۰ هزار درهم مهریه قرار داده است، به خدا قسم اگر قعقاع کفو او بود، مهریه اش را این قدر قرار نمیداد."
فرار حاکم منطقه ری به سمت معاویه
"یزید بن حُجَیه" بعد از جنگ نهروان حاکم امام بر ری و دستبی شد، اما مالیات را جمع کرد و همه را برای خودش برداشت. حضرت او را به مرکز خلافت فراخواند و زندانی کرد و "سعد" را برای نگهبانی از او گمارد. اما وقتی سعد خواب بود، او از غفلت سعد سوء استفاده کرده و به سمت معاویه گریخت.
یزید خود را به شهر رقّه رساند که در قلمرو معاویه بود. در آن زمان مرسوم بود کسانی که قصد فرار به سمت معاویه را داشتند، ابتدا خود را به رقّه میرساندند و در آنجا میماندند تا معاویه به آنها اذن دهد.
یکی از یاران امیرالمومنین(ع) به آن حضرت گفت: " اگر من را دنبال او بفرستید میتوانم او را برگردانم." وقتی سخن او به یزید بن حجیه رسید با حالت تمسخر اشعاری سرود و به بدگویی از امیرالمومنین(ع) و اصحاب ایشان و مدح معاویه و اصحابش پرداخت. وقتی خبر اشعار او به امام(ع) رسید، حضرت او را نفرین کرد و به اصحابش فرمود: " همه دستانتان را بالا بیاورید و او را نفرین کنید." حضرت شروع به نفرین کردند و اصحاب آمین میگفتند : " خدایا یزید بن حجیه با مال مسلمانان گریخته است و به قوم فاسق ملحق شده است، خدایا ما را از فریب و نقشه او در امان نگهدار و او را مثل جزای ظالمین مجازات کن."
زمانی که حضرت یزید بن حجیه را نفرین می کرد و اصحاب حضرت دستهایشان را بالا آورده بودند و آمین میگفتند، فردی به نام "عِفاق بن شُرَحبیل" در آنجا بود، پرسید: " چه کسی را نفرین میکنند؟" گفتند : " یزید بن حُجَیه را ". گفت : "خیر نبینید، بزرگانمان را نفرین میکنید؟" مردم بر سر او ریختند و شروع به کتک زدن او کردند، به حدی که نزدیک بود کشته شود. زیاد بن خَصَفَه که از دوستان حضرت بود، از بین جمعیت به کمکش آمد و گفت: " پسر عمویم را رها کنید." حضرت فرمود : " به خاطر او پسر عمویش را رها کنید." زیاد دست او را گرفت و از مسجد بیرون برد. عفاق راه میرفت و خاکها را از سر و صورتش میتکاند و میگفت: " به خدا قسم هیچ وقت شما را دوست نخواهم داشت!" زیاد او را نصیحت میکرد و به او میگفت این رفتار به ضررش تمام میشود. سپس شعری برای او سرود و در آن گفت اگر من نبودم تو هلاک میشدی و هدایت در همین راهی است که ما در پیش گرفتهایم. عفاق در پاسخ گفت: " اگر شاعر بودم جوابت را میدادم، اما شما سه اشتباه کردید که به خاطر آن دیگر فکر نمیکنم چیزی شما را خوشحال کند:
اول اینکه برای جنگ با مردم شام لشکرکشی کردید تا به شام وارد شدید و با آنها جنگیدید. وقتی شامیان دیدند دارند شکست میخورند قرآنها را بلند کردند و با این کار شما را مسخره کردند و بازگرداندند. به خدا قسم هرگز نمیتوانید با آن قوت و تعداد دفعه قبل، دوباره به جنگ شام بروید.
دوم آنکه شما حَکمی معین کردید و شامیان هم حَکمی معین کردند، حَکَم شما، شما را از خلافت خلع کرد و حَکم آنها معاویه را به خلافت گذاشت. رئیس آنها با لقب امیرالمومنین به شام برگشت و شما در حالی که یکدیگر را لعنت میکردید و از هم کینه به دل داشتید برگشتید. به خدا قسم همواره آن قوم دست بالا را دارند و شما زیر دست آنها خواهید بود.
سوم آنکه قاریان قرآن و سواران دلیرتان (خوارج) به مخالفت با شما برخاستند و شما به آنها حمله کردید و به دست خودتان آنها را کشتید؛ به خدا قسم پس از آن همیشه خوار و ذلیل خواهید بود."
عفاق هر وقت به اصحاب امیرالمومنین(ع) میرسید میگفت : " خدایا من از علی بیزارم و عثمان را دوست دارم" و چون جواب در خوری نمیگرفت کارش را ادامه میداد. روزی اصحاب حضرت به کسی که سخنان مسجّع میگفت گفتند: " نمیتوانی با سخنانت شَرّ این مرد را از سر ما کم کنی؟" او قبول کرد و زمانی که عفاق آمد و جمله همیشگیاش را گفت، چنان جواب او را داد که دیگر عفاق جرات نکرد از آنجا عبور کند....
ادامه دارد...
#کتاب_بخوانیم 📚
@mesbah_313_ir
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🌷
هر "شهیدی" ترک دنیا کرد و رفت
عشق را اینگونه معنا کرد و رفت
عشق یعنی در شهادت سوختن
چَشمِ بینا، بَر خداوند دوختن!
#در_محضر_شهداء
@mesbah_313_ir
#ذره_بین_مصباح
دکتر رضا زمانی
🔘آنچه رسانه می خواهد ما بدانیم!
⏪ در دو هفته اخیر خبرهای خوبی که باید صدر اخبار تمام رسانه های و فضای مجازی کشور باشد میتوانست اخبار زیر باشد:
▪️استقبال گرم یک ابرقدرت از رئیسجمهور ایران،
▪️ساخت بزرگترین پل غرب آسیا در کرج،
▪️ارسال کپسول زیستی به فضا،
▪️پرواز اولین جت آموزشی تمام ایرانی،
▪️تحویل انبوه پهپاد راهبردی کرار به ارتش،
▪️و.....
⏪اما کدام خبرها بیشترین حجم رسانه و فضای مجازی کشور را به خود اختصاص داد؟
▪️بازگشت تتلو،
▪️ساسی مانکن،
▪️صادق بوقی،
▪️چای دبش،
▪️توماج صالحی،
این یعنی ما در حصر رسانه ای هستیم و دشمنان اولویت های رسانه ای ما را مشخص میکنند!...
⁉️تا چه وقتی باید کار رسانه و فضای مجازی کشور دست عناصر ناکارآمد و آلوده باشد؟!.
⁉️تا چه وقتی قرار است اهمیت و جایگاه بالای رسانه را نادیده بگیریم ؟!
⁉️آیا ضرورت بازنگری اساسی در سیاست رسانه ای احساس نمی شود؟!
⁉️آیا وقت بازسازی ساختار رسانه ای کشور فرا نرسیده است؟!
#رسانه
@mesbah_313_ir