باسمه تعالی
تاریخ تحلیلی اسلام (قسمت ۳۰)
....مسلمانانی راستین، مومنانی آزموده که قرآن، جای جای، آنان را ستوده است.
قریشیان به موجب پیمانهای قبیلهای نمیتوانستند به پیغمبر آسیب جانی برسانند. زیرا در این صورت با بنی هاشم درگیر میشدند و ممکن بود تیرههای دیگر نیز در میان آیند و کار دشوار گردد. بدین جهت مخالفت آنان با پیغمبر از حدود بدگویی و آسیب رساندنهای جزئی بیشتر نبود. لکن مسلمانان بیپناه را تا آنجا که میتوانستند آسیب میرساندند.
اندک اندک درگیری آشکار میشد. قریشیان بار دیگر نزد ابوطالب رفتند و از وی خواستند برادرزاده خود را از راهی که در پیش گرفته است باز دارد. ابوطالب سخنان آنان را با برادرزاده خود در میان نهاد و پیغمبر(ص) در پاسخ گفت : به خدا سوگند اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ من بگذارند از دعوت خود دست برنمیدارم. ابوطالب هم گفت: حال که چنین است کار خود را دنبال کن و من نمیگذارم به تو آسیبی برسد.
قریشیان پس از آنکه دانستند پیغمبر دعوت خود را ترک نمیگوید و ابوطالب نیز حمایت خویش را از وی دریغ نمیدارد در آزار او و پیروان او کوشا شدند.
اسلام آوردن حمزه
روزی ابوجهل نزدیک کوه صَفا به پیغمبر صلی الله برخورد و سخنانی ناشایست به وی گفت. پیغمبر(ص) بدو پاسخی نداد. کنیزی از آنِ عبدالله بن جُدعان آنجا بود و این ماجرا را دید. دیری نگذشت که حمزه از شکار به مکه بازگشت. عادت حمزه چنان بود که چون از شکار برمیگشت، کعبه را طواف میکرد. سپس به انجمنهای قریش میرفت و با آنان سخن میگفت. قریش حمزه را به خاطر جوانمردیهایش دوست میداشتند. این بار که حمزه به عادت خود به دیدن آشنایان مشغول بود آن کنیز نزد او رفت و گفت نبودی تا ببینی ابوجهل به برادرزاده ات چه گفت. حمزه به سر وقت ابوجهل رفت او را دید که در مسجد میان مردم نشسته است. کمان خود را بر سر وی کوفت چنان که سر ابوجهل زخمی بزرگ برداشت. سپس گفت: تو محمد را دشنام میدهی مگر نمیدانی من به دین او درآمدهام هرچه او بگوید من هم میگویم. بنی مَخزوم خواستند به یاری ابوجهل برخیزند لکن وی گفت: حمزه را بگذارید! که من برادرزاده او را دشنامهای ناخوشایند دادهام. این پیشامد سبب شد که حمزه در شمار مسلمانان درآید. از آن پس قریش چون دیدند محمد پشتیبانی قوی مانند حمزه دارد و او را از آسیب آنان نگاه خواهد داشت کمتر متعرض وی شدند...
ادامه دارد....
#کتاب_بخوانیم 📚
@mesbah_313_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎بسم الله الرحمن الرحیم
قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ
(بگو: «خدا» بقیه را رها کن)
#در_محضر_قرآن
@mesbah_313_ir
#شهید_مرتضی_آوینی🌷
کربلا کجاست؟!...
شهید آوینی پاسخ می دهد!....
چاوشی پُر سوز می خواند مرا
کربلا هر روز می خواند مرا
کربلا شهری کنار رود نیست.
کربلا در مرزها محدود نیست.
خاک او تلفیق عشق و رنج بود.
کربلا در کربلای پنج بود!
از یمن پیچیده بوی کربلا
تا گرفت آیینه سوی کربلا
محور حق با یمن همسو شدست.
کربلا دریای سرخ او شدست.
صبح را تا مرز شب آورده ایم.
کربلا را تا حلب آورده ایم!...
#سبک_زندگی_اسلامی_ایرانی
#در_محضر_شهدا
@mesbah_313_ir
تصویر برگزیده #مصباح
🔉 تلنگر مصباح
....کسانی بودند که با نوشته ای یا با صدایی بلند از سید محرومان و شهید جمهور ایران، حلالیت طلبیدند!درود بر شرف و انسانیت آنها ! اما چه بد سرنوشتند؛ آنها که زخم زبان زدند، تمسخر کردند، دشمنی کردند و...اما جرات نکردند تا بی انصافی و کم لطفی خود را فریاد بزنند و در پیشگاه مردم حلالیت بطلبند!!...
#شهید_جمهور
@mesbah_313_ir
🔍#ذره_بین_مصباح
📌کشورهایی که کشور مستقل فلسطین را به رسمیت شناختند.
هفت اکتبر، طوفانی بود که هنوز در حال وزیدن است و ریشه های ظلم ادامه دار صهیونیست ها را بر می کَند.به لطف و اراده الهی،مقاومت فلسطینی و همراهی مردم دنیا، فلسطین آزاد خواهد شد و صهیونیست های شیطانی به زباله دان تاریخ می پیوندند.
#فلسطین
#مقاومت
@mesbah_313_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادداشت روز #مصباح با 🕵عالیجناب خان خان
👻چه ناقلاییه سرکرده جریان بهاری، آقای خاص سیاسی!
...مملکت ما آدم های عجیب و غریب کم نداره! یکیش همین احمدی نژاده، البته محمودشون! چون بقیه رو که نمی شناسم!
....برای خودش، سهم خواهی می کنه! به اسم نیروی انقلابی، وارد گود ریاست جمهوری شد و با «بگم بگم»، اعتماد سوزی کرد! گویا همه دزدند و اونم از همه آتو داره!!!...
....بی تقوایی در او موج می زد!و آدم و عالم رو پائین تر از خودش می دونست!...
...یکی از بانیان اوضاع معیشتی امروز، این آقا و دار و دسته همین آقا هستند!...
....خشت اول دلاری شدن کشور رو ایشون گذاشت و بعدها با وقاحت گفت؛«من یک لیبرالم»
به گفته یکی از مشاوران محمود، او مشکل اصلی رو رهبری می دونست!!...و متاسفانه
رفتار او این ادعا رو اثبات می کنه!...
....احمدی نژاد، کسیه که با نام فلسطین گنده شد اما همان اوائل درباره هفت اکتبر حرفی نزد!...
او بعدها راهی رو در پیش گرفت که روزگاری رقبای قسم خورده او و جریانش رفتند! و سر در آخوری کرد که منتقدان سفت و سختش کردند!...
احمدی نژاد کسیه که همه حرفی می زنه ولی بعد میگه؛ «چرا من رد صلاحیت میشم» ؟!....
احمدی نژاد، کسیه که میگه؛ من هرگز رای نخواهم داد!...اما کاندید میشم و بهم رای بدین!!
ای ناقلا!😳😜...اول و وسط و آخر ناقلاها خودتی! آقای خاص سیاسی! 🤗
امضا عالیجناب خان خان
#احمدینژاد
@mesbah_313_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘حدیث دلدادگی
🌷آیت الله آل هاشم🌷
.....الحق که آل هاشم بود؛ شجاع، مردمی، ولایت مدار و خدمتگزار مردمی .
او ذخیره نظام و پشتوانه سرمایه اجتماعی نظام بود.او در خط ولایت، وجاهت داشت.
او عابد عالم و سالک جاهد و حافظ عاقل بود و سرانجامش شهادت! و چقدر با سعادت!...
....بارالها در رهت هرکس #بمیرد_زنده است!...
#شهیدخدمت
#آیت_الله_آل_هاشم
@mesbah_313_ir
باسمه تعالی
تاریخ تحلیلی اسلام (قسمت ۳۱)
کارشکنی های بی نتیجه
سران قریش برای اینکه پیشرفت دین تازه را متوقف سازند به هر حیلتی متوسل میشدند. بدگویی از پیغمبر و آزار رساندن بدو؛ شکنجه و آسیب پیروان، نسبت دادن شاعری، دیوانگی، ساحری به وی، ولی هیچ یک از این اقدامات سودی نبخشید. مردی از بنی عبد مناف به نام نَضر بن حَرث که چندی در حیره به سر برده و در آنجا داستانهای خداینامهها و حماسههای پهلوانان ایرانی را فرا گرفته بود، شیوهای تازه به کار برد. هنگامی که پیغمبر صلی الله در مجلسی مینشست و مردمان را با تذکر سرنوشت امتهای پیشین اندرز میداد و داستانهای قوم فرعون، صالح، ثمود و دیگران را برای آنان میخواند و برمیخاست، نضر به جای او مینشست و میگفت ای گروه قریش به خدا من داستانهای بهتر از داستانهای محمد برای شما می خوانم. بیایید داستانهای مرا بشنوید. بعضی مفسران نوشتهاند این نضر همان کسی است که قرآن درباره او گفته است:
" وَمَنْ قَالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ "
و کسی که بگوید: «من نیز همانند آنچه خدا نازل کرده است، نازل میکنم»؟!..
(انعام/۹۳)
اما برخلاف تصور نضر و دیگر کافران قریش آنچه دل مردم را می ربود و آنان را شیفته مسلمانی میکرد داستان پیشینیان نبود؛ داستانها مقدمهای بود که در پی آن اندرزها دلسوزیها و بهتر از همه وعده زندگانی بهتر و انسانیتر در پی داشت. داستانها به بردگان و مستضعفان نوید میداد که آن ستمکاران نیز چون مردم ظالم دورههای گذشته به زودی نابود خواهد شد و دولت از آنان خواهد بود.
ابن اسحاق نوشته است سران قریش چون ابوسفیان و ابوجهل و دیگران، شب ها پنهانی به خانهای میرفتند که محمد صلی الله در آنجا مردمان را موعظه میکرد و به سخنان او و آیههای قرآن گوش میدادند. بامدادی که از آنجا به در آمدند یکدیگر را دیدند، گفتند دیگر چنین کاری مکنیم. مبادا رفتار ما سبب شود که نادانان قبیله فریفته سخنان محمد شوند. با این همه چند شب پی در پی به خانه او رفتند. سرانجام با یکدیگر به مشورت نشستند که چه کنند. ابوجهل که از تیره بنی مخزوم بود گفت ما با پسران عبد مناف بر سر ریاست پیکار کردیم، هرچه کردند ما از آنان پس نماندیم، تا آنکه سرانجام گفتند از آسمان به ما وحی میرسد. به خدا هرگز بدو ایمان نخواهم آورد...
ادامه دارد....
#کتاب_بخوانیم 📚
@mesbah_313_ir