9.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اوج وحشی گری آمریکا درزمان اشغال عراق#
#این روزها وضعیت آمریکا راببینید#
#طوفان_بر_پا_خواهد_شد
#مکر_الهی.......
https://eitaa.com/mesbah_family124🌸🌺🌸🌺
۹ کاری که هرگز نباید فرزند خود را از انجام آن ها منع کنید
۱- سؤال پرسیدن
کودک با مطرح کردن سؤالات هر چه بیشتر است که به طور طبیعی رشد می کند و درباره ی دنیا می آموزد.
۲- گریه کردن
بچه های کوچک، در مقایسه با بزرگترها، همه چیز را با شدت بیشتری احساس می کنند. فرزندتان را از گریه کردن منع نکنیدبه او کمک کنید که علت گریه اش را درک کند و راهی برای حل آن بیابد.
۳- خسیس بودن
فرزند شما این حق را دارد که وسایل خودش را داشته باشد، همان حقی که بزرگترها از آن برخوردارند. هرگز به فرزندتان به خاطر خسیس بودن احساس شرم ندهید.
۴- نه گفتن
منع کردن او از نه گفتن به شما، تجاوز به حریم اوست.
۵- سر و صدا کردن
کودکی فرزندتان را خراب نکنید. اجازه دهید سر و صدا کند و آواز بخواند. این تنها دوره ای از زندگی فرزندتان است که برای انجام این کارها آزاد است.
۶- ترسیدن
بچه های کوچک ممکن است از پزشک یا آشناهای غریبه ترس داشته باشند، امری که هیچ ایرادی ندارد
۷- داشتن راز
فرزندتان هر چه بزرگ تر می شود، بیشتر به حریم شخصی نیاز پیدا می کند
اعتمادی که میان تان برقرار است را به خطر نیندازید.
۸- عصبانی شدن یا حسادت کردن
به خاطر داشته باشید که اراده ی او هنوز قوی نیست و خودکنترلی برای او دشوار است
۹- اشتباه کردن
هیچ کس اشتباه کردن را دوست ندارد و وضع وقتی بدتر می شود که یک بزرگتر هم بابت آن سرزنش تان کند. عجیب نخواهد بود اگر بعد از چنین تجربه ای، کودک دیگر میلی به انجام هیچ کاری به تنهایی نداشته باشد.
#فرزند_پروری
#عزت_نفس
#روانشناسی_کودک
https://eitaa.com/mesbah_family124🌸🌺🌸🌺
سلام. به اطلاع می رساند امروز و تا ساعت ۲۲ فرصت شرکت در پویش نقاشی و نهج البلاغه می باشد و انشاالله فردا صبح قرعه کشی انجام و در مراسم ولادت امام علی (ع) به برگزیدگان اهدا خواهد شد
#پویش
به عشق علی(ع) به نام پدر
❤️ آقای رضا گودرزی ❤️
۲۰
به #مصباح_خانواده_۱۲۴ بپیوندید:👇
https://eitaa.com/mesbah_family124
✨🌼،🌹
☘ ۲۴ نشانه برای اینکه شما درونگرا هستید نه خجالتی!
از حرفهای بیهوده لذت نمیبرید.
رابطه شما با تلفن، ترکیبی از عشق و تنفر است!
برای جواب دادن به پیامها صبر میکنید.
در میان جمع بودن برای شما استرسزاست.
از اجتماع فراری نیستید، ولی فقط زمانی که خودتان بخواهید اجتماعی میشوید.
نسبتبه اتفاقات اطراف خود بهشدت هوشیار و مراقب هستید.
با هر شخصی بهراحتی وارد رابطه عاطفی نمیشوید و کاملا چارچوبهای خاص خودتان را رعایت میکنید.
از تفریحهای گروهی در زمانهای کوتاه و دفعات کم لذت میبرید.
قبل از بحث کردن فکر میکنید.
به دلیل مهارتهای شنیداری بالا و توجه به اطرافیان، به تلاش برای جذب کردن دیگران متهم میشوید.
گروه کوچکی از دوستان بسیار صمیمی دارید.
فردی خلاق هستید.
عمیقا برای گوش دادن ارزش قائل هستید.
همیشه بهدنبال فهمیدن معنیهای عمیقتر هستید.
از تنهایی لذت میبرید.
بهندرت بیحوصله میشوید.
بهراحتی به کسی اعتماد نمیکنید.
بهشدت از فضای شخصی خود محافظت میکنید.
بیشتر ترجیح میدهید حرفهایتان را بنویسید.
قضاوت درستی درمورد شخصیت دیگران دارید.
در انجام کارها عالی هستید.
تصمیمگیرندههای خوبی هستید.
فردی مرموز بهنظر میرسید.
دوستی وفادار هستید.
#روانشناسی
به #مصباح_خانواده_۱۲۴ بپیوندید:👇
https://eitaa.com/mesbah_family124
✨🌼،🌹
#پویش
به عشق علی(ع) به نام پدر
❤️ خانم راحمه خوش نیت ❤️
۲۱
به #مصباح_خانواده_۱۲۴ بپیوندید:👇
https://eitaa.com/mesbah_family124
✨🌼،🌹
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢 مادری در قاب مجازی؛ فرصتی سازنده یا آسیبی پنهان؟
🔸این روزها شاهدیم که تعداد قابل توجهی از مادران ایرانی به بلاگری روی آوردهاند، پدیدهای که در نگاه اول فرصتی برای ارتباطات اجتماعی و کسب درآمد است. اما این روند در سبک زندگی ایرانی و اسلامی، چالشها و آسیبهایی دارد که لازم است با دید انتقادی بررسی شوند.
🔸در سبک زندگی ایرانی و اسلامی، نقش مادر ستون اصلی خانواده است. پرداختن به بلاگری ممکن است باعث شود مادران به جای تمرکز بر پرورش عاطفی و تربیتی فرزندان، بیش از حد بر تولید محتوا و جلب توجه مخاطبان متمرکز شوند. این تغییر اولویت میتواند به تضعیف نقش سنتی و اصیل مادری منجر شود.
🔸در بسیاری از موارد، مادران بلاگر کودکان خود را سوژه محتواهایشان میکنند. این رفتار میتواند اثرات منفی روانی مانند ایجاد حس ناامنی، اضطراب اجتماعی و حتی خدشهدار شدن اعتماد به نفس در کودکان ایجاد کند. از منظر اسلامی، کودکان امانتی هستند که باید در محیطی امن و آرام پرورش یابند، نه در فضایی که برای نمایش عمومی تنظیم شده است.
🔸بلاگری معمولاً با تبلیغ کالاها و سبک زندگی لوکس همراه است. این نمایشها ممکن است مادران و خانوادههای دیگر را به مقایسه خود با این تصاویر وادارد و فرهنگ قناعت و سادگی را که در آموزههای اسلامی بر آن تأکید شده است، تضعیف کند.
🔸یکی از ارزشهای کلیدی در سبک زندگی اسلامی، حفظ حریم خصوصی است. مادرانی که بخشهای زیادی از زندگی شخصی خود و خانوادهشان را در فضای مجازی به اشتراک میگذارند، به تدریج مرز میان زندگی خصوصی و عمومی را از دست میدهند. این امر میتواند مشکلاتی مانند تهدیدات امنیتی یا سوءاستفادههای اینترنتی به همراه داشته باشد.
🔸نمایش یک زندگی بینقص در فضای مجازی، فشار زیادی بر مادران وارد میکند تا تصویری غیرواقعی و همیشه شاداب از خود ارائه دهند. این موضوع میتواند به فرسودگی روانی و حتی مشکلات جدیتر مانند افسردگی منجر شود.
🔸با این اینحال بکارگیری راهکارها و در نظر گرفتن مواردی میتواند به کاهش آسیبهای ناشی از بلاگری مادران بیانجامد.
📌بازنگری در نوع محتوا: مادران میتوانند محتواهایی با محوریت آموزش، اخلاق و ارزشهای انسانی تولید کنند که هم با سبک زندگی ایرانی و اسلامی هماهنگ باشد و هم ارزش افزودهای برای جامعه ایجاد کند.
📌حفظ حریم خصوصی: توجه جدی به حریم خصوصی خانواده و پرهیز از نمایش جزئیات زندگی شخصی در فضای مجازی.
📌تعادلبخشی: تعیین زمان و انرژی مشخص برای بلاگری، بهگونهای که به وظایف مادری و خانوادگی آسیب نرسد.
📌تقویت سواد رسانهای: مادران باید توانایی تحلیل پیامدهای بلندمدت فعالیتهای مجازی خود را داشته باشند. این مهارت از طریق آموزش و مشاوره قابل دستیابی است.
🔸بلاگری بهعنوان یک پدیده اجتماعی نوظهور، اگرچه فرصتهایی ایجاد کرده است، اما در سبک زندگی ایرانی و اسلامی، نیازمند بازنگری و مدیریت اصولی است. مادران باید با در نظر گرفتن ارزشهای فرهنگی و دینی، نقشی فعال و هوشمندانه در فضای مجازی ایفا کنند تا بتوانند تأثیر مثبتی بر خانواده و جامعه بگذارند، بدون آنکه آسیبهای فردی و خانوادگی را تجربه کنند.
🖊زینب زارعی
#مادربلاگری
#تربیت
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_هفتاد_سوم🎬:
حضرت ابراهیم زندگی خویش را در اورشلیم که آن زمان شام هم می نامیدندش که تحت حکمرانی عرب های هکسوس بود می گذارند، او در منطقه ای به نام الخلیل ساکن شد، به دلیل طبیعت بکر و غنی این منطقه، اکثر مردم به شغل کشاورزی و دامداری می پرداختند و از این راه درآمد خوبی داشتند.
حضرت ابراهیم با مریدانش دهکده ای برپا کردند و در کنار مضیف هایی که راه اندازی کرده بود، اینک گله ای گوسفند فراهم کرد و به چوپانی مشغول بود، ایشان در این دوران گوشه نشینی را انتخاب کرده بود و به سلوک باطنی می پرداخت.
هکسوس ها با دهکده حضرت ابراهیم مراودات و داد و ستد داشتند ولی از آنجا که سابقه حضور ابراهیم در بابل و ایستادگی او در مقابل نمرود به گوششان رسیده بود سعی می کردند این ارتباطات زیاد نشود تا ابراهیم نتواند آنگونه که حکومت بابل را از هم پاشانید در اینجا هم چنین کند، پس مراودات در حد معمول بود و نه بیشتر از آن...
حال زندگی در دهکده مومنین رونق گرفته بود و هر روز بر تعدادشان افزوده می شد.
حضرت ابراهیم مردی غیرتمند بود که هر روز از خانه برای کار بیرون می رفت و در خانه را پشت سرش می بست تا از ورود مردان غریبه و نامحرمان به داخل خانه جلوگیری کند.
و خداوند اراده کرده بود ابراهیم را امتحان کند تا به پاس تلاشش در نبوت به او مقامی دیگر عطا کند، پس به ملکوت الموت امر نمود تا به صورت مرد جوانی زیبا به دهکده ابراهیم وارد شود.
ملک الموت در قالب جوانی زیبا چندین بار داخل بازار دهکده، جلوی چشم حضرت، ظاهر شد و حضرت به گمان اینکه از ساکنان شهرهای اطراف است که برای داد و ستد آمده، با او سلام و علیکی کرد و از کنارش رد شد و پس از پایان کارش به طرف خانه راهی شد.
ملک الموت خود را زودتر از ایشان به خانه رسانید، حضرت ابراهیم درب خانه را باز کرد و ناگهان این جوان را در خانه یافت.
ابراهیم برافروخته شد و روبه عزارئیل فرمود: این خانه صاحب دارد، تو به اجازه چه کسی وارد این خانه شدی؟! این رسم جوانمردی نیست که بدون اذن صاحبخانه، در منزلی که مردش نیست داخل شوی...
حضرت ابراهیم می خواست ملک الموت را به طریقی تنبیه و از خانه بیرون کند، چون جرمی بزرگ مرتکب شده بود که ملک الموت لبخندی زد و فرمود: من حضرت عزرائیل هست و از جانب خدا مأمور شدم در این خانه فرود آیم.
حضرت ابراهیم تا اینچنین دید با تواضع فرمود: اگر تو فرشته خداوند هستی، اینجا هم خانه خداست و صاحب اصلی خانه خود خداست و من در این وادی هیچم و ایشان فکر می کرد که جناب عزرائیل برای قبض روح او آمده است، درست است که وظیفه عزارائیل گرفتن صورت قدیمی و دادن صورتی جدید و زیباتر به بنی بشر است و اینجا هم پای چنین مسأله ای در میان بود فقط با این تفاوت که این صورت جدید یک مقام بالاتر در عالم معنا و البته در ارض خاکی بود.
اما جناب عزرائیل ماموریت داشت تا قبل از دادن این مقام، حضرت ابراهیم را بیازماید درست همانطور که خداوند عزازیل را در بوته آزمایش قرار داد، آنگاه که حضرت آدم را خلق کرد و به عزازیل امر کرد که به او سجده کند اما عزازیل حسادت و تکبر ورزید و از امر خدا سرباز زد و به مقام ابلیس بودن نزول کرد، حال ملک الموت مامور بود تا اینچنین ابراهیم را بیازماید تا میزان خلوص او را محک بزنند پس رو به ایشان نمود و فرمود: ای نبی خدا! شخصی پرهیزگار در این شهر است که خداوند اراده کرد او را خلیل خود قرار دهد و مقام خلیل الله به ایشان تعلق گیرد، من به خانه تو امدم تا با هم به خدمت این شخص برسیم و او را از این واقعه مطلع کنیم.
ابراهیم که عمری غرق در خداوند و بندگی او بود، با خوشحالی رو به عزرائیل فرمود: خدا را شکر من همشهری چنین فرد پرهیزگاری هستم و خدا را صد هزار بار سپاس که به من این سعادت داده شده تا به محضر چنین شخصی برسم، برخیز تا برویم، خیلی دوست دارم سعادت دیدار این شخص به زودی نصیبم شود، می خواهم در درگاه چنین فردی، خادمی کنم.
در اینجا بود که عمق خلوص ابراهیم آشکار شد، چرا که اگر او در گیر حسادت و خود پسندی بود، اعتراض می کرد که من عمری در راه خدا سختی و مرارت کشیدم و اینک این مقام از آن دیگری باشد؟! اما چنین نکرد چون او واقعا غریق وجود خداوند بود.
حضرت عزرائیل لبخندی زد و فرمود: بشارت باد بر تو که آن فرد کسی جز ابراهیم خلیل الله نیست و اینچنین شد که ابراهیم به مقام خلیل الله نائل شد.
ساره از این اتفاق بسیار مشعوف شده بود اما ته دلش از موضوعی ناراحت بود چرا که سن او و ابراهیم بالا رفته بود و او و نبی خدا فرزندی نداشتند.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_هفتاد_چهارم🎬:
حالا مدتی بود که ابراهیم به مقام خلیل الله رسیده بود، ساره می خواست حرفی بزند اما نمی دانست چگونه بگوید تا اینکه یک روز صبح زود، قبل از اینکه نبی خدا از خانه خارج شود دل به دریا زد و جلوی در خانه، راهش را بست و فرمود: جناب خلیل الله! سخنی ست که مدتها گلوگیرم شده و هر بار که خواستم بگویم انگار نیرویی مانعم میشد، اما اینبار تا حرفم را نزنم از پا نمی نشینم.
ابراهیم با نگاهی پر از مهر، ساره این زن نجیب و باوفا و فداکار را که همیشه همچون کوه پشت او ایستاده بود، نمود و فرمود: چه شده بانوی زیبای خانه! حرف دلت را بزن که ابراهیم برای شنیدن سخنان ساره، سراپا گوش است.
ساره بغض گلویش را فرو داد و فرمود: یا نبی خدا! سالها از ازدواج من و شما می گذرد، اینک من زنی فرتوت هستم که امیدی به بچه دار شدنم نیست، از طرفی شما پیامبر خدا هستید و روا نیست که از پیامبر بزرگی چون شما، نسلی بر جا نماند، شما...شما باید زنی دیگر را به عقد خویش درآورید تا خداوند فرزندی به شما عنایت کند و نبوت در نسل شما باقی بماند.
من...من از شما تقاضا دارم همسری دیگر اختیار کنید و کاری را که من نتوانستم انجام دهم، دیگری انجام دهد.
ساره این حرف را زد و خاموش شد.
ابراهیم با ملاطفت نگاهی به چهره دلنشین ساره انداخت و فرمود: خدا را سپاس که همسری فهیم به من عنایت نموده، همسری که در همه حال مرا یاری نموده و اینک با این فداکاری می خواهد ملائک آسمان را به تحسین وادار کند، بدان که اگر فرزندی داشتم، فکر زنی دیگر نمی کردم چرا که همسری چون تو دارم، اما اینک چون خودت پیشنهاد دادی، برای داشتن فرزند، حاضرم همسر دیگری اختیار کنم.
ساره نفس بلندی کشید، گویا او به تمام جوانب فکر کرده بود و وقتی حضرت ابراهیم چنین فرمود، ساره گفت: و من دوست دارم کنیزم هاجر به عقد تو درآید، چرا که من و او سالهاست که باهم هستیم و چون دو رفیق و از آن هم نزدیکتر همچون دو خواهر هستیم، هاجر دختری زیبا و سالم و مؤمن است و از هر لحاظ برازنده پیامبر خداست.
ابراهیم سری تکان داد و فرمود: باشد، هر چه که بانو اراده کند، همان کنم
ساره سرش را پایین انداخت و فرمود: پس اینک به دنبال کار خود برو و امروز زودتر به خانه بیا، ترتیبی میدهم که امشب هاجر را به عقد خویش درآوری و در این خانه مجلس شادی برپا شود.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
به #مصباح_خانواده_۱۲۴ بپیوندید:👇
https://eitaa.com/mesbah_family124
✨🌼،🌹