#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_هشتاد_سوم🎬:
مومنین شهر سدوم همراه با حضرت لوط وارد شهر شدند و مدتی از این قضیه می گذشت که بزرگان شهر که حالا گرفتار خساست و طمع شده بودند جلسه ای در خانه یکی از متمولین سدوم برگزار کردند.
جمعشان جمع بود و همهمه ای درگرفته بود که آرسن با اشاره به غلامش به او فهماند که نوشیدنی بیاورند و سپس گلویی صاف کرد و گفت: همهٔ شما می دانید تعدادی از مردم سدوم که گویا ثروت ما خاری اندر چشمانشان شده و توانایی دیدن اینکه ما پول بیشتری در می آوریم را ندارند به نزد ابراهیم رفته اند و تقاضای نماینده ای از او کرده اند تا هدایتگر ما باشد و او هم لوط نبی را به سمت ما فرستاده و من و شما خوب می دانیم که نیازی به وجود ایشان نیست.
گویا آنها می خواهند راه کسب درآمد را بر ما تنگ کنند و ما اجازه نمی دهیم که چنین کاری کنند و همانطور که همیشه و همه جا دسته جمعی و گروهی کارمان را به پیش برده ایم اینک همچنین می کنیم.
در این موقع صدای زنده باد مردم بلند شد و از گوشه مجلس مردی میانسال صدایش را بالا برد و گفت: ای آرسن! به مردم بگو کاری به کار لوط و طرفداران اندکش نداشته باشند، ما راه خود را میرویم و آنها هم راه خود را و اجازه نمی دهیم که در کار و زندگی ما دخالت کنند.
آرسن لبخندی زد و گفت: درست گفتی حالا بفرمایید بر جای خود بنشینید تا راهی برای کسب پول بیشتر که به نظرم رسیده و آن را امتحان کرده ام به گوشتان برسانم، براستی که کاری ست بسیار پر درامد که اگر کمی جسور باشید می توانید از همین راه چنان کنید که گنجی بزرگ از طلا نصیبتان شود.
مردم شهر سدوم که همگی در این امور حریص شده بودند سرا پا گوش شدند و آب از لب و لوچه شان راه افتاده بود و مردی از میان برخواست وگفت: ای آرسن زودتر بگو این کار چیست که از هم اینک آن را آغاز کنیم.
آرسن صدایش را پایین آورد و گفت: همانطور که می دانید دیشب دو کاروان همزمان باهم به شهر سدوم رسیدند، همه شما کالاهایی را برای فروش به انجا بردید و مبلغی کاسب شدید و من هم به آنجا رفتم، در ان میان مردان جوان و میانسال و حتی کهنسالی را دیدم که علاوه بر خوراک و آب نیاز به استراحتی مفرّح داشتند و می خواستند روحشان را هم صفا دهند و اندکی در آغوش یک زیبا رو بیارامند.
قلب مردم سدوم به تلاطم افتاده بود یعنی آرسن از چه معامله ای سخن می گفت؟!
آرسن که نگاه کنجکاو مردم را دید، خندهٔ ریزی کرد و گفت: من دو دختر خودم را بردم و در اختیار دو مرد جوان قرار دادم تا از آنها کامجویی کنند و در مقابلش پولی ستاندم که معادل چند هفته کار کردن در روی زمین کشاورزی بود و مردان دیگر کاروان که خسته بودند و آنها هم چنین نیازی داشتند از من تقاضا نمودند تا زنی را در اختیارشان بگذارم و من به ناچار همسر خودم را تحت اختیارشان گذاشتم و پول خوبی نصیبم شد، حال به شما می گویم، هنوز تعداد مردانی که چنین تقاضایی دارند در کاروان زیاد است چرا که همه انها مدتها از همسرانشان به دور بودند و روحشان تشنه است، اگر کسی در پی کسب پول هنگفت است، اینک زمان معامله است بشتابید تا...
حرفهای آرسن هنوز تمام نشده بود که مردها با شتاب یکی پس از دیگری از جا بلند شدند، گویا حرص آنها به جمع آوری مال دنیا چشمانشان را بر غیرت و مردانگی شان بسته بود، هیچ کس به آرسن درباره کار ناشایستی که انجام داده بود اعتراض نکرد و بلکه همه دنباله رو او شدند.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_هشتاد_چهارم🎬:
مدتی بود که شهر در ولوله ای آشکار بود، کاروان های زیادی به سدوم می آمد و هر کاروان به جای یک شب، دو شب یا بیشتر در آنجا می ماند، دیگر در خانه های اهالی سدوم خبری از هیچ زنی نبود و زنها نقش میهمانداران کاروان ها را ایفا می کردند و فساد و فحشاء در شهر موج میزد و مردها بر سر کاروانیان دعوا می کردند تا سهمشان بیشتر از بقیه شود.
مردم شهر سدوم انچنان غرق فساد شده بودند روزهایی هم که کاروانی میهمان آنها نبود خود به این اعمال منافی عفت روی می آوردند و برایشان فرق نمی کرد ان روز را با کدام زن بگذرانند و این امری عادی شده بود نه زن اهمیتی به شوهرش میداد و نه مرد غیرتی روی زن خودش داشت بلکه همه مردم با زنان دیگر به خوشگذرانی مشغول بودند.
البته پولی که از این راه نامشروع به دست می آوردند آنقدر زیاد بود که خیلی زود همه مردم شهر به مردمی متمول تبدیل شدند.
در این هنگام ابلیس بر فراز تپه ای مشرف به شهر سرسبز سدوم ایستاد و قهقه ای سر داد و سرش را رو به آسمان گرفت و فریاد زد: دیدی خدا؟! دیدی چگونه صفت کرامت این مردم را به فحشا بدل کردم، دیدی چگونه خانواده پاک و الهی که در ابتدای خلقت بنا کردی تا نسل بنی آدم افزون شود را چگونه از هم گسستم و دیگر در این شهر بنیان هیچ خانواده ای مستحکم نیست و شیرازه خانواده از هم پاشیده و اگر نسلی از این مردم شکل گیرد همه حرامزده هستند و بی شک در آینده ای نه چندان دور جز لشکر من محسوب خواهند شد.
حضرت لوط که در شهر می گشت از گناه بزرگ مردم شهر، ایشان عرق شرم بر صورتش می نشست و پس به آنها اعتراض کرد و فرمود: شما دچار گناهی بزرگ شده اید و این گناه اگر در پنهان بود قبحش کمتر بود اما شما آنقدر در عمل به فحشا گستاخ شده اید که این عمل منافی عفت را بدون شرمندگی در کوچه و بازار و پیش چشم رهگذران و پیش چشم هم انجام می دهید و از هیچکس ابایی ندارید، ای مردم شهر سدوم! از این راه ضلالتی که در پیش گرفته اید برگردید، راه شما راه ابلیس است و عذاب خداوند را به دنبال خواهد داشت، تا وقت دارید توبه و استغفار نمایید که خداوند بسیار بخشنده و مهربان است اما اگر در گناه لجاجت ورزید به بلایی عظیم دچار خواهید شد.
مردم، لوط و کلامش را به سخره می گرفتند و کار به جایی رسید که دیگر از معجر و لباس های بلند زنانه خبری نبود
زنها با لباس هایی نیمه عریان و سری برهنه در کوی و برزن می آمدند، دیگر سبک دوخت و دوز لباس خیاطان شهر هم تغییر کرده بود و همانگونه که مردم می خواستند لباس های بدن نما می دوختند.
مردها هم به سبک زنها خود را آرایش می کردند و اگر کسی وارد این شهر می شد قدرت آن را نداشت که تشخیص دهد کدام فرد، مرد هست وکدام زن! گویا جای زن و مرد عوض شده بود حالا زنها نان آور خانه بودند و مردها در کوچه پس کوچه ها به دنبال عیش و نوش و عشرت...
در قران کریم بیش از شصت آیه در مزمت قوم لوط آورده شده و این آیات بی دلیل نیامده و تذکری ست برای تمام قرون و اعصار و برای تمام اجتماعات بشری از صدر تا آخرالزمان، زیرا خدای دانا و حکیم که عالم بر همه چیز است و حیله های ابلیس را خوب می شناسد با آیات قران و بیان سرنوشت قوم لوط و دیگر کسانی که کفر ورزیدند می خواهد تلنگری به ما بزند که عاقبت هر گناه به کجا ختم میشود.
قوم لوط بی بندبارترین قومی بود که زمین تا آن زمان به خود دیده بود و اما این بی بندو باری به همین جا ختم نشد و ابلیس برای این مردم نقشه ها داشت، نقشه هایی که نمونه اش را اینک ما در جامعه خود می بینیم...
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
5.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┄┅┄✶🍃🌸🍃✶┄┅┄
زمستانی را
براتون آرزو دارم که :
بارانش برای شستن دلتنگیهاتون
و برفش برای زدودن غمهاتون باشد
به امید طلوعی دیگر
شبتون بخیر
در پنـاه خدای مهربون
#شب_خوش ✨❄️
به #مصباح_خانواده_۱۲۴ بپیوندید:👇
https://eitaa.com/mesbah_family124
✨🌼،🌹
╰━━⊰ ❥︎♥️ ⊱━━╯
#تقویم_تاریخ
🗓امروز شنبه
☀️ ۲۹دی ۱۴۰۳ هجری شمسی
🌙 ۱۷رجب ۱۴۴۶هجری قمری
🎄 ۱۸ ژانویه ۲۰۲۵میلادی
📻رویدادهاومناسبتها📻
⛅روز ملی هوای پاک
🔶روز غزه در ایران به مناسبت روز حمله اسرائیل به غزه
🔶۱۳۵۹خ- توافق آزادی پنجاه و دو آمریکایی گروگان گرفته شده در طی حمله به سفارت آمریکا در ایران پس از چهارده ماه انجام پذیرفت
🔶۱۳۴۲خ- آغاز بهره برداری ازکارخانه پتروشیمی آبادان
🔶۱۳۵۰خ- والری ژیسکاردستن وزیر دارائی و اقتصاد فرانسه به دعوت دولت ایران وارد تهران شد
🔶 ۱۳۲۴خ- شكايت ايران از دخالتهای شوروی در شئون ايران به سازمان ملل متحد
غائله آذربايجان يكی از مسائلی بودكه با پايان جنگ جهانی دوم در ايران صورت عمل به خود گرفت و بازتاب بين المللی يافت.
شكل گيری فرقه دموكرات به رهبری جعفر پيشهوری و حمايت دولت شوروی از خودمختاری آذربايجان، باعث عكس العمل ارتش ايران شد
🔶۱۳۲۲خ- قطع روابط ايران با دولت سعودی (۷۵سال پیش)
در پی اعتراض به اعدام يك زائر ايراني به نام ابوطالب يزدی در جريان مناسك حج
اين زائر به تصميم مقامات سعودی گردن زده شده بود.
دولت وقت ايران عمل دولت سعودی را غير منصفانه خوانده بود.
🔶۸۷۰خ- با شکست مسلمانان در شهر «غرناطه» و تصرف این شهر توسط مسیحیان آخرین حکومت اسلامی دراسپانیا از بین رفت
🔶۱۲۶۱خ- برای اولین بار، لامپ رشتهای ساخته شده توسط توماس ادیسون در نیوجرسی شروع به کار کرد.
💝زادروزها
🎊۱۲۱۷خ- پل سزان، نقاش بزرگ فرانسوی
🎊۱۱۱۴خ- جیمز وات فیزیکدان و مخترع اسکاتلندی، و پدر انقلاب صنعتی
🎊۱۱۷۶خ- اگوست کنت فیلسوف فرانسوی، واضع نام جامعهشناسی، بنیان گزارِ جامعهشناسیِ نوین و دکترین پوزیتیویسم
🎊۱۱۸۷خ- ادگار آلن پو نویسنده داستانهای کوتاه، شاعر، نقاد و ویراستار آمریکایی
🖤درگذشتها
◾۱۳۶۳خ - آیتالله سید احمد خوانساری از مراجع تقلید
◾۱۰۰۸خ -شاه عباس یکم صفوی در مازندران
◾۱۳۶۸خ- راجنیش چاندرا موهان جین(اشو)، فیلسوف هندی
@tabiyne
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❁ ⃟ ✨ ⃟ ❁ ⃟ 💙 ⃟ ❁ ⃟ ✨ ⃟ ⃟ 💙 ⃟ ❁
💙#سلام_امام_زمانم ✋
✨صبحت بخیـر اربـاب
💙«صبحم» شروع می شود
✨«آقا به نامتـان »
💙«روزی من» همه جـا
✨«ذکـر نـامتـان»
💙صبح علی الطلوع
✨«سَلامٌ عَلی یابن الحسن»
💙مـن دلخـوشـم بـه
✨«جـواب سلامتـان» ...!!
💙السلام علیڪ یا اباصالحَ المهـدی
✨#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💙#صبحتون_مهدوی
༊͜͜͡࿐ྀུ͜✨💙࿐ུ❥
༊͜͜͡࿐ྀུ͜✨💙࿐ུ❥
༊͜͜͡࿐ྀུ͜✨💙࿐ུ❥
به #مصباح_خانواده_۱۲۴ بپیوندید:👇
https://eitaa.com/mesbah_family124
✨🌼،🌹
╰━━⊰ ❥︎♥️ ⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 ⃟ ⃟🌤️ ⃟ ⃟🌷 ⃟ ⃟🌤️ ⃟ ⃟🌷 ⃟ ⃟🌤️
🌷نیـایـش صبحـگاهــی 🌤
🌤خدای مهربانم 🙏
🌷به دلهایمان صفای صبح
🌤به دیدگانمان توان دیدن
🌷 زیباییها و به دستهایمان
🌤توان و قدرت هدیه دادن
🌷عشق را عنایت فرما
🌤نوری از آسمانهای الهی
🌷برای تابیدن به اجابت
🌤آرزوهایتان میطلبم الهی که
🌷بهترینها در بهترین زمان
🌤برای شمـا حاصـل شود
🌷صبح اولین روز هفتـه تـون
🌤 پـر از خیــر و بــرکـت
🌷آمیــــن 🙏
༊͜͜͡࿐ྀུ͜🌷🌤࿐ུ❥
༊͜͜͡࿐ྀུ͜🌷🌤࿐ུ❥
༊͜͜͡࿐ྀུ͜🌷🌤࿐ུ❥
به #مصباح_خانواده_۱۲۴ بپیوندید:👇
https://eitaa.com/mesbah_family124
✨🌼،🌹
╰━━⊰ ❥︎♥️ ⊱━━╯
❀°🌸°❀°🌸°❀°🌸°❀°🌸°❀°
❀°🌸°❀دعـای امـروز
❀°🌸°❀بـار الهـا 🙏
❀°🌸°❀در آغـاز هفتـه و
❀°🌸°❀در آخـریـن شنبـهٔ
❀°🌸°❀دی مـاه تمنـا دارم
❀°🌸°❀درهـای مهـربـانیت
❀°🌸°❀را بـه روی دوستـان
❀°🌸°❀و عـزیـزانـم چـون
❀°🌸°❀همیشـه بگشـایـی
❀°🌸°❀و روزی حـلال،،
❀°🌸°❀سلامتـی، تنـدرستـی،
❀°🌸°❀مهـربـانـی و آرامش را
❀°🌸°❀بـه زنـدگیشـان بـه
❀°🌸°❀ارمغـان بیـاوری
❀°🌸°❀شنبـه تـون پـر از
❀°🌸°❀یــاد خـــدا
❀°🌸°❀آمیــن 🙏
❀°🌸°❀یا رَبَّ الْعالَمین
❀°🌸°❀ای پروردگار جهانیان
༊͜͜͡࿐ྀུ͜🍃🌸࿐ུ❥
༊͜͜͡࿐ྀུ͜🍃🌸࿐ུ❥
༊͜͜͡࿐ྀུ͜🍃🌸࿐ུ❥
#ذکر
به #مصباح_خانواده_۱۲۴ بپیوندید:👇
https://eitaa.com/mesbah_family124
✨🌼،🌹
╰━━⊰ ❥︎♥️ ⊱━━╯