eitaa logo
مــصــــبـاح الـــهـــدیٰ💚
320 دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
67 فایل
ما ، تیم نمایشی مصباح الهدی که بانوانی هنرمند و متعهد به مبانی انقلابی و اسلامی هستیم ، میخواهیم تئاتر رو به زبان ساده و با شیوه ی خانومانه و مذهبی بهتون یاد بدیم. . آیدی پیج اینستا : 👇🏻 @mesbahehoda . ارتباط با ادمین : 👇🏻 @khadem_hosseinam_128
مشاهده در ایتا
دانلود
♥ میگفت‌میخواهم‌جوری‌شهیدشوم‌کہ‌نیازبہ‌کفن نداشتہ‌باشم!عاشق‌روضہ‌حضرت‌عباس(ع)بود… میگفت:آدم‌توخونہ‌اش‌روضہ‌بگیره؛روضہ عباس(ع)حتی‌اگرفقط‌پنج‌نفرشرکت‌کنند. روضہ‌عباس(ع)دیوانہ‌اش‌می‌کرد…جوری‌التماس کردکہ‌درمحرم‌سال‌گذشتہ‌بعدازانفجارماشینش‌در حلب‌سوریہ‌بی‌دست،اربااربابہ‌شهادت‌رسید…عاشقِ عباس‌بایدهم‌کوه‌غیرت‌باشد،بایدفدایی‌زینب‌باشد، بایدفانی‌درحسین‌باشد.شهیدِابالفضلی،درمحضر ارباب‌یادماهم‌باش… ♥️✨
♥ شهید‌حسین‌پورجعفری‌رئیس‌دفتروهمراه همیشگی‌سردارسپهبدپاسدارحاج‌قاسم‌سلیمانی می‌گفت:روزی‌درمنطقه‌ای‌درسوریه‌حاجی‌خواست بادوربین‌دیدبزنه،خیلی‌محل‌خطرناکی‌بود.من بلوکی‌راکہ‌سوراخی‌داشت‌بلندکردم‌کہ‌بذارم‌بالای دیوارکہ‌دوربین‌استتاربشه.همین‌کہ‌گذاشتمش‌بالا، تک‌تیراندازبلوک‌روطوری‌زدکہ‌تکہ‌تکہ‌شدریخت روی‌سروصورت‌ما.🖇 حاجی‌کمی‌فاصلہ‌گرفت.خواست‌دوباره‌بادوربین دیدبزنہ‌کہ‌این‌بار،گلولہ‌ای‌نشست‌کنارگوشش‌روی دیوار؛خلاصہ‌شناسایی‌بہ‌خیرگذشت.بعداز شناسایی‌داخل‌خانہ‌ای‌شدیم‌برای‌تجدیدوضو، احساس‌کردم‌اوضاع‌اصلامناسب‌نیست؛بہ‌اصرار زیادحاجی‌روسوارماشین‌کردیم‌وراه‌افتادیم.هنوز زیاددورنشده‌بودیم‌کہ‌همون‌خونہ‌درجامنفجرشدو حدودهفده‌تن‌شهیدشدند.بعدازاین‌اتفاق‌حاجی‌بہ من‌گفت:حسین‌امروزچندبارنزدیک‌بودشهیدبشیم، اماحیف...🎋 🌝
♥ خيلي‌عصباني‌بود.سربازبودومسئول‌آشپزخانہ‌كرده بودندش. ماه‌رمضان‌آمده‌بودواوگفتہ‌بودهركس‌بخواهد روزه‌بگيرد،سحري‌بهش‌مي‌رساند.ولي‌يك‌هفته نشده،‌خبرسحري‌دادن‌هابه‌گوش‌سرلشگرناجي رسيده‌بود.اوهم‌سرضرب‌خودش‌رارسانده‌بودو دستورداده‌همه‌ي‌سربازهابه‌خط‌شوندوبعد،يكي‌يك ليوان‌آب‌به‌خوردشان‌داده‌بودكه«سربازهاراچه‌به روزه‌گرفتن!»وحالاابراهيم‌بعداز24ساعت‌بازداشت برگشته‌بودآشپزخانه.🚶🏻‍♂ ابراهيم‌باچندنفرديگر،كف‌آشپزخانه‌راتميزشستندو باروغن‌موزاييك‌هارابرق‌انداختندومنتظرشدند. براي‌اولين‌بارخداخدامي‌كردندسرلشگرناجي‌سر برسد.🌾 ناجي‌دردرگاه‌آشپزخانه‌ايستاد.نگاه‌مشكوكي‌به اطراف‌كردوواردشد.ولي‌اولين‌قدم‌راكه‌گذاشته‌بود، تاته‌آشپزخانه‌چنان‌كشيده‌شده‌بودكه‌كارش‌به بيمارستان‌كشيد.پاي‌سرلشگرشكسته‌بودو مي‌بايست‌چندصباحي‌توبيمارستان‌بماند.تاآخرماه رمضان،بچه‌هاباخيال‌راحت‌روزه‌گرفتند.🌿 🌝
♥ رسم‌خوبی‌داشتیم,ما‌ه‌رمضون‌هابعضی‌شب‌ها چندتاازمربی‌هاجمع‌میشدیم‌افطاری‌میرفتیم‌خونه ی‌دانش‌آموزا.یه‌بارتویکی‌ازشباتوترافیک‌گیرکردیم اذان‌گفتند.علی‌گفت:وحیدبریم‌نمازبخونیم؟ وقت‌نمازه.من‌گفتم‌پنج‌دقیقه‌بیشترنمونده‌علی‌جان بزاربریم‌اونجا میخونیم.نشون‌به‌اون‌نشون‌که‌یک‌ساعت‌ونیم‌بعد رسیدیم‌به‌خونه‌ی‌بنده‌خدا! ازماشین‌که‌پیاده‌شدیم‌زدروشونموگفت: کاری‌موقع‌نمازاول‌وقت‌انجام‌شه‌ابترمیمونه!!!!🌾 ♥️