1_45696227.pdf
432.7K
#ایده
✅ایده هاوبرنامه های 🇮🇷دهه فجر🇮🇷
برای مدارس
▪️امام خمینی ۷ دی ۱۳۶۰ :
«ما از شر رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم لیکن از شر تربیت یافتگان غرب و شرق به این زودیها نجات نخواهیم یافت. اینان برپادارندگان سلطه ابرقدرتها هستند و سرسپردگانی هستند که با هیچ منطقی خلع سلاح نمیشوند.»
🚨 غربگراها هیچوقت روی خون، خاک، جان و ناموس ملت #غیرت نداشته اند!
🔹سیدحسن تقی زاده از مدعیان روشنفکری اواخر قاجار و دوران مشروطه است که معتقد بود برای پیشرفت باید از ناخن پا تا موی سر غربی شد.
🔸شاهان و درباریان قاجاری و سپس رضاخان پهلوی و محمدرضاشاه تمام هم و غم شان غربی شدن کشور بود تا شاید پیشرفتی صورت گیرد و مشکلات کشور حل شود!
🔹رضاخان با زور و اجبار می خواست حتی ظاهر زن و مرد ایرانی را تغییر دهد و محمدرضاشاه همان راه را رفت. اما طی 150 سال قاجار و 57 سال پهلوی، ممکلت به اندازه 200 سال از جهان عقب ماند و پیشرفتی آنچنانی حاصل نشد.
🔸سیدحسن تقی زاده برای غربگرایی حاضر شد در هیئت مدیره موقت مشروطه خواهان رأی به اعدام شیخ فضل الله نوری دهد و بعدها با دسیسه نقشه ترور آیت الله سیدعبدالله بهبهانی(با آنکه نسبتاً از همراهان مشروطه بود) طراحی کند!
🔹جماعت غربگرا که دم از #مذاکره می زنند حاضرند برای پابوسی غرب، خون علما و سرداران مملکت ریخته شود شاید بتوان با پابوسی غربی ها مملکت را ساخت؛ هیچوقت روی خون، خاک، جان و ناموس ملت ایران غیرت نداشته اند؛ هیچوقت! مشکل آنها در «غیرت دینی و ایمان» است. غربگراها طی 200 سال اخیر همواره اینگونه بوده اند. همیشه دستشان به خون علما وسرداران آغشته بوده!
🔸 دست خودشان نیست؛ آنها اینگونه تربیت شده اند. بدانید و آگاه باشید که اینها تا هزار سال هم که پابوسی غرب را بکنند ذره ای پیشرفت حاصل نمی شود بلکه نسل های آینده نیز برده کاری و جنسی برای غربی ها خواهند بود.
✅ #داود_مدرسی_یان
مدیر کانال انقلابی بمانیم:
برگی از #تاریخ اسلام
✴️🔰نفرتانگیزترین روز یک دیپلمات ایرانی(گوشه ای از تاریخ معاصر)
❌مجید مهران دیپلمات سابق ایران در زمان رژیم شاه، در خاطرات خود به بدترین روز کار خود اشاره میکند.
مجید مهران مینویسد:
💥زمانی که در بغداد کاردار بودم یکبار تلگرافی از طرف وزارت امور خارجه به این مضمون رسید: «به نحوی حرکت نمایید که شنبه آینده ساعت 10 صبح به پیشگاه مبارک شاهنشاه آریامهر شرفیاب شوید...»
🌀ابتدا نمیدانستم موضوع از چه قرار است. وقتی به کاخ صاحبقرانیه رسیدیم پس از مدتی انتظار بالاخره شرفیاب شدیم. به محض این که وارد سالن شدیم دیدم شاه ایستاده و بدون این که به دکتر خلعتبری «وزیر امور خارجه» نگاه کند مشغول مطالعه یک گزارش است.
💥پس از این که آن را خواند یک دفعه نامه را به هوا پرت کرد و در حالی که دست خود را دراز کرده بود به طرف خلعتبری آمد تا او زانو بزند و دستش را ببوسد. در طول عمرم تاکنون چنین صحنه ناراحت کنندهای ندیده بودم. نفر بعدی سرتیپ قدر هم همین تشریفات عجیب را انجام داد. من حیران ماندم و سر دو راهی بودم. آیا دستبوسی کنم یا برگردم و زندان و شکنجه ساواک را تحمل کنم. ناچار همان کار را کردم که همکارم کرد. البته از قدیم به عنوان سنت ، دست بزرگان اعم از مردان سیاسی یا روحانی که مقامی شایسته داشتند، بوسیده میشد. ولی زانو زدن را تا آن روز ندیده بودم.
🔘ولی طبق تشریفات جدید مقرر شده بود سفرای جدید و مقامهای مهم کشوری در موقع شرفیابی زانو بزنند و در همان حال دستبوسی کنند و به این شکل اطاعت و انقیاد خود را ثابت کنند. به هر حال آن روز یکی از بدترین روزهای زندگی من بود.
♻️منبع: فصلنامه تاریخ معاصر ایران - شماره 2، بهمن 1383
تدوین : سید محمد حسین مرکبی