eitaa logo
مِـصـْღبـٰاحـُ الـْـهُــღدےٰٰ❣🇵🇸
309 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
4.1هزار ویدیو
25 فایل
﷽ ~بِسمِ‌رَبِ‌الشُهدآ♥️••• تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷❣️ هَـدَفِمونـ : رُوشــنـگَــری😊 کپی حلال❣️ آیدی خادمان: @Gangal_e_afra @khademehossein
مشاهده در ایتا
دانلود
✨͜͡🕊 . . . همہ رو نصیحت میڪرد میرفت مسجد امام علے‌(ع) بچہ‌هایے‌ ڪہ اونجا بودن رو نصیحت میڪرد باهاشون حرف میزد. حتے‌ دشمنش هم ڪہ بود نصیحتش میڪرد... همیشہ دوست داشت شهید بشہ، واسہ همین میگفتش من شهید میشم🙂 مامانم میگفت این حرفارو نزن داداش گفت حالا شاید شدم... 💔 🌺بہ روایت برادر شهید بزرگوار 🌺 . .
🌹⁦⁩⁩⃟🕊️ . . . بسیار اهل شوخے‌ بود. برای این ڪہ دیگران مخصوصا طلاب را بخنداند، هرڪارے‌ انجام مے‌داد . مثلا بہ رفقاے‌ هم‌پایہ‌اے‌ مے‌گفت با او ڪشتے‌ بگیرند و او نیز در حین ڪشتے‌ با حالتے‌ ڪہ دیگران را بخنداند، خودش را بہ زمین مے‌انداخت. از بعد از اربعین هم ڪہ براے‌ ڪمڪ بہ جمع شدن اغتشاشات مے‌رفت، هرگز با ڪسے‌ درباره ڪارهایے‌ ڪہ انجام داده بود صحبت نمے‌ڪرد؛ اما اگر در حین خدمت ڪردن چیز خنده‌دارے‌ دیده بود، حتما براے‌ همہ تعریف مے‌ڪرد. . .
✨🕊 . . . | اهـل شوخــی بود |✨ شب‌ها همیشه قبل خواب گوشی رو می‌گرفت دستش تا پیام‌هاش رو چک کنه. هر وقتی لطیفه جالبی می‌خوند اول خودش ریز می‌خندید بعد هم برای من تعریف می‌کرد و این‌بار با صدای بلندتر باهم می‌خندیدیم. می‌گفت: دلم نمیاد تنها بخندم... اینجوری حالش بیشتره. خیلی اهل شوخی بود. همیشه تمام سعیش رو می‌کرد که اطرافیانش رو بخندونه و شاد کنه. هر وقت می‌دیدمش روحیه می‌گرفتم... شهیدآرمان علی وردی
🕊✨ . . | ببخشید، معذرت می‌خوام | یک قضایایی پیش آمده بود در کانون تربیتی. مسئول کانون هم تماس گرفته بود با آرمان: آقای علی‌وردی چرا فلان اتفاق افتاد؟ چرا فلان کار نشد؟ چرا فلان مسئله پیش آمد؟ آرمان مثل خیلی‌ها می‌توانست گارد بگیرد. تقصیر را بیندازد گردن دیگری. فرار به جلو کند و بگوید اصلا شما چرا خودتان فلان کار را انجام ندادید؟ خلاصه می‌توانست مثل خیلی از ما، اشتباهش را نپذیرد و از عذرخواهی شانه خالی کند. واکنش آرمان اما، هیچ‌کدام از این‌ها نبود. فقط یک کلمه گفته بود: ببخشید، معذرت می‌خوام.🌿
26.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. •🕊⃝⃡🌹• . . . . واقعا از همہ چیزش گذشتہ بود دهہ هشتادۍ بود ولۍ با همہ دوستاش، جوونا فرق میڪرد... 🙂🥀 🌹بہ روایت مادر شهید بزرگوار، قسمتۍ از مستند آرمان عزیز🌹 . .
🌹⁦⁩⁩⃟🕊️ . . . با آرمان تو ڪار تربیتۍ حوزه، سر یڪ موضوعۍ بہ اختلاف نظر خوردیم. چون من مسئول ڪار بودم و آرمان داشت ڪمڪ مۍداد، بدون این ڪہ رفتار تندۍ بڪنہ، حرفمو قبول ڪرد و از نظرش ڪوتاه اومد. حواسش بود اصول ڪار تشڪیلاتۍ رو رعایت ڪنہ و ڪار زمین نمونہ. . .
✨͜͡🕊 . . . رفتہ‌ بودیم قم. موقع پیاده شدن از اتوبوس، پاش طورۍ در رفتہ بود ڪہ نمۍتونست راه بره. براش صندلۍ چرخ‌دار آوردم. تا حرم با ویلچر بردمش. نزدیڪ ضریح ڪہ رسیدیم، نذاشت جلوتر برم. گفت: بی‌احترامیہ ڪہ نشستہ خدمت حضرت معصومہ برم. بہ سختۍ از ویلچر بلند شد. لنگ‌لنگان و با تڪیہ بہ دیوار، خودشو رسوند بہ ضریح و زیارت ڪرد. . .
✨͜͡🕊 . . . آقا آرمان همیشہ روضہ گوش میڪرد، شبا ڪہ میخواست بخوابہ حتما یہ روضہ‌اۍ گوش میڪرد یا میرفت یہ مجلس روضہ؛ اگر هم هیئتۍ نبود داخل حوزه یہ مداحۍ خودش گوش میداد روضہ‌اۍ ڪہ خیلۍ آقا آرمان رو بہ گریہ مینداخت، خیلۍ بلند بلند گریہ میڪرد باهاش روضہ حضرت زهرا سلام اللہ علیها بود، خیلۍ براش سخت بود این روضہ‌ها... 💔 🌹بہ روایت دوست شهید بزرگوار 🌹 . .
🌹⁦⁩⁩⃟🕊️ . . . یڪۍ دیگہ از ویژگۍ‌هایۍ ڪہ آرمان رو خیلۍ خاص میڪرد این بود ڪہ آرمان هر مشڪلۍ حالا براۍ رفقا یا حتۍ تو ڪشور، از نظر اقتصادۍ گرفتہ تا فرهنگۍ دغدغہ داشت... میگفت آقا باید بریم ڪمڪ ڪنیم چرا ڪسۍ ڪارۍ نمیڪنہ آقا این جوونا اومدن تو خیابون معترضن یڪۍ باید بره با اینا صحبت ڪنہ براشون تبیین ڪنه؛ همون حرفۍ ڪہ حضرت آقا زد جهاد تبیین خب اینم یڪۍ از مراتب همونه دیگہ... آرمان خودش بہ من میگفت _آقا مثلا من میخوام برم، من نمیرم اونارو بزنم ڪہ من اصلا میخوام برم باهاشون حرف بزنم. واقعا دغدغہ داشت و اینو تو گعده‌هایۍ ڪہ با آرمان داشتیم همیشہ نشون میداد. اصلا اینڪہ اینجور بحث‌ها میشد درباره مشڪلات جامعمون در مورد همین حالا اغتشاشات و اینها آرمان گر میگرفت و فڪر میڪرد سر اینڪہ من باید چیڪار ڪنم همش میگفت:ماها باید چیڪار ڪنیم ڪہ این وضعیت درست بشہ... . .
🌹⁦⁩⁩⃟🕊️ . . . هروقت عید یا ولادت یڪۍ از ائمہ میشد، حتما شیرینۍ یا شڪلاتۍ چیزۍ میگرفت و مۍاومد خونہ. اعتقاد داشت همون‌طور ڪہ توۍ روزهای شهادت نباید ڪم بذاریم، تو اعیاد و ولادت‌ها هم باید خوشحالیمون رو نشون بدیم. 🌺بہ روایت مـادر شهیـد بزرگوار 🌺 . .
. آقا آرمان همیشہ روضہ گوش میڪرد، شبا ڪہ میخواست بخوابہ حتما یہ روضہ‌اۍ گوش میڪرد یا میرفت یہ مجلس روضہ؛ اگر هم هیئتۍ نبود داخل حوزه یہ مداحۍ خودش گوش میداد روضہ‌اۍ ڪہ خیلۍ آقا آرمان رو بہ گریہ مینداخت، خیلۍ بلند بلند گریہ میڪرد باهاش روضہ حضرت زهرا سلام اللہ علیها بود، خیلۍ براش سخت بود این روضہ‌ها... 💔 🌹بہ روایت دوست شهید بزرگوار 🌹