#دوکلام_حرفحساب
🍃 میگن وقتی که حضرت یوسف را آوردند
شهر برای فروش، مردم با کلی مال و ثروت
جمع شده بودن؛میون این همه آدم یک پیرزن
با چند کلاف نخ اومده بود.......گفتند :که بین
این همهثروت، مگه یوسف را به چند کلافنخ میدن، پیرزن گفت میدونم که یوسف رو به من نمیدن! ولی من هم می خوام اسمم در لیست خریداران یوسف ثبت بشه:)
این ماجرایی هست که من برای حافظان قرآن تعریف می کنم،خیلی گفته شده این قصه...ریشه ش از کجاست نمیدونم!ولی موضوعی هست که شیرینه
من میگم شما هم بیاید قرآن را حفظ کنید و در مسیر باشید... اگه تونستید که نور علی نور و اگه هم نشد میگید خدایا من خواستم ولی نشد...!!! حداقل اسم شما هم در لیست حافظان قرآن ثبت میشه:) چون وقتی خداوند ثوابی برای حافظان قرآن گفته این فقط ویژه حافظان کل قرآن نیست!!! بلکه افرادی که حفظ کنند و عمل کند ولو یک آیه
#دوکلام_حرفحساب
🍃 میگن وقتی که حضرت یوسف را آوردند
شهر برای فروش، مردم با کلی مال و ثروت
جمع شده بودن؛میون این همه آدم یک پیرزن
با چند کلاف نخ اومده بود.......گفتند :که بین
این همهثروت، مگه یوسف را به چند کلافنخ میدن، پیرزن گفت میدونم که یوسف رو به من نمیدن! ولی من هم می خوام اسمم در لیست خریداران یوسف ثبت بشه:)
#دوکلام_حرفحساب
🍃 میگن وقتی که حضرت یوسف را آوردند
شهر برای فروش ، مردم با کلی مال و ثروت
جمع شده بودند ؛ میون این همه آدم یک
پیرزن با چند کلاف نخ اومده بود🪡🧶
گفتند :که بین این همهثروت، مگه یوسف
را به چند کلافنخ میدن،پیرزن گفت میدونم
که یوسف رو به من نمیدن!ولی من هم
می خوام اسمم در لیست خریداران یوسف
ثبت بشه:)📝
...