این ها آدم را بالا می برد
🔸️من ارادت خاصي به آقاي سيدحسن نصرالله دارم [و این ارادت] به خاطر تواضعش است.
🔸️در آخرين جلسه اي که چندي پيش به خاطر شهادت عماد مغنيه (رحمت الله علیه) و براي عرض تسليت خدمت ایشان رفته بوديم، ايشان در شرايط خيلي سختي بود. در جلسه يک ميزي بود و قرآنی روي آن گذاشته شده بود. يکي از دوستان کنار آن ميز نشسته بود. چاي که آوردند، چايي را پهلوي قرآن گذاشت. سید از جايش بلند شد و بي سر و صدا و آرام، بدون آن که چيزي اظهار کند، قرآن را از آنجا برداشت و در جاي بالاتری قرار داد. بعد هم نشست سر جايش. آن قدر حواسش جمع ادب شرعي است که قرآن و استکان چاي نباید کنار هم باشند.
🔸️اين آدم را بالا ميبرد. رفتارش با مهمان ها عين رفتاري بود که سال هاي قبل و در زمان طلبگي داشت؛ متواضع و خاکي. اطاعتش نسبت به مقام معظم رهبري نیز مثل يک سرباز صفر، در مقابل او، تسليم محض! اين هاست که آدم را پيش خدا و اولياي خدا عزيز مي کند.
۱۳۸۸/۱۲/۲۴
#حکایت_ها
#سید_حسن_نصرالله
📱 @mesbahyazdi_ir
نمیدانم!
🔸️یکی از نکته هایی که من در زندگی ام تجربه کردم این است که اساتیدی داشتیم که وقتی سؤال می کردیم، زود جواب نمی دادند. می گفتند احتیاج دارد که فکر کنم یا می گفتند نمی دانم و باید بپرسم یا تحقیق کنم. این بیشتر به دل آدم می نشست و اثر می گذاشت.
🔸️خدا درجات آقای طباطبایی را بیش از آن اندازه که عقل ما می رسد متعالی کند. بارها اتفاق افتاده بود.
🔸️شب های پنجشنبه جلسه داشتند و گاهی ما هم می رفتیم. گاهی در بین راه، فرصتی می شد که چیزی بپرسیم؛ حالا مسئله علمی یا اخلاقی. وقتی می پرسیدم، تأملی می کردند و می گفتند نمیدانم! بعد مقداری فکر می کردند و عادتاً چیزی به ذهنشان می رسید و می گفتند.
🔸️در این جهت کس دیگری را مثل آقای طباطبایی ندیده ام. صریحاً به شاگردش می گفت نمی دانم.
۱۳۹۶/۰۴/۱۲
#حکایت_ها
#علامه_طباطبایی
📱 @mesbahyazdi_ir
مدرس نوکر نمیشود!
🔸️مدرس در تابستان و زمستان همان یک دست لباس کرباس را که داشت مى پوشید و مى گفت: «پوست دست و پا، از پوست صورت که لطیف تر نیست! بدن را هر طور عادت بدهى همان طور عادت مى کند!»
🔸️جوراب پشمى، شلوار، پیراهن پشمى و قباى فاستونى و عباى نائینى نمى پوشید و مى گفت: «این ها پول مى خواهد و پول نوکرى مى آورد و مدرس نوکر نمى شود.» هنگام شهادت همه ثروتش بیست و چهار تومان بوده است.
🔸️مدرس از پدرش نقل مى کند: «یاد بگیرید در شبانهروز به یک وعده غذا قناعت کنید و پوشاک خود را تمیز نگاه دارید، تا در قید تهیه لباس نو نباشید!»
🔸️او اجداد ما را سرمشق قرار مى داد و مى گفت: «حلم و بردبارى را از جدّ بزرگوارمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بیاموزیم، شهادت و قناعت را از جدّ طاهرمان على(علیه السلام) و تسلیم ناپذیرى در برابر زور و ستم را از جدّ شهیدمان سیدالشهداء(علیهالسلام) بیاموزید.»
📚 ره توشه، جلد۲، صفحه۲۶۶
#حکایت_ها
#شهید_مدرس
📱 @mesbahyazdi_ir
تکریم مادر حتی بعد از شهادت
🔺️روایت آیت الله مصباح یزدی (قدسسره) از مادر شهید معماریان
#حکایت_ها
#مادر
📱 @mesbahyazdi_ir
MESBAHYAZDI.IR
تکریم مادر حتی بعد از شهادت
🔸️[پیرامون زنده بودن شهدا و عنایات خاص آن ها] می توان به عنوان نمونه به ماجرای شفای مادر شهید معماریان اشاره كرد كه خود ایشان چند سال قبل در یكی از شبكه های تلویزیونی آن را نقل كرد.
🔸️ایشان چند سال بعد از شهادت پسرش به پا درد شدیدی مبتلا شده بود. یك شب كه برای درمان بیماری اش به سید الشهداء (سلام الله علیه) متوسل شده بود، در خواب پسر شهیدش را می بیند كه به دیدنش آمده و پس از آن كه دستی به سر و روی مادرش می كشد، پارچه سبز رنگی را روی محل درد می بندد و به مادر می گوید درد پایت خوب شد.
🔸️مادر بزگوار این شهید می گفت: بعد از این كه از خواب بیدار شدم دیدم همان پارچه سبز رنگ روی پایم بسته شده و اثری از درد احساس نمی كنم.
پس از مدتی نیز كه خبر این جریان به مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی (رضوان الله علیه) رسیده بود، مادر شهید معماریان را خواسته و جزئیات ماجرا را از وی جویا شده بودند و پس از مقایسه آن پارچه و عطر آن با عطر تربت سید الشهداء (علیهالسلام) كه از اجداد طاهرین شان به ایشان رسیده بود، فرموده بودند این پارچه از همان جایی آمده كه این تربت آمده است.
🔸️علاوه بر این كه تاكنون بیماران بسیاری به بركت همین پارچه سبز رنگ شفا یافته اند؛ چگونه ممكن است نوجوانی كه سال ها پیش به شهادت رسیده و جسدش به خاك سپرده شده، در عالم خواب پارچه ای را به پای مادرش ببندد و آن پارچه با همان عطر و رنگ در عالم بیداری نیز وجود داشته باشد؟ نمونه هایی از این قبیل بسیار است كه خانواده های شهدا آن ها را دیده اند؛ اما معلوم نیست ما چه مقدار از عمق دل آن ها را جدی بگیریم!
۱۳۹۳/۰۴/۳۰
#حکایت_ها
#مادر
📱 @mesbahyazdi_ir
موفقیت مبلغ دینی، از پهلوی تا انقلاب
▪️یادم هست که در زمان رژیم [پهلوی]، من طلبه جوانی بودم، یک منبری رفته بود در یکی از استانهای شمال، یک ماه رمضان آنجا تبلیغ کرده بود. از منبریهای درجه اول آن زمان بود.
▪️[بعد از تبلیغ،] افتخار میکرد که «در طول دوران تبلیغم در این سفر، خیلی موفق بودم». پرسیدیم چه موفقیت ممتازی داشتید؟ گفت: «یک ماهی که در فلان شهر، منبر رفتم، شخص «تارک الصلاتی» آمد، توبه کرد، نماز خوان شد، این در طول تبیلغ من سابقه نداشت.»
▪️منبری درجه اول کشور بزرگترین موفقیتش هم این است که یک نفر نماز خوان شده...منظورم این است که وضع تبلیغ، در زمان پهلوی برای مردم اینچنین بود که [وقتی] منبری [تبلیغ] میرفت، باید از جیبش پول قند و چایی میداد تا مردم جمع شوند و دوتا مسئله به آنها یاد بدهد یا دو کلمه روضه بخواند شاید گریه کنند.
▪️وضع [گذشته] را با وضعیت اکنون مقایسه کنید [که] دانشگاهها و اساتید دانشگاه، [تقاضا میکنند] برای آموزش معارف اسلام و طرح ولایت، [و افراد، تشنه آشنایی با این معارف هستند.]
🔺️ حکایتی از مسیرِ سخت تبلیغ دین در دوران پهلوی و مقایسه آن با شرایط هموار کنونی؛ علامه مصباح یزدی قدس سره، ۱۳۹۳/۰۵/۱۹
#حکایت_ها
#امام_حسین
🌙 @mesbahyazdi_ir
نخ و سوزن داری؟
در یک مراسم جشن عقدی در کنار آقایی از سادات نشسته بودیم. خودش برای من نقل کرد و گفت:
➖️ «اين آقای بهجت قدسسره خيلی عجيب است.»
گفتم:
➖️چطور؟
گفت:
➖️من چند روز پيش نماز ايشان رفته بودم. بعد از نماز به دلم خطور کرد مقداری بیشتر بنشينم.
آقای بهجت قدس سره مشغول تعقیبات بعد از نماز بودند. کارهایشان که تمام شد، به سمت من آمدند و بعد از احوالپرسی گفتند:
➖️«نخ و سوزن داری؟»
بهت زده شدم ؛گفتم:
➖️آقا نخ و سوزن میخواهيد چهکار کنيد؟ [به لبها اشاره کردند و]
گفتند:
➖️«میخواهم اينها را بدوزم.»
اين را گفتند و رفتند. بعد متوجه شدم در جایی يک حرف بيجايی زدم، ايشان میدانند ولی نمیخواهند به روی من بیاورند که چرا اينها را گفتی؟!
🔺️حکایتی از تربیت معنوی مرحوم آیت الله بهجت قدس سره از بیان آیت الله مصباح یزدی(قدس سره)، ۱۳۹۱/۰۱/۲۲
#حکایت_ها
#آیت_الله_بهجت
📱 @mesbahyazdi_ir
از کویِ تو تا کویت
🔺️ بیانات علامه مصباح یزدی قدس سره درباره اثر توسل به امام رضاعلیهالسلام
۱۳۹۰/۰۹/۲۰
#امام_رضا
#حکایت_ها
📱 @mesbahyazdi_ir
MESBAHYAZDI.IR
از کویِ تو تا کویت
🔸️يک قصهاي برايتان نقل کنم. يک آقايي هست که حيات دارد. اهل علم است. پيرمردي است؛ اوائل انقلاب ايشان سالها به کويت ميرفت. محرم و صفر آنجا براي منبر و تبلیغ دعوتش ميکردند.
🔸️يک سال سفر او با اين بمبارانهای صدام مواجه شد. او بليط گرفته بود که به کويت برود و يک روز مانده به پرواز به سمت کویت، با خودش گفت:
➖️« حالا که يک روز وقت دارم، غنيمت است، میروم مشهد، زيارت امام رضاعلیهالسلام برميگردم.»
🔸️از تهران آمد مشهد و زيارتی کرد. وقتي ميخواست برگردد، رفت فرودگاه، گفتند فرودگاه تهران، به خاطر بمباران، بسته و پروازها کنسل هستند.[با خودش گفت:]
➖️«حالا از پارسال آنجا دعوت داريم، مردم منتظرند، بليط داشتيم، کاش اينجا نيامده بوديم، حالا آمديم مشهد و اينچنین شد، چه خاکي به سرمان کنیم؟! خيلي اوضاع به هم ميريزد!»
گفت:
➖️ «نقشهها، طرحها و هرچه فکر کردم، عقلم به جايي نرسيد که چه کار کنم. رفتم حرم، گفتم:
➖️ «آقا می فهمم که فرودگاه بمباران شده، می فهمم که ديگر اينجا هواپيما نميرود تهران، اما ميدانيد من گرفتارم، اين کار براي من ضرورت دارد. ...ميدانم شما اگر بخواهيد ميشود. این که چه طور [شرایط را فراهم می کنید،] نميدانم، عقلم نميرسد، اما اگر شما بخواهيد می شود!»...
🔸️اين را در حرم گفتم و آمدم بيرون. گفتم يک سر ميروم فرودگاه، ببينم چه طور ميشود.
🔸️خيلي دل و جرأت ميخواهند که آدم با این که از لغو شدن پروازها مطمئن است و همان روز شنیده که گفتهاند فرودگاه بسته و هواپيما نيست، ديگر لغو شده؛ [اما باز هم به امید توسلی که نزد آقا داشته، برود شرایط را بسنجد.]
➖️ميگويد: «رفتم فرودگاه گفتند: يک هواپيما که در راه اشکال فني پيدا کرده آمده مشهد نشسته و [شرایط استثنایی برای پروازش به تهران فراهم شده]، يک دانه جا دارد. ما را سوار کردند و به تهران رسيديم.»
➖️گفت: «ميفهمم اينها نميشود، اما اگر شما بخواهيد ميشود.»
🔸️امام رضا علیهالسلام هم نشانش داد که وقتي بخواهد چه طور شرایط را فراهم می کند.
🔺️ بیانات علامه مصباح یزدی قدس سره درباره اثر توسل به امام رضا علیهالسلام
۱۳۹۰/۰۹/۲۰
#امام_رضا
#حکایت_ها
📱 @mesbahyazdi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معجزه صلوات
🔺️حکایتی شنیدنی از نقش ویژه صلوات در گره گشایی از مشکلات
🎞 درگاه اینترنتی آپارات، جهت مشاهده و دانلود کامل جلسه
https://aparat.com/v/jvx0h1c
#حکایت_ها
#صلوات
📱 @mesbahyazdi_ir
سهم چای برادر
🔺️ حکایتی از شرایط سخت اوایل طلبگی مرحوم علامه مصباح و حمایت های برادر ایشان (رحمت الله علیهما)
🗓انتشار به مناسبت ارتحال حاج مهدی گیوه چی یزدی برادر علامه مصباح (رحمت الله علیهما) که در تاریخ ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ دار فانی را وداع گفتند.
#حکایت_ها
#حاج_مهدی_گیوه_چی
#طلبگی
#قناعت
🏴 @mesbahyazdi_ir
📜 #حکایت_ها| برو به مامانِت بگو!
🔺 خاطره آیتالله مصباح یزدی، از آیت الله بهجت (قدسسرهما) درباره اعتماد به خداوندعزّوجلّ
#آیت_الله_بهجت
#توکل
#معارف_اخلاقی
جهت عضویت در کانال
📱 @mesbahyazdi_ir