دریای دانش
فشارها و تنگناها از سوی دستگاه ستم گستر عباسی، چندان زیاد شده بود که پیشوا و رهبر، حضرت امام موسی بن جعفر – که بر او باد درودی برتر- به ناچار برای مدتی مدینه را ترک کرده و به صورت ناشناس به سوی سرزمین شام، روانه شد. در میانه ی راه و در یکی از روستاها در دل کوهستان، غاری وجود داشت که راهبی در آن جا، زندگی می کرد. سالی یک روز هم پیروان راهب برای شنیدن موعظه ها وسخنانش، نزد وی گرد می آمدند. اتفاقاً حضور امام علیه السلام در آن مکان، هم زمان با چنان روزی بود.
هنگامی که راهب در برابر جمعیت ایستاد، ناگهان نگاهش به سیمای نورانی و جذاب امام هفتم ما افتاد و هیبت و عظمت آن بزرگوار، دلش را تسخیر کرد! این بود که رو به ایشان کرد و پرسید:
- ای مرد! این گونه که پیداست، غریبه هستی!
امام کاظم علیه السلام پاسخ داد:
- آری، چنین است.
راهب پرسید:
- از ما هستی یا از غیر ما؟
حضرت فرمودند:
- از شما نیستم!
راهب بار دیگر پرسید:
- آیا از امت محمد مصطفایی؟
امام ششم پاسخ اش دادند:
- آری از امت آن بزرگوارم.
و گفت و گوها هم چنان ادامه یافت:
- از نادانان آن هایی یا از دانایان شان؟
- از نادانان آنان نیستم!
راهب، نگاهی به جمعیت افکند و نگاهی به امام انداخت و باز پرسید:
- درخت طوبا که ریشه در خانه ی عیسی دارد و به باور شما، ریشه اش در خانه ی محمد مصطفا- که بر او باد درود خدا- وجود دارد، پس چه گونه می شود که شاخه هایش در همه ی خانه ها باشد؟!
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام پاسخ دادند:
- طوبی همانند خورشید است. همان گونه که نور خورشید از میان آسمان به همه جا می رسد، درخت طوبا نیز چنین ویژگی یی دارد.
راهب سری تکان داد و پرسید:
- چه گونه می شود که در بهشت هر چه غذا خورده شود، نه از مقدار غذاها کاسته می شود و نه آن ها تمام می شوند؟
امام علیه السلام فرمودند:
- درست مثل یک چراغ در این دنیا، که هر چراغ دیگری را هم به وسیله ی آن روشن کنند، چیزی از نورش کاهش نمی یابد.
پرسش دیگر راهب، این بود:
- آیا در بهشت سایه هم وجود دارد؟
امام هم به او پاسخ دادند:
- پیش از طلوع خورشید، هنگام سایه گستری است. [ اشاره به آیه ی 45 سوره ی فرقان در قرآن ]
راهب، دیگر باره پرسش کرد:
- چه گونه در بهشت بول و غایط وجود ندارد؟!
امام کاظم علیه السلام فرمودند:
- همان سان که بچه در شکم مادرش غذا می خورد، اما بول و غایطی ندارد!
راهب، نفسی تازه کرد و پرسید:
- آیا در بهشت خدمت گزارانی هم هستند که بدون فرمان بهشتیان، آن چه را آنان بخواهند، در اختیارشان بگذارند؟
امام هفتم – درود خدا بر ایشان باد – سرشان را به نشانه ی تأیید، تکان دادند و افزودند:
- آن جا را می توان به مغز و اعضای بدن شبیه دانست. بدان سان که وقتی انسان به چیزی نیاز داشته باشد، بدون این که آن را بر زبان بیاورد، اعضای بدن به فرمان مغز آن را انجام می دهند؛ در بهشت نیز این گونه است!
راهب به عنوان آخرین پرسش، گفت:
- کلید بهشت از طلاست یا از نقره؟!
و این پاسخ را از امام کاظم علیه السلام شنید:
- کلید بهشت، زبان بنده ی مومنی است که خدا را به یگانه گی بخواند و بگوید پروردگاری جز خدای یگانه نیست [ لا اله الا الله ]
راهب با شنیدن پاسخ های متین و منطقی امام موسی بن جعفر علیه السلام، سخنان آن گرامی را تصدیق کرد. سپس او و همه ی کسانی که در آن جا، گرد آمده بودند، به اسلام گرویدند!
#جواد_نعیمی