eitaa logo
♥مشکات♥
178 دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
8.3هزار ویدیو
147 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 اا 😍پیر فرزانه دانا گفت ! ☝بار اول هم نبود که اینها را می گفت ! 😏اما این بار مستقیم در نگاه کرد و زد : 👈 را رعایت کنید 👈 نگذارید نفس تان کند ! 👈 نکنید ! 👈مشکلات را از خود دور کنید ! 👈از این زندگی دست بردارید ! 👈 گری نکنید ! 🔹لحن حرفهای پیر دانا بود ! 🔹شبیه و همیشگی نبود ! 👈 به این استناد کرد : وَ سَکَنتُم فی مَساکِنِ الَّذینَ ظَلَموِّا... 👈سربسته هم نگفت که در تعبیر و تفسیرها گم شود !؟ 🌍وضوح مطلب را چنان بالا برد که راه برای حرفهایش باقی نماند ! 🎯و بعد به قول نظامی ها کرد ! 👈اینکه ما در همان ساختمانی که آن حکمرانی میکرد حکمرانی کنیم، مثل او هم بکنیم که نشد!!! 👈[در این صورت] ما با او نداریم!!! 😏آنها که دور و بَر آقا و صف های جلوتر نشسته بودند انگار را زدند به آن راه که یعنی مانیستیم !!! 🙁همینطور بِر و بِر نگاهش می کردند و گاهی هم کله ای به رسم تکان می دادند تا بیشتر نشان دهند که فهمند چه می گوید !!! 🔅لهُمْ قُلُوبٌ لَّا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَّا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَّا يَسْمَعُونَ بِهَا ▫️چشم دارند، نمیبینند. ▫️گوش دارند، نمیشنوند. ▫️چشم قلب بسته شده است ▫️ گوش قلب بسته شده است. ▫️نمیبیند و نمیشنود. ✨چشم باز و گوش باز و این ذکا ✨خیره‌ام در چشم‌بندی خدا ☄️برای همین است که : 👈هرچه نصیحت می کند ! 👈تذکر می دهد ! 👈هشدار می دهد 👈تشر می زند ! 😔اثر نمی کند و همچنان در چرب و شیرین دنیا دست و پا می زنند ! 🔹چرب و شیرین دنیا به شکل اگر نباشد آدمها را به فرو می برد !!! 🔹حالا اگر از راه باشد که این خواب را می کند ! 🔹واگر این حرام از المال باشد که دیگر کار به غایت می شود ! 🔹به آدمها از این نجات پیدا می کنند !!! ☝اما نباشیم و نکنیم ! 🔸شاید داریم را پس می دهیم !! 🔸شاید تاریخ دارد به ما هم می دهد ! 😊یادمان نرود دو سال قبل ما هم مثل همینها جلوی نایب امام زمان ! 😲زل زدیم در چشمانش ! 👈نصیحتمان کرد که رای خود باشید ! 👈گفت که تک تک رای شما در موثر است ! 👈گفت که با انتخاب کنید ! 👌نشانی های را بارها برایمان تکرار کرد ! ✋🏻توجهی نکردیم ! 🙃افتادیم به گرایی ! 😆انتخابمان بوی گرفت ! 😐گفتیم دانیم که خوب نیست ! 😑اما رای می دهیم که یکی نشود ! اگفتیم این از قبیله ماست و آن یکی از آن قبیله ! 🤗اینها شد حاکم بر انتخابمان ! 😊می بینید ! ماهم به و هشدار و تذکرش ! ▪️ما هم آن روزها نشستیم و سر تکان دادیم ! ▪️شاید این روزها بر ما می رود باشد ! 😊شاید و دنیا ما را هم به انداخته بود ! 😃خیال می کردیم این یکی که بیاید ما را به دنیا می برد ! اآب از لب و لوچه ما براه افتاده بود ! 😊و شد آنچه نباید می شد !!! ☝اما نباشیم ! 👈این روزهای سخت هم می گذرد ! ⚠️و خدا کند باز هم به هوای چرب و شیرین دنیا به نرود !!! فاعتبرو یا اولی الابصار 💐✋🏻
┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ 💠 • ° •🔸 ◎﷽◎ 🔸• ° • 💠 °❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀° آقای علی اکبر کوثری از روضه خوان های قدیم قم و از پیر مخلص اباعبدلله علیه‌السلام در عاشورای یک سالی به یکی از مساجد قم برای روضه‌خوانی تشریف می‌برند. آن محله به رسم کودکانهٔ خود بازی می‌کردند و به جهت تقلید از بزرگترها، با مشکی و مقنعه‌های مشکی مادرانشان حسینیه و تکیه کودکانه و کوچکی در عالم کودکی، در گوشه‌ای از محله برای خودشان درست کرده بودند. مرحوم سید علی اکبر می‌گوید بعد از جلسه آمدم از درب مسجد بیرون بیایم یکی از بچه‌های محله آمد جلو و گفت آقای کوثری برای ما هم روضه می‌خوانی؟ گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا مجالس مختلفی وعده کرده‌ام و چون قول دادم باید عجله کنم ڪه تأخیری در حضورم نداشته باشم. هر چه کرد توجهی نکردم تا عبای مرا گرفت و با #:چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟ چه بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ می‌گوید پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و کردم و به دنبالش با عجله رفتم تا رسیدیم. کوچک و محقری بود ڪه به اندازه سه تا نفر بچه بیشتر داخلش جا نمی‌شدند. سر خم کردم و وارد حسینیه کوچک روی محله نشستم و بچه‌های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام عرضه کردم اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَباعَبدالله... دو جمله خواندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان... دعایی کردم و آمدم بلند بشوم با عجله بروم ڪه یکی از بچه‌ها گفت تا روضه را نخورید امکان ندارد بزاریم بروی رفت و در یکی از پلاستیکی بچه‌گانشون برایم چای ریخت، سرد ڪه رنگ خوبی هم نداشت با بی‌میلی و اکراه استکان را آوردم بالا و برای اینکه بچه‌ها ناراحت نشوند بی سر و صدا از سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم عاشورا، شب شام غریبان امام حسین خسته و کوفته آمدم منزل و از شدت فوراً به خواب رفتم. وجود حضرت زهرا صدیقه کبری در عالم رؤیا بالای سرم آمدند طوری ڪه متوجه حضور ایشان شدم به من فرمود: آسید علی اکبر مجالس روضه امروز نیست. گفتم چرا خانوم جان!!! فرمود: خالص برای ما نبود برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود ڪه از تو قبول شد و ما خودمان در آنجا داشتیم، و آن روضه‌ای بود ڪه برای آن تا بچه کوچک دور از ریا و خالص گوشهٔ محله خواندی.... آسید علی اکبر ما از تو و خورده‌ای داریم! گفتم جانم خانوم، بفرمائید چه از من سر زده؟ خانوم حضرت زهرا سلام الله علیها با اشاره فرمودند: آن را من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟ می‌گوید از خواب بیدار شدم و از آن روز فهمیدم ڪه و عنایت آنها به مجالس با اخلاص و بی‌ریاست و بعد از آن هر کوچک و بی‌بضاعتی بود قبول می‌کردم و اندک و پاکتی ڪه از آنها عاید و حاصلم می‌شد، برکتی فراوان داشت و برای همهٔ و مخارجم کافی بود. بنازم بہ بزم محبت ڪه در آن گدایی و شاهی برابر نشیند... ✍برگرفته از خاطرات آن مرحوم ‌‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰