#یاصاحب_الزمان_ادرکنی(۱)
💢 رسول اکرم(ص): از فتنه و آزمایش در آخرالزمان نگران نباشید٫ چرا که موجب نابودی منافقان خواهد شد...
📚 میزان الحکمه، حدیث 15748
💐 بهترین ها در آخرالزمان ...
➖➖➖➖➖➖➖➖
✳️ پيامبر اکرم ( ص) به امام علی (ع) فرمودند : یا علی ! وَ اعلَم أنَّ أعظَمَ النّاس یَقیناً قَومٌ یَکُونُونَ فی آخِرِ الزّمان لَم یَلحَقُوا النَّبِیَّ و حُجِبَ عَنهَمُ الحجَّةُ فَآمنوا بِسوادٍ فی بَیاضٍ ✳️ ای علی ! بدان که والاترین یقین را بین مردمان ، گروهی از مردم آخرالزمان دارند که پیامبرشان را درک نکرده اند و حجت خدا امام زمان از ایشان مخفی شده و با این حال به سیاهی نوشته ای بر سپیدی کاغذی ایمان می آورند و همین که سخنی از امام به ایشان می رسد ، بدان یقین پیدا می کنند...📚 بحارالانوار ج ۵۲ ص ۱۲۵*
💐میلاد موفورالسرور قطب عالم امکان ، حضرت بقیة الله الأعظم ، امام زمان(عج) و أرواحنا و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء مبارک...
📜قسمتی از وصیتنامه شهید محمود
رادمهر پیرامون دوران پر آشوبِ فتنههای آخرالزمان ...
🖊 برادران و خواهران اگر می خواهید دنیا و آخرتتان تضمین شود و از مصائب آخر الزمان در امان باشید و دینتان حفظ بماند و عاقبت به خیر شوید، بصیرتتان را افزایش دهید، اطاعت از "ولایت مطلقه فقیه" را بر خود واجب بدانید.
🖋 اگر می خواهید در این دوران پر آشوب گمراه نشوید ، گوشتان به سخنان "ولایت مطلقه فقیه" و چشمتان به اعمال این بزرگوار و تمام وجودتان صرف عمل به خواسته ها و اوامر ایشان باشد. #کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا #ناصرکاوه
🌹تشرف آیت الله مدنی محضر حضرت صاحب الزمان (عج)
💥مرحوم آیتالله مجتهدی تهرانی که از علمای تهران بودند، نقل کردند: شبی در نجف بعد از اتمام نماز جماعت پشت سر آیتالله شهید مدنی و خلوت شدن مسجد، ناگهان دیدم آقای مدنی شروع به گریستن کرد. چون به من اظهار لطف داشتند به خودم جرأت دادم و علت گریه ناگهانی ایشان را پرسیدم. ایشان 👈 فرمودند: بعد از نماز یکی گفت: امام زمان (عجل) را دیده است که به او فرمودهاند: "ببین این شیعیان بعد از نماز بلافاصله به سراغ کارهای خود رفتند و هیچ کدام برای فرج من دعا نکردند". من هم تا این را شنیدم متأثر شدم و گریستم. آیتالله مجتهدی فرمودند: بعدها متوجه شدم امام زمان (عج) این گلایه را به خود ایشان (شهید مدنی) گفته بودند...
#کتاب_شهداواهل_بیت
#ناصرکاوه
💢تـلنگـــــــــــــــــــــــــر
یاصاحب الزمان(عج) 👈 در نزدیکی کربلا روی تپه ها نشسته بودند و می گریستند و برای سلامتی و پیروزی امام شان دعا می کردند ، اما هیچ کدام شان به سمت سپاه امام نرفتند . چه فرقی می کند که درمقابل امام شمشیر زده باشی . یا دشمن امام را با سکوت یاری کرده باشی ‼️ ✅بیدار بشویم و به یاری امام زمان مان و ولی فقیه بشتابیم . . .
#السلام_علیک_یارسول_الله (ص)
#السلام_علیک_یاامام_حسن(ع)
🏴 فقدان و غم رفتن پيامبر خوبیها حضرت محمد (ص)، او که گامهای مهتابیاش شبهای جهل بشر را به جادههای راستی کشاند و شهادت تنهاترین سردار، امام حسن مجتبی (ع) تسلیت و تعزیت باد.🏴
پشت اهالی ایمان شکسته و عشق داغدار است....
⚫️ پیامبر اکرم (ص):
☑️ اَحَبُّ الاعمالِ اِلَی اللهِ الصَّلاةُ لِوَقتِها ثُمَّ بِرُّ الوالِدَین ثُمَّ الجِهادُ فی سَبیلِ اللهِ؛
◼️ بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است، آنگاه نیکی به پدر و مادر، آنگاه جنگ در راه خدا📚 "کنز العمال"، ج۷، ص۲۸۵، ح۱۸۸۹۷
⚫️ امام حسن مجتبی (ع):
◼️ هر آينه برآوردن حاجت و رفع مشكل برادرم، از يك ماه اعتكاف، در مسجد - و عبادت مستحبّى نزد من - بهتر و محبوبتر است.
📚 "كلمة الامام الحسن عليه السلام"، ص۱۳۹
🎈امام حسن (ع) بخشنده و با کرامت بود و هیچ سائلى را ردّ نمى کرد و هیچ امیدوارى را ناامید نمى گردانید…
📚مسند امام المجتبی؛ ص۱۳۴، ج۱۸
🌹از شماميخواهم كه جنازه مرا گلباران نكنيد, چون كه پیکر "امام حسن (ع)" را تير باران كردند... در تشييع جنازه ام آواي قرآن سر دهيد تا منافقين از صداي آن گوش شان كر و چشم شان به خاطر شما كور شود... نكند كه براي من با صداي بلند گريه كنيد و دشمن را شاد كنيد و اگر هم گريه مي كنيد آهسته، شهادت كه اصلا گريه ندارد... موقعي كه من شهيد شدم دست هايم را از تابوت بيرون بگذاريد كه بدانند من با خود چيزي نبرده ام و چشم هاي مرا باز بگذاريد كه بدانند كه من كوركورانه به جبهه نرفته ام و عكس اما عزيزمان را بالاي عكس كوچكم جلو تابوتم بزنيد كه بدانيد كه در خط امام بودم و كتاب قران روي تابوتم بگذاريد تا ببينند كه پيرو اسلام وقران بودم...
ودر ضمن كسي كه امام را قبول ندارد درتشييع جنازه من شركت نكند وبر من نماز نخوانند. امام قلب من است. مادر چشم من است بدون چشم مي شود زندگي كرد بدون قلب زندگي ممكن نيست...
#کتاب_شهداواهل_بیت #ناصرکاوه
خاطره ایی از #شهیدحسين_سلیمانی
🌹 11 آبان ماه سال 1342، طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی به جوخه اعدام رژیم پهلوی سپرده شدند. طیب حاج رضایی که روزگاری از بزن بهادرهای تهران بود، شب هنگام در معرض تیر سربازان قرار می گیرد تا به خاطر حمایت از امام خمینی (ع) که آن سالها آرام آرام نهضت انقلابی خویش را گسترده می نمود، تیرباران شود. اما چه می شود که چنین شخصیتی به گفته خودش، ندیده، خریدار امام (ره) می شود؟!.. امیر حاج رضایی می گوید: در دادگاه مي گفتند شما دسته راه مي انداختيد و روي علم ها عکس خميني را مي گذاشتيد. طيب هم گفت؛ «من هميشه به مراجع تقليد اعتقاد داشتم و احترام مي گذاشتم. قبلاً هم عکس آيت الله بروجردي را مي گذاشتم و حالا هم عکس خميني را مي گذارم و باز هم اگر باشم از عکس آنها استفاده مي کنم.» اين چيزهايي بود که من خودم در دادگاه شنيدم♦️امیر حاج رضايي درباره اعدام طیب میگوید: صحنه خيلي بدي بود. ما که در مراسم نبوديم اما آنها جسد را تحويل دادند. وقتي تحويل دادند وجسد را ديدم، بعد متوجه نشدم، چطور من را بلند کردند. چيزي حدود، 18 تا گلوله خورده بود و تمام رگ و پي اش زده بود بيرون. يعني بدن تمامش شکافته شده بود و هنوز چشم هايش بسته بود. آن بنده خدا اسماعيل رضايي، افتاده بود و تير خلاص را توي دهانش زده بودند اما عموي من با صورت خورده بود زمين و صورتش هم خون آلود بود که آن تير را به شقيقه اش زدند و گفتند؛ تير خلاص. من خودم آن صحنه را ديدم تا جايي هم که يادم مي آيد، غسال مدام پنبه توي اين سوراخ ها مي کرد. يعني همه جاي بدن سوراخ سوراخ شده بود. يک شمايل شهيد گونه يي داشت. به هر حال من را بيرون آوردند و نفهميدم چه کسي من را بيرون برد. نشسته بودم و مي ديدم که دارند طبق وصيتش در شاه عبدالعظيم کنار مادرش، خاکش مي کنند♦️آن روز در دادگاه، طیب رو به سرهنگ نصیری گفت: حرفهای شما درست؛ اما ما تو قانون مشتیگری، با بچه های حضرت زهرا در نمیافتیم. من این سید رو نمی شناسم؛ اما با او در نمی افتم♦️ کسی ﺟﺮﺍﺕ این رو ﻧﺪﺍﺷﺖ که ﺑﺎ ﺷﺎﻩ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ سر یک ﻣﯿﺰ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﻩ، اما ﻃﯿﺐ مینشست. ﮔﻨﺪﻩ ﻻﺕ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺷﺎﻩ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ می خوﺍﺳﺖ مجلسی ﺧﺮﺍﺏ ﺷﻪ، می گفت ﻃﯿﺐ... یک ﺭﻭﺯ ﺷـﺎﻩ به طیب گفت ﺍﯾﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﭘﻮﻝ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﺪﻡ، ﺑﺮﻭ یه مجلس ﺭﻭ ﺧـﺮﺍﺏ ﮐﻦ. گفت کجا؟... ﻃﺮﻑ ﮐﯿﻪ؟... ﺷـﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﻓـﻼﻥ جا، ﺳﯿﺪ ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻠﻪ خمینی. ﻃﯿﺐ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩ و گفت ﮐﯽ!؟... گفتی ﺳﯿﺪ ﻫﺴﺖ؟ ﺷﺎﻩ گفت ﺁﺭﻩ... طیب گفت ﻧﻪ ﻣﺎ نیستیم، ﻣﺎ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪ حضرﺕ ﺯﻫﺮﺍ (س) ﺩﺭ ﻧﻤﯽ ﺍفتیم!..
♦️ ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ دستور میدهم شکنجه ات می کنند، می کشمت. طیب گفت ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ می کنی ﺑﮑﻦ ﻣﻦ ﺑﺎﻓﺮﺯﻧﺪ حضرﺕ ﺯﻫﺮﺍ (س) ﺩﺭ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘـﻢ. آنقدر شکنجه اش کردند که ﻃﯿﺐ هیکلی، لاغر لاغر شد ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ او را ﺍعدﺍم ﮐﻨﻦ، ﯾﮑﯽ گفت ﻃﯿﺐ ﭘﯿﺎمی ﺑـﺮﺍی ﺍﻣﺎﻡ ﻧﺪﺍﺭﯼ؟♦️ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ سید روحالله رو نمیشناﺳﻢ ﻓﻘﻂ ﺑﻬﺶ بگین، ﻃﯿﺐ گفت ﺍﻭﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺷﻔﺎﻋﺘﻢ ﮐﻦ... ﻭﻗﺘﯽ ﭘﯿﺎم طیب روﭘﯿﺶ ﺍﻣـﺎﻡ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﮔﻔﺖ طیب نیاﺯﯼ ﺑﻪ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻣـﻦ ﻭ امثـال ﻣـﻦ ﻧـﺪﺍﺭﻩ، ﺍﻭﻥ ﺩﺭ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺍﻣﺖ رو ﺷﻔﺎﻋﺖ می کنه... ﺍﯾﻦ شد ﮐﻪ طیبی که ۶۰ ساﻝ ﻧﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺧـﻮاﻧﺪ و ﻧـﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﮔﺮﻓﺖ ، ﻓﻘـﻂ ﺍﺩﺏ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫـﺮﺍ (س) ، لیاقت پیدا کرد کـه ﻃﻠﺒﻪ ﻫﺎی ﻗـﻢ ﺟﻤﻊ ﺷـﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺭﻭﺯﻩ ۶۰ ﺳﺎلش رو ﻗﻀﺎﺀ ﮐﺮﺩﻧﺪ
#کتاب_شهداواهل_بیت #ناصرکاوه
#امام رضا (ع) به من فرمودند:
«من ضامن احمد هستم!»👇
💥 ناگهان انگار کسی در گوشم نجوا کرده باشد، فهمیدم او شاه خراسان و ایران امام رضا(ع) است. خوب توجه کردم، این چشم و چراغ ملک ایران را کجا زیارت کردم، به یادم آمد که ایشان همان کسی است که احمد را در چهار ماهگی در آن بیماری سخت ضمانت کرد و دست راست مبارکش را بر روی سینه نهاده و فرمود: «من ضامن احمد هستم!» از جا بلند شدم تا عرض ادب و ارادتی بکنم، هنوز سخن آغاز نکرده بودم که در دستان مبارکش پروندهای دیدم. رو به من کرد و فرمود:
«این پرونده عمر احمد است. عمر احمد در دنیا تمام شد، او 27 سال دارد!»فغان زدم و از آقا خواستم ضمانتی دیگر کند. فرمود: «ناراحت نباش، مدتی بر ضمانت خویش میافزایم.»
گویا همان روز احمد میخواست به شهادت برسد، اما نشد و امام هشتم(ع) یک هفته دیگر برای احمد مهلت گرفت. دیدم فردای آن روز احمد به کیاکلا آمد. او را دیدم در آغوشش گرفتم و بوسههای مادرانه نثارش کردم. این بار من به مانند آن زمان احمد را کنارم نشاندم و خوابم را برایش گفتم. چون موضوع تمدید عمر را شنید لبخندی زد و به من نگاه کرد و گفت: «مادرجان!ناراحت نباش.!»
احمدم آن روز با تک تک اعضای خانواده عکس یادگاری گرفت. حرکاتش برایم اسباب نگرانی و تشویش بود؛ اما او چیزی به ما نگفت تا اینکه هنگام عزیمت به ایلام، به پدرش گفت:
«باباجان! این آخرین دیدار است و شما دیگر مرا نمیبینید، اگر کوتاهی داشتم مرا ببخشید و حلالم کنید.»
با شنیدن این جملات قطرات اشک از چشمان پدرش سرازیر شد. دست روی کمرش گذاشت و گفت: «پسرم کمر مرا شکستی؟»
احمد چون اشک و حالت پدر را دید دست در گردن پدر انداخت و دست و روی پدر را بوسید و گفت: «بابا شوخی کردم، من که پیش شما هستم.»... بعد خداحافظی کرد و از ما جدا شد. در کوچه نگاهش میکردیم تا از ما دور شد. یاد آن شعر افتادم که سعدی بزرگ از زبانِ دل بیبی زینب سروده بود:
ای ساربان آهسته ران کارام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم میرود
و با یاد زینب(س) به خود تسلی میدادم. دو سه روز مانده به شهادت احمد، پدرش خیلی بیتاب بود و بیقراری میکرد. نگران بود و حس پدرانه به او نهیب زده بود که احمدش پر کشیدنی است و دیگر پا به کیاکلا نمیگذارد. همان شب در خواب دیدم که خانه پر از نور شده و چهار زن با چهرههای نورانی آمدند و در اتاق نشستند. دو تن از آنها که با حجاب بودند قیافهای غمگین و محزون داشتند. بانویی که بالای سرم بود، یک پیراهن مشکی به دستم داد و گفت: «بپوش، مگر نمیدانی احمدت شهید شده است؟»...
شروع کردم به گریه و بیقراری کردن و احمد را صدا میزدم که ناگاه از خواب بیدار شدم. از اینکه همة اینها را در خواب دیده بودم، خیالم راحت شد. اما روز بعد ماجرای خواب را برای روحانی مسجد بازگو کردم و او گفت: «آن چهار زن حضرت آسیه، حضرت خدیجه، حضرت مریم و حضرت فاطمه(س) بودند و برای پسر شما عزاداری میکردند!»... دو سه روز بعد از آن خواب، گوینده تلویزیون اعلام کرد که یکی از خلبانان دلاور هوانیروز در ایلام به شهادت رسید...ِ برای حفظ روحیه بچههای ارتش و نیروهای دیگر نظامی و مردم نامی از احمد نبردند. به همسرم گفتم:«این خلبان احمد بوده است. بیتابیهای پدر احمد صد چندان شده بود. دوباره ساعت ده شب تلویزیون خبر شهادت خلبان دلاور هوانیروز را اعلام کرد. من گریه میکردم تا این که ابراهیمی استاندار ایلام زنگ زد و گفت: «مادر! احمد به سمت کربلا و هدفی که داشت، پر کشید...»
همچون سایر مادران گریه امانم را بریده بود؛ اما بر اساس وصیت احمد خودم را پاییدم و گفتم: «راضیام به رضای خدا!»
احمد که همه عمرش را مدیون ضمانت امام رضا(ع) میدانست، با فراغ بال در آسمانها میخرامید و جولان میداد. در حقیقت همه آسمان را آغوش مهربان ضامن آهو میدانست. #کتاب_شهداواهل_بیت
#ناصرکاوه...
روایتی از مادر شهید کشوری
☀️ایت الله حق شناس به گردن بسیاری از مردم تهران حق دارد. او بندگان مخلص خدا را از میان همین جوانان و نوجوانان که به مسجد ایشان رفت و آمد داشتند تربیت می کرد.
نمونه اش همین شهید علی حیدری است. کسی که با عمل به دستورات این بزرگوار به درجه ای رسید که گفتنی نیست...
☀️از کودکی مشغول مراقبت از اعمال بود. مسیر منزل تا مسجد را طولانی کرده بود و از مسیر اصلی نمی رفت! می گفت در آن کوچه تعدادی خانم هستند که حجاب درستی ندارند و همیشه در کوچه نشسته اند. می خواهم نگاهم به آنها نیفتد. علی تصاویر شهدا را ترسیم میکرد. با شهدا حرف می زد و از آنها نصیحت می شنید!! عجیب ترین مطلبی که رفقای علی تعریف می کردند در مورد بوی عطر او بود! همه از بوی خوش عطرش می شناختنش. هر کجا می رفت آنجا را نیز خوش بو می کرد! وقتی از نام عطرش می پرسیدیم، جواب سر بالا می داد .
🌷شهید که شد در وصیت نامه اش نوشته بود: به خدا قسم؛ هیچ گاه به خودم عطر نزدم! هر وقت می خواستم معطر شوم از ته دل میگفتم : «یا حسین» ...
🌷برادر جواد علی گلی مسئول تبلیغات لشگر ۲۷ برام گفت: در منطقه شاخ شمیران به خاطر نقاشی و نوشتن پلاکارد یک روز نتوانست نماز جماعت ظهر برود، فردای آن روز به خاطر نرسیدن به نماز جماعت، مریض شده بود و تب کرده بود
#کتاب_شهداواهل_بیت
#ناصرکاوه
#شهید_علی_حیدری
📚برگرفته از کتاب بی خیال. خاطرات شهید #علی_حیدری
به مناسبت سالروز شهادت 🌷
#کشکول_۱۴۰۳_۶
#مثل_امام_حسن(ع)
🌹 آیت الله خامنه ای: «چیزی که امام حسن مجتبی (ع) را شکست داد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود. مردم، تحلیل سیاسی نداشتند.» 1372/08/12
#روایت_حسنی💚
«کانَ الْحَسَنُ علیه السلام جَوادا، کَریما، لایَرُدُّ سائلاً، وَ لا یَقْطَعُ نائلاً…»
امام حسن علیه السلام بخشنده و با کرامت بود و هیچ سائلى را ردّ نمى کرد و هیچ امیدوارى را ناامید نمى گردانید…
📚مسند امام المجتبی؛ص۱۳۴،ج۱۸
🌹 آیت الله خامنه ای: «چیزی که امام حسن مجتبی (ع) را شکست داد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود. مردم، تحلیل سیاسی نداشتند.» 1372/08/12
🏴مظلومیت امام حسن (ع) #بی وفایی اصحاب 👈 هنگامی که اميرالمؤمنين (ع) با معاویه اعلام جنگ کردند، هزاران نفر برای جنگ صفین جمع شدند. بعد از شهادت امام علی (ع) معاویه لشکری برای جنگ با امام حسن (ع) اعزام کرد. امام خطبه مفصلی خواندند که معاویه عازم جنگ با ما شده، برای دفاع آماده شوید؛ اما یک نفر بلند نشد. آیا این مظلومیت نیست؟ علی بن حاتم طایی خطبهای خواند :«که چرا این طور میکنید؟ ایشان امام زمان شماست، فرزند اميرالمؤمنين (ع) است. دشمن، حمله کرده است. بیایید دفاع بکنید». عده کمی بلند شدند و اصحاب، خیلی سستی کردند. چندی طول کشید تا چهار هزار نفر جمع شدند و به جنگ معاویه رفتنند...🎩 معاویه به سران آنها وعده داد که اگر به ما بگروید، دختر به شما میدهم، مقام و حکومت فلانجا را میدهم. فرماندهان سپاه حضرت، به طرف معاویه رفتند. سربازان صبح بیدار شدند و دیدند فرمانده نیست؛ لذا لشکر هم متفرق شد 📣قدرت شایعه👈 بنابراین خود حضرت به خط مقدم آمدند. معاویه دید چارهای ندارد، چه کار کند که اینها متفرق شوند؟ شایعه کرد: 👈(حسن بن علی به من پیغام داده که بیایید میخواهیم صلح کنیم). اینجا بود که اصحاب به خیمه امام حسن(ع) حمله کردند و میخواستند ایشان را بکشند. چند نفر از اصحاب دفاع کردند. حتی یک نفر خنجر به ران حضرت زد. اینها دوستان حضرت بودند!
(بحارالانوار، ج44، ص44)
💎 توصیهای از امام حسن مجتبی (ع)
🔻امام حسن مجتبی (ع):
❗️آماده شو برای مسافرتت! و بار و بنهات را قبل از اینکه ناگهان وقت رفتن برسد، مهیا کن؛ و بدان که تو در پی دنیا میگردی؛درحالیکه مرگ در طلب تو میگردد.
📚 دانشنامه امام حسن(ع)، جلد ۱، ص ۲۵۲
🅾️خوراکِ فکر👈شما غذای مسموم نمیخورید که معده آسیب نبینه .پس چرا غذای روح را کنترل نمیکنید.؟؟؟ فیلم ،موسیقی،کلام حرام و....
❇️ حضرت امام حسن مجتبی ع فرمودند:
♦️در شگفتم از کسی که دربارهی خوراکِ جسمِ خود میاندیشد ولی دربارهی خوراکِ فکرِ خود نمیاندیشد! شکمش را از آنچه زیانبار است، پرهیز میدهد، اما در سینه خود، چیزهایی میسپارد که مایهی نابودیاش میشود
📚 بحار الأنوار، ج۱، ص۲۱۸،شماره۴۳
🎈امام حسن علیه السلام بخشنده و با کرامت بود و هیچ سائلى را ردّ نمى کرد و هیچ امیدوارى را ناامید نمى گردانید…
📚مسند امام المجتبی؛ ص۱۳۴، ج۱۸
#سالگردشهادت_بچههای_تخریب!
🌷۶ فروردین ۱۳۶۷ منطقه عملیات بیتالمقدس ۴، گردانها ی لشگر ۲۷، برای انجام عملیات در منطقه تجمع کرده و آماده برای دستور بودند. بخشی از بچههای تخریب به گردانها مأمور شده بودند و تعدادی هم برای مأموریتهای بعدی مهیا میشدند. حاج منصور رحیمی فرمانده تخریب لشگر ۲۷ با سه تا فرماندهان گروهان تخریب جلسه مشورتی داشت که سر و کله هواپیماهای دشمن پیدا شد. بمبها و راکتهای دشمن جمع بچههای تخریب رو نشانه گرفت و از این جمع، سه فرمانده گروهان به معراج رفتند. شهید سیدحسن موسویپناه، شهید ابوالقاسم کندی و شهید علیرضا سلطانمحمدی و سردار حاج منصور رحیمی فرمانده گردان تخریب لشگر ۲۷ در روز ۶ فروردین به مقام جانبازی مفتخر شد
🌹از شماميخواهم كه جنازه مرا گلباران نكنيد, چون كه پیکر "امام حسن (ع)" را تير باران كردند... در تشييع جنازه ام آواي قرآن سر دهيد تا منافقين از صداي آن گوش شان كر و چشم شان به خاطر شما كور شود... نكند كه براي من با صداي بلند گريه كنيد و دشمن را شاد كنيد و اگر هم گريه مي كنيد آهسته، شهادت كه اصلا گريه ندارد... موقعي كه من شهيد شدم دست هايم را از تابوت بيرون بگذاريد كه بدانند من با خود چيزي نبرده ام و چشم هاي مرا باز بگذاريد كه بدانند كه من كوركورانه به جبهه نرفته ام و عكس اما عزيزمان را بالاي عكس كوچكم جلو تابوتم بزنيد كه بدانيد كه در خط امام بودم و كتاب قران روي تابوتم بگذاريد تا ببينند كه پيرو اسلام وقران بودم... ودر ضمن كسي كه امام را قبول ندارد درتشييع جنازه من شركت نكند وبر من نماز نخوانند. امام قلب من است. مادر چشم من است بدون چشم مي شود زندگي كرد بدون قلب زندگي ممكن نيست...
#کتاب_شهداواهل_بیت #ناصرکاوه
خاطره ایی از #شهیدحسين_سلیمانی
🔻 #امام_جواد(ع)
#مبتکر_بحث_آزاد_اجتماعی
🌟فردا روز جمعه با سالروز شهادت امام جواد علیهالسلام همزمان است.
بخشی از بیانات #امام_خامنه_ای درباره زندگی و بینش و منش
« امام جواد (ع) مبتکر بحث آزاد اجتماعی است. البته قبل از امام جواد هم در زمان ائمه بحث زیاد میشد، اما این که حالا بنشینند جمعا صحبت کنند امام جواد اول بار این کار را کردند...
🌟چرا یک امام بزرگوار در ۲۵ سالگی به شهادت میرسد؟ و دستگاه جبار زمان این ذریه پیغمبر را بیش از آن تحمل نمیکند؟ پاسخ به این سخن را زندگی و شخصیت امام جواد به ما میدهد. او مظهر مبارزه با باطل بود، او کوششگر برای حکومت الله بود. او برای خدا و قرآن مبارزه میکرد، او از قدرتها نمیترسید، او در حقیقت امام و الگو و پیشاهنگ این حرکتی بود که امروز ملت ایران همگی دست به دست آن را تعقیب میکند... زندگی کوتاه این بنده شایسته خدا، به جهاد با کفر و طغیان گذشت. در نوجوانی به رهبری امت اسلام منصوب شد و در سالهایی کوتاه، جهادی فشرده، با دشمن خدا کرد به طوری که در سن ۲۵ سالگی یعنی هنوز در جوانی، وجودش برای دشمنان خدا
🌟غیر قابل تحمل شد و او را با زهر شهید کردند. همانطوری که ائمه دیگر ما علیهمالسلام با جهاد خودشان هر کدام برگی بر تاریخ پر افتخار اسلام افزودند، این امام بزرگوار هم گوشه مهمی از جهاد همهجانبه اسلام را در عمل خود پیاده کرد و درس بزرگی را به ما آموخت. آن درس بزرگ این است که در هنگامی که در مقابل قدرتهای منافق و ریاکار قرار میگیریم، باید همت کنیم که هوشیاری مردم را برای مقابله با این قدرتها برانگیزیم. اگر دشمن، صریح و آشکار دشمنی بکند و اگر ادعا و ریاکاری نداشته باشد، کار او آسانتر است. اما وقتی دشمنی مانند مأمون عباسی چهرهای از قداست و طرفداری از اسلام برای خود میآراید، شناختن او برای مردم مشکل است. در دوران ما و در همه دورانهای تاریخ، قدرتمندان همیشه سعی کردهاند وقتی از مقابله رویاروی با مردم عاجز شدند دست به حیله ریاکاری و نفاق بزنند. (۱۳۹۰/۰۳/۲۳)
#شهيدسيدعبدالكريم_هاشمی_نژاد شیدا و عاشق امام جواد الائمه (ع) بود و به آن حضرت چون دیگر امامان عشق میورزید👇
🌟یکی از بستگان بسیار نزدیک هاشمی نژاد، پس از شهادت او در عالم خواب، خود را بالای قبر شهید در حرم رساند. اما با قبر خالی شهید مواجه گردید، با جستجوی فراوان او را، داخل ضریح امام رضا علیه السّلام دید که نشسته است. خطاب به شهید گفت: شما که در دنیا با همه لیاقتها، پست های پیشنهاد شده از سوی امام خمینی را قبول نکردید. حالا در ضریح به چه کاری اشتغال دارید؟
🌟سرش را بالا آورد و گفت داخل قبر جایم خیلی تنگ بود. اینجا آمده ام و مسئولیت تنظیم ملاقاتهای امام جواد علیه السّلام را قبول کرده ام. جوانمرد فاضل و دانشمند در روز شهادت امام جواد علیه السّلام راس ساعت ۷ صبح به مکان حزب جمهوری اسلامی آمد. یکی از اعضای منافقین به بهانه خرید کتاب و پوستر با نارنجک به سالن حزب رفت و در آنجا مخفی شد. وقتی راس ساعت ۸ صبح کلاس پایان گرفت، منافق سیه روز، خود را به جوانمرد فاضل رساند. او را در بغل گرفت و نارنجک را در جلوی شکم آن عاشق شهادت منفجر کرد.
🌟انفجاری که روح بلندش را از قفس تن پرواز داد و فریاد رسوایی شب پرستان و طلوع خورشیدی دوباره را در آسمان شهر نوید داد فریاد رستگاری از مأذنه شهادت برخاست و هاشمی نژاد را به مهمانی جدش رسول خدا برد و با اتصال به اقیانوس جاوید و بیکران روحش را از کوثر کمال سیراب ساخت.
#کتاب_شهداواهل_بیت