eitaa logo
🇮🇷مشــــــــــکـات🇮🇷
1.3هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
37 فایل
مشـــــــکـات 🔹کانالی برای به تصویر کشیدن فعالیت‌های شما... 🔹اطلاع رسانی محافل، برنامه ها، مسابقات و... https://harfeto.timefriend.net/16908741066690 ارتباط با ادمین: @Bentollhossein_3361 @bentollzahra13
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆 ✍ مرنج و مرنجان؛ بنوش و بنوشان 🔻می‌گویند میز شادی جهان چهار پایه دارد: 🔹دو تای آن را «مولانا» به ما نشان داده و دو تای دیگر را «حافظ». 🔸دو تایی که مولانا معرفی کرده: مرنج و مرنجان؛ مانند باران باشید که پلیدی‌ها را می‌شوید و دوباره به آسمان می‌رود، پاک می‌شود و به زمین برمی‌گردد. 🔹و دو تایی که حافظ گفته: بنوش و بنوشان؛ هر نعمتی که خدا به شما داده، از مال یا سلامتی، از معرفت و آگاهی، با دیگران تقسیم کنید و دیگران را در آن سهیم کنید، چون همهٔ این‌ها امانتی است که به شما داده شده و باید آن را منتقل کنید. 🔸پس بیایید همه با هم «مرنجیم» و «مرنجانیم» و «بنوشیم» و«بنوشانیم». https://eitaa.com/joinchat/3298558037Ccef00aa9c3
🔆 ✍ گاهی با یک... 🔹گاهی با یک قطره، لیوانی لبریز می‌شود. 🔸گاهی با یک کلام، قلبی آسوده و آرام می‌شود. 🔹گاهی با یک کلمه، انسانی نابود می‌شود. 🔸گاهی با یک بی‌مهری، دلی می‌شکند. 🔹مراقب این یک‌ها باشیم. در حالی که ناچیزند ولی خیلی اثرگذارند. https://eitaa.com/joinchat/3298558037Ccef00aa9c3
🔆 عاقبت تملّق کریم‌خان زند پس از آنکه به پادشاهی رسید، شیراز را به پایتختی انتخاب کرد و از چنان محبوبیتی برخوردار شد که نامش به‌عنوان سرسلسله زندیه در سراسر ایران پیچید. روزی عموی او برای دیدنش به پایتخت آمد. کریم‌خان دستور داد از وی پذیرای کنند و لباس‌های فاخر به او بپوشانند. چند روزی از اقامتش نگذشته بود که در یکی از جلسات مهم مملکتی شرکت کرد. با دیدن قدرت و منزلت برادرزاده‌اش بادی به غبغب انداخت و گفت: کریم‌خان، دیشب خواب پدرت را دیدم که در بهشت کنار حوض کوثر ایستاده بود و حضرت علی (علیه‌السلام) جامی از آب کوثر به او می‌داد. کریم‌خان اخم‌هایش را درهم کشید و دستور داد وی را از مجلس اخراج و سپس از شهر بیرون کنند. رؤسای طوایف از او علت این رفتار خشونت‌آمیز را جویا شدند. کریم‌خان گفت: من پدر خود را می‌شناسم. او مردی نیست که لایق گرفتن جامی از آب کوثر از دست حضرت علی باشد. این مرد می‌خواهد با تملّق و چاپلوسی مورد توجه قرار گیرد و اگر تملّق و چاپلوسی به‌صورت عادت درآید، پادشاه دچار غرور و بدبینی می‌شود و کار رعیت هرگز به سامان نمی‌رسد. https://eitaa.com/joinchat/3298558037Ccef00aa9c3
🔆 رژیم ذهنی بگیرید.. شما که بلدید رژیم بگیرید، که هیکلتان روی فرم باشد، که مبادا چربی اضافه‌ای باشد، که مبادا سیکس‌پک نباشید. خب حالا که بلدید، گاهی هم به‌خاطر ذهنتان رژیم بگیرید. مثلا از فکر کردن به کسی که دیگر نیست، وفادار ماندن به کسی که رهایتان کرده، گریه‌کردن برای کسی که برایتان ارزشی قائل نیست، قضاوت‌های بی‌جا در مورد دیگران. این‌ها ذهن شما را بد فرم و بد شکل می‌کند. از ریخت و قالب می‌اندازد. ذهنتان را بدقواره می‌کند. گاهی برای آرامش روانتان، رژیم ذهنی بگیرید. https://eitaa.com/joinchat/3298558037Ccef00aa9c3
🔆 ✍ غرور انسان را نابود می‌کند. 🔹شخص مغروری از روی غرور به نابینایی گفت: مشهور است خداوند هر نعمتی را که از روی حکمت از بنده‌ای می‌گیرد، در عوض نعمتی دیگر می‌دهد، چنان‌که شاعر گوید: 🔸«چو ایزد زِ حکمت ببندد دری زِ رحمت گشاید در دیگری» 🔹حال بگو بدانم خدا به‌ جای نابینایی چه نعمتی به تو داده است؟ 🔸نابینا فوراً گفت: چه نعمتی بالاتر از اینکه روی تو را نبینم! 🔹به این ترتیب، پاسخ آن عیب‌جوی مغرور را داد و او را سرافکنده ساخت. https://eitaa.com/joinchat/3298558037Ccef00aa9c3
🔆 ✍️ به آنچه می‌دانی، عمل کن 🔹روزی دوستی قدیمی، عارف بزرگی را در نماز عید فطر دید. 🔸پس از احوالپرسی و خوش‌وبش از عارف پرسید: ای شیخ، ما هم‌کلاس و هم‌مکتب بودیم؛ هر آنچه تو خواندی، من هم خواندم. استادمان نیز یکی بود، حال تو چگونه به این مقام رسیدی و من چرا مثل تو نشدم؟ 🔹عارف گفت: تو هرچه شنیدی؛ اندوختی و من هرچه خواندم؛ عمل کردم. https://eitaa.com/joinchat/3298558037Ccef00aa9c3
🔆 ✍ خدا رو چه دیدی، شاید شد 🔹دوم راهنمایی یه معلم ریاضی داشتیم تیکه‌کلامش این بود: خدا رو چه دیدی، شاید شد. 🔸یادم میاد همون سال یکی از بچه‌ها تصادف کرد و دیگه نتونست راه بره. دیگه مدرسه هم نیومد. فقط یه بار اومد واسه خداحافظی که شبیه مراسم عزاداری بود. همه گریه میکردیم و حالمون خراب بود. 🔹گریه‌مون وقتی شروع شد که گفت: به درک که نمیتونم راه برم، فقط از این ناراحتم که نمیتونم بازیگر بشم. 🔸آخه عشق سینما بود. معلم ریاضی‌مون وقتی حال ما رو دید اون تکیه‌کلام معروفش رو به اون رفیقمون گفت: «خدا رو چه دیدی، شاید شد.» 🔹وقتی این رو گفت همه ما عصبی شدیم. چون بیشتر شبیه یه دلداری بیجا بود برای کسی که هیچ امیدی برای رسیدن به آرزوش نداره. 🔸امشب تو پیج رفیقم دیدم که برای نقش اول یه فیلم با موضوع معلولیت انتخاب شده و قرارداد بسته. مثل همون روز تو مدرسه گریه‌ام گرفت. 🔹فکر میکنی رسیدن به آرزوت محاله؟! خدا رو چه دیدی، شاید شد. https://eitaa.com/joinchat/3298558037Ccef00aa9c3
🔆 ✍ خودت را به خواب نزن 🔹مردی وارد کاروانسرایی شد تا کمی استراحت کند. کفش‌هایش را زیر سرش گذاشت و خوابید. 🔸طولی نکشید که دو نفر وارد آنجا شدند. 🔹یکی از آن دو نفر گفت: طلاها را پشت آن جعبه بگذاریم. 🔸آن یکی گفت: نه، آن مرد بیدار است، وقتی ما برویم طلاها را برمی‌دارد. 🔹دیگری گفت: امتحانش کنیم. کفش‌هایش را از زیر سرش برمی‌داریم، اگر بیدار باشد، معلوم می‌شود. 🔸مرد که حرف‌های آن‌ها را شنیده‌بود، خودش را به‌ خواب زد. 🔹آن‌ها کفش‌هایش را برداشتند و مرد هیچ واکنشی نشان نداد. 🔸گفتند: پس خواب است! طلاها را زیر جعبه بگذاریم. 🔹بعد از رفتن آن دو، مرد بلند شد و رفت که جعبه طلایشان را بردارد. اما اثری از طلا نبود و متوجه شد که همه این حرف‌ها برای این بوده که در حال بیداری، کفش‌هایش را بدزدند. 🔸یادمان باشد در زندگی هیچ‌وقت خودمان را به خواب نزنیم که متضرر خواهیم شد. https://eitaa.com/joinchat/3298558037Ccef00aa9c3
🔅 ✍ هر مانع می‌تواند شانسی برای تغییر در زندگی‌ات باشد. 🔹در زمان‌های گذشته پادشاهی تخته‌سنگی را وسط جاده‌ای قرار داد و برای اینكه عكس‌العمل مردمش را ببیند، خودش را در جایی مخفی كرد. 🔸بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی‌تفاوت از كنار تخته‌سنگ گذشتند. بسیاری هم غرولند می‌كردند كه این چه شهری است كه نظم ندارد، حاكم این شهر عجب مرد بی‌عرضه‌ای است و... 🔹با این وجود هیچ‌كس تخته‌سنگ را از وسط جاده برنمی‌داشت. 🔸نزدیک غروب، یک روستایی كه پشتش بار میوه و سبزیجات بود، نزدیک تخته‌سنگ شد. 🔹بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته‌سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناری قرار داد. 🔸ناگهان كیسه‌ای را دید كه زیر تخته‌سنگ قرار داده شده بود. كیسه را باز كرد و داخل آن سكه‌های طلا و یک یادداشت پیدا كرد. 🔹پادشاه در آن یادداشت نوشته بود: هر سد و مانعی می‌تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد. https://eitaa.com/joinchat/3298558037Ccef00aa9c3
🔅 ✍ خساست کلامی 🔹بعضی آدم‌ها خسیس هستند. خساست انواع مختلف دارد. یک نوع خساست هم هست به اسم خساست کلامی. 🔸طرف اشتباه می‌کند، دست و دلش می‌لرزد بگوید «ببخشيد». 🔹یکی را دوست دارد، انگار جانش را می‌گیرند بخواهد بگوید «دوستت دارم». 🔸کاری برایش می‌کنی، انگار از بند دلش کنده می‌شود تا بگوید «ممنون». 🔹حرف‌های خوب مالیات ندارند، اما گاهی نگفتنشان هزینه‌های هنگفتی به اطرافیانمان تحمیل می‌کند. https://eitaa.com/joinchat/3298558037Ccef00aa9c3
🔅 ✍ اگر مشکلی داری یعنی زنده‌ای!! 🔹مرد جوانی از مشکلات خود به حکیمی گلایه میکرد و از او خواست که راهنمایی‌اش کند. 🔸حکیم آدرسی به او داد و گفت: به این مکان که رسیدی ساکنان آن هیچ مشکلی ندارند، می‌توانی از آن‌ها کمک بطلبی. 🔹مرد هیجان‌زده به‌ سمت آدرس رفت. با تعجب دید آنجا قبرستان است. 🔸به راستی تنها مُردگانند که مشکل ندارند. اگر مشکلی داری، یعنی تو زنده‌ای. https://eitaa.com/joinchat/3298558037Ccef00aa9c3
🔅 ✍خودت را ویرایش کن... 🔹گاهی خودت را مثل یک کتاب ورق بزن. 🔸انتهای بعضی فکرهایت نقطه بگذار، که بدانی باید همان‌جا تمامش کنی. 🔹بین بعضی حرف‌هایت ویرگول بگذار، که بدانی باید با کمی تامل بیانشان کنی. 🔸پس از بعضی رفتارهایت علامت تعجب و آخر برخی عادت‌هایت نیز علامت سوال بگذار. 🔹تا فرصت ویرایش هست، خودت را هر چند شب یک‌بار ورق بزن. بعضی از عقایدت را حذف کن و بعضی را پررنگ. 🔸خودت را ویرایش کن تا دست سنگین روزگار، زندگی‌ات را ویرایش نکند. https://eitaa.com/joinchat/3298558037Ccef00aa9c3