مشکات
𔐬𓌓𓌓𓌓𓌓𓌓𓌓𓌓𓌓𓌓𓌓𓌓𓌓𓌓𓌓𓌓𔐬 ࿙𓏲ᜒᜓ࿚ توجه یار ࿙𓏲ᜒᜓ࿚ قسمت 2⃣
𔐬𓌓𓌓𓌓𓌓𓌓𓌓𓌓𓌓𓌓𓌓𓌓𓌓𓌓𓌓𓌓𔐬
࿙𓏲ᜒᜓ࿚ توجه یار ࿙𓏲ᜒᜓ࿚
قسمت 3⃣
✨ چون ساعتی در شوق و اشتیاق این سخنان گفت و آن مهر عالم افروز سر به زیر انداخته، سخنان دلداده خویش گوش میداد، سر بلند کرده فرمود: «چنین نیست که تو میگویی،
🔹 آیا در فلان روز به یاد داری که تصادف سختی کردی و جان سالم به در بردی؛ آنکه تو را نجات داد، ما بودیم،
🔸 آیا به یاد داری که چندی پیش به بیماری سختی مبتلا شدی و پزشکان از مداوای تو عاجز ماندند؛ آنکه تو را شفا داد، ما بودیم».
🔹 پس آن حضرت یک یک عنایتهای خویش را به آن دوستدار دلداده بر شمرد تا آنجا که سر به زیر افکند و از کرده و گفته خویش پشیمان گشت.
چه شود به چهره زرد من نظری برای خدا کنی
که اگر کنی، همه درد من به یکی نظاره دوا کنی
تو مهی و ملک جهان تو را، تو شهی و کشور جان تو را
ز ره کرم چه زیان تو را که نظر به حال گدا کنی
ز تو گر تفقّد و گر ستم، بود آن عنایت و این کرم
همه از تو خوش بود ای صنم، چه جفا کنی، چه وفا کنی
هاتف اصفهانی
📘گزیده ای از کتاب #شهدبندگی اثر استاد احمدرضا حسین زاده
#اشتیاق
#عنایتها
#عاجز
│𓏲ּ ֶָ ✧ @meshkat_noor1