هدایت شده از مقر بیداری (ضد شبهه)
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
🔹سلام خدمت همگی شما همراهان گرامی وعرض خیر مقدم خدمت دوستانی که تازه به جمع ماپیوستند.
🔸همان طور که مستحضریداستادگرانقدر سرکار #خانم_اسماعیلی هرهفته #شنبه ها با مباحث شیرینی اعتقادی ما رو مهمان یه محفل دوستانه میکنند.
🔹وروزهای#چهارشنبه ازمباحث اعتقادی قبلی سوالی رو مطرح میکنند که شما با دنبال کردن #اعتقادی میتونید پاسخ رو پیدا کرده ودر مسابقه هفتگی ما شرکت کنید.
🔸وشما میتونید پاسخ سوالات هفتگی رو به آیدی زیر بفرستین:
@Ya_mahdi_zahra
🔹در پایان هرماه به قید قرعه به تعدادی از شرکت کنندگان #جوایزی به رسم یاد بود اهداء میشه.
💫موفق وپیروز باشید.
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺
کانال مقر بیداری (ضد شبهه)
👇👇
@zedshobhe
✅✅
https://eitaa.com/joinchat/3515417411C80906178d5
سلام همراهان گرامی🌺
فرارسیدن عید سعید غدیرخم بر شما عزیزان مبارک🌸
به همین مناسبت به لطف خدا وعنایت شهدا 🌹
قراره هرشب یک قسمت از کتاب صوتی #قصهیننهعلی روایتی پر فراز و نشیب از زندگی خانوم همایونی مادر شهیدان امیر و علی شاه آبادی در کانال شهید مجید بقایی بارگزاری بشه💫
شما رو دعوت میکنیم به گوش دادن این کتاب صوتی بسیار جذاب و تاثیرگزار🌷
✅ از #شنبه ۱۴۰۴/۳/۲۴
هرشب حوالی ساعت ۲۲ تقدیم نگاهتون میشه در کانال👇
https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d
بخشی از کتاب قصه ننه علی
«به طرفم حمله کرد. تعادلم را از دست دادم و از پلههای طبقهی اول پرت شدم. خدا رحم کرد دست و پایم نشکست! سرم گیج میرفت. حسین از پلهها پایین آمد؛ اشاره کردم برگردد. میدانست هروقت من و پدرش دعوا میکنیم، او حق دخالت ندارد. صدای گریهی امیر از داخل خانه بلند شد. رجب به طرفم آمد؛ گفتم حتماً ترسیده و میخواهد دلجویی کند. گوشهی لباسم را گرفت، پیراهنم را دور گردنم پیچید و مرا روی زمین تا جلوی در حیاط کشاند. دستوپا میزدم، نفسم بالا نمیآمد، کم مانده بود خفه شوم. از زمین بلندم کرد و با پای برهنه هُلم داد بیرون خانه و در را پشت سرم بست. بلند شدم، آرام چند ضربه به در زدم و گفتم: «رجب! باز کن. شبه بیانصاف! یه چادر بده سرم کنم.» زنجیر پشت در را انداخت و چراغهای خانه را خاموش کرد... .
✅ با ارسال این پست برای دوستانتون یه عیدی معنوی بهشون هدیه بدید☺️✨
#فرمانده_مجید
🆔 @farmandemajid
سلام همراهان گرامی🌺
پیشاپیش فرارسیدن عید سعید غدیر ودهه ی ولایت برشما مبارک🌸
به همین مناسبت به لطف خدا وعنایت برادرشهیدمون 🌹
قراره هرشب کتاب صوتی #سیدابراهیم در کانال روبیکای #فرزندی_مثل_مصطفی بارگزاری بشه💫
شما رو دعوت میکنیم به بهره مندی از این رمان واقعی، عاشقانه وشهدایی وجذاب🌷
✅ از #شنبه ۱۴۰۴/۳/۲۴
هرشب حوالی ساعت ۲۲ تقدیم نگاهتون میشه در کانال👇
https://rubika.ir/meslemostafaa
✅ با ارسال این پست برای دوستانتون یه عیدی معنوی بهشون هدیه بدید☺️✨
سلام همراهان گرامی🌺
فرارسیدن عید سعید غدیرخم بر شما عزیزان مبارک🌸
به همین مناسبت به لطف خدا وعنایت شهدا 🌹
قراره هرشب یک قسمت از کتاب صوتی #قصهیننهعلی روایتی پر فراز و نشیب از زندگی خانوم همایونی مادر شهیدان امیر و علی شاه آبادی در کانال شهید مجید بقایی بارگزاری بشه💫
شما رو دعوت میکنیم به گوش دادن این کتاب صوتی بسیار جذاب و تاثیرگزار🌷
✅ از #شنبه ۱۴۰۴/۳/۲۴
هرشب حوالی ساعت ۲۲ تقدیم نگاهتون میشه در کانال👇
https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d
بخشی از کتاب قصه ننه علی
«به طرفم حمله کرد. تعادلم را از دست دادم و از پلههای طبقهی اول پرت شدم. خدا رحم کرد دست و پایم نشکست! سرم گیج میرفت. حسین از پلهها پایین آمد؛ اشاره کردم برگردد. میدانست هروقت من و پدرش دعوا میکنیم، او حق دخالت ندارد. صدای گریهی امیر از داخل خانه بلند شد. رجب به طرفم آمد؛ گفتم حتماً ترسیده و میخواهد دلجویی کند. گوشهی لباسم را گرفت، پیراهنم را دور گردنم پیچید و مرا روی زمین تا جلوی در حیاط کشاند. دستوپا میزدم، نفسم بالا نمیآمد، کم مانده بود خفه شوم. از زمین بلندم کرد و با پای برهنه هُلم داد بیرون خانه و در را پشت سرم بست. بلند شدم، آرام چند ضربه به در زدم و گفتم: «رجب! باز کن. شبه بیانصاف! یه چادر بده سرم کنم.» زنجیر پشت در را انداخت و چراغهای خانه را خاموش کرد... .
✅ با ارسال این پست برای دوستانتون یه عیدی معنوی بهشون هدیه بدید☺️✨
#فرمانده_مجید
🆔 @farmandemajid
سلام همراهان گرامی🌺
فرارسیدن عید سعید غدیر ودهه ی ولایت برشما مبارک🌸
به همین مناسبت به لطف خدا وعنایت برادرشهیدمون 🌹
قراره هرشب کتاب صوتی #سیدابراهیم در کانال روبیکای #فرزندی_مثل_مصطفی بارگزاری بشه💫
شما رو دعوت میکنیم به بهره مندی از این رمان واقعی، عاشقانه وشهدایی وجذاب🌷
✅ از #شنبه ۱۴۰۴/۳/۲۴
هرشب حوالی ساعت ۲۲ تقدیم نگاهتون میشه در کانال👇
https://rubika.ir/meslemostafaa
✅ با ارسال این پست برای دوستانتون یه عیدی معنوی بهشون هدیه بدید☺️✨
هدایت شده از ❤️جبهه فرهنگی سرلشکر بقایی❤️
سلام همراهان گرامی🌺
فرارسیدن عید سعید غدیرخم بر شما عزیزان مبارک🌸
به همین مناسبت به لطف خدا وعنایت شهدا 🌹
قراره هرشب یک قسمت از کتاب صوتی #قصهیننهعلی روایتی پر فراز و نشیب از زندگی خانوم همایونی مادر شهیدان امیر و علی شاه آبادی در کانال شهید مجید بقایی بارگزاری بشه💫
شما رو دعوت میکنیم به گوش دادن این کتاب صوتی بسیار جذاب و تاثیرگزار🌷
✅ از #شنبه ۱۴۰۴/۳/۲۴
هرشب حوالی ساعت ۲۲ تقدیم نگاهتون میشه در کانال👇
https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d
بخشی از کتاب قصه ننه علی
«به طرفم حمله کرد. تعادلم را از دست دادم و از پلههای طبقهی اول پرت شدم. خدا رحم کرد دست و پایم نشکست! سرم گیج میرفت. حسین از پلهها پایین آمد؛ اشاره کردم برگردد. میدانست هروقت من و پدرش دعوا میکنیم، او حق دخالت ندارد. صدای گریهی امیر از داخل خانه بلند شد. رجب به طرفم آمد؛ گفتم حتماً ترسیده و میخواهد دلجویی کند. گوشهی لباسم را گرفت، پیراهنم را دور گردنم پیچید و مرا روی زمین تا جلوی در حیاط کشاند. دستوپا میزدم، نفسم بالا نمیآمد، کم مانده بود خفه شوم. از زمین بلندم کرد و با پای برهنه هُلم داد بیرون خانه و در را پشت سرم بست. بلند شدم، آرام چند ضربه به در زدم و گفتم: «رجب! باز کن. شبه بیانصاف! یه چادر بده سرم کنم.» زنجیر پشت در را انداخت و چراغهای خانه را خاموش کرد... .
✅ با ارسال این پست برای دوستانتون یه عیدی معنوی بهشون هدیه بدید☺️✨
#فرمانده_مجید
🆔 @farmandemajid
#شنبه:✨
#يارَبّ_العالَمين (۱۰۰مرتبه)
وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ
از شكيبايى و #نماز يارى جوييد.. و اين #دو، كارى دشوارند، جز براى اهل خشوع:
(۴۵ البقره)✨
قَالََ الامیرالمُومِنین الامَام علی علیهالسلام💫
اَلحِلمُ لِباسُ العالِمِ فَلا تَعرَینَّ مِنهُ
#صبر_و_بردباری_لباس عالِم است، پس تو خود را از آن عریان مدار.
(کافی، ج ۸، ص ۵۵)
#دعا_خیردرحق خواهران وبرادران ایمانی رافراموش نفرمایید...✨🤲🏻
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#سرباز_روز_نهم
https://eitaa.com/mesle_mostafaa