eitaa logo
فرزندی مثل مصطفی
823 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
34 فایل
بسم رب الشهدا والصدیقین این کانال جهت باز نشر خاطرات شهید مصطفی صدرزاده راه اندازی شده است مستقیم زیر نظر خانواده محترم شهید صدرزاده اداره میشه #شهید_مصطفی_صدرزاده
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| روز سوم فروردین مصادف بود با ایام فاطمیه؛ با چند خانواده دیگر از همرزمان آقا مصطفی ، عازم کرمان شدیم... ⏰تقریبا ساعت ۹ یا ۱۰ شب رسیدیم!مستقیم رفتیم بیت الزهرا کرمان (منزل حاج قاسم سلیمانی که حسینه درست کرده بودند و ایام فاطمیه مراسم داشتند) 🌷وقتی وارد حسینیه شدیم مراسم تمام شده بود، با خانواده حاج قاسم سلام و علیک کردیم سفره شام پهن بود نشستیم سر سفره، یکباره با لهجه زیبای کرمانی صدا کردند خانم سید ابراهیم (مصطفی صدرزاده)، دست فاطمه خانم رو گرفتم رفتم نزدیک پرده‌ای که بین خانم ها و آقایون بود... 💔حاج قاسم درکنار آقا مصطفی ایستاده بودند، گفتند:«خوبی دخترم؟» _گفتم الحمدلله گفتند:«ما سید ابراهیما خیلی دوست داریم سید که شما رو اذیت نمیکنه؟» 💠بعد هم رو کردند به آقا مصطفی گفتند این مدتی که کرمان هستید کجا میمونید؟ آقا مصطفی که چیزی نگفتند، حاج قاسم حاج حسین بادپا را صدا زدند آمدند؛ 🍂و به ایشون گفتند: «هوای سید ابراهیم رو داشته باش....» @meslemostafaa https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
_❤️‍🩹🕊 شهیدمصطفی‌صدرزاده: وقتی که کارتان می گیرد و دورتان_شلوغ می شود تازه اول مبارزه است زیرا شیطان به سراغتان می آید اگر فکر کرده اید که شیطان می گذارد شما به راحتی برای حزب_الله نیرو جذب کنید، هرگز... سید_ابراهیم شهید_مصطفی_صدرزاده _______🍃💫🍃__________ @meslemostafaa https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷پیدا شدن دست‌ نوشتۀ دستورآیت‌الله خامنه‌ای برای آغاز عملیات سوسنگرد پس از حدود ۳ دهه 🔹بمناسبت سالروز آزادسازی سوسنگرد در آبان‌ماه ۱۳۵۹ @meslemostafaa https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زهرایِ‌من! بعداز‌توعلی‌تنها‌ترین مردِ‌زمین‌است.
| رفاقت تا شهادت دانیال آرام روی شانه حسین زد و گفت: _میگما ، چه خوب میشد شبیه اونا باشیم❗️ حسین نگاهی به دانیال کرد و امتداد نگاه ثابت شده روی افق دور دستش را پایید و با ابهام پرسید: +شبیه کدوما باشیم دقیقا؟!🙂 _همین رفاقت مشتی ها، همینا که قرار میذاشتن که هر کدوم شهید شدن هوای بقیه رو اونور داشته باشن🍃 کتاب های خاطرات جبهه‌ای که بهت دادم رو مگه نخوندی؟! حسین تازه فهمیده بود، تک خنده‌ بلندی کرد و گفت: _نه! اصلا! من که اینجوری دوست ندارم. دانیال تعجب‌زده برگشت حسین را نگاه کرد تا بفهمد دقیقا چه چیزی در ذهنش میگذرد؛ چیزی نگفت و فقط سوالی نگاهش کرد. حسین خودش ادامه داد: بی معرفتی نیست یکی شهید بشه اون یکی بمونه؟!😢 من از اوناش دوست دارم که رفاقتی با هم بپرن...از همون اول دو تایی برن اونور! ته رفاقت* خبر رسید که وسط شهر... ❤️‍🩹 آن هم شهر امام رضا علیه‌السلام دو جوان مؤمن انقلابی را به جرم پای حق ایستادن زده‌اند. دانیال و رضا همانجوری که می‌خواستند با هم پر کشیده بودند؛ 🖼 حالا کنار عکس شهادتی که به تازگی نزدیک حرم آقا گرفته بودند میشد نوشت: «رفاقت تا شهادت» *داستان نمادین @meslemostafaa https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1