eitaa logo
فرزندی مثل مصطفی
1.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
4.8هزار ویدیو
103 فایل
بسم رب الشهدا والصدیقین این کانال جهت باز نشر خاطرات شهید مصطفی صدرزاده راه اندازی شده است مستقیم زیر نظر خانواده محترم شهید صدرزاده اداره میشه #شهید_مصطفی_صدرزاده
مشاهده در ایتا
دانلود
28.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم رب الشهدا🌹 خاطره ایی 😭 شبی که متولد شد ،خیلی خوشحال بودم و مرتب خداروشکر می کردم ، محمد علی و مصطفی رو بهم داد . 💕🙏 اون شب داشتم که بمونم بیمارستان پیش مصطفی ، ولی راضی نمی شد می گفت مامان اذیت میشی ،🌹😔 داشت نمی خواست من اذیت بشم ،با اصرار زیاد 🌹 خیلی بود ،دوست داشتم تا صبح کنارش بشینم وبا هم بزنیم . 😔🌹😭 بهش گفتم چیزی نمی خوای کاری نداری ،فقط می گفت مامان اذیت میشی برو استراحت کن. با اصرار رفتم بخوابم ،بعد از مدتی دیدم رفت زیر پتو و خیلی می لرزه ، 😭 اهسته رفتم کنارش دیدم داره می کنه خیلی شدم ، 😭😔 گفتم شاید یاد دوستاش افتاده نخواستم خلوتشو بهم بزنم ، بعد از مدتی دوام نیاوردم ، رفتم به پرستار گفتم پرستارگفت، احتمالا درد داره .😔 خیلی اروم اومدم که مصطفی متوجه نشه، داشت ولی بخاطر اینکه من متوجه نشم بروز نداد .😭🌹😔 آخرش نفهمیدم اش از دوستان بوده یا راز نیازش بوده 😔 یادرد یا همه اینها باهم بود😔 فقط خدا میدونه که چرا اون شب آنقدر بیقرار بودهنوز من عذاب وجدان دارم که چرا معذبش کردم و من داشتم که چرا اصرار کردم که بمونم .😭 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
10.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم رب الشهدا🌹 ای از مادر شهید صدرزاده💕 وقتی ازش سوال می کردم چرا میری سوریه ، می گفت : شهرکهای در محاصر هستند ، فرزندان موسی بن جعفر علیه السلام 😔 هروقت دربارش حرف میزد امکان نداشت که چشمهاش پر اشک نشه. 😔🌹😭 بابغض می گفت: بازحمت براشون آذوقه می فرستادیم، ولی می گفتن ما فقط برای خانواده هامون می خواهیم .😔 وقتی بهش می گفت : پیشمون💕😭 می گفت: شما اینجا امنیت دارید کسی شمارو اذیت نمی کنه ، ولی اونجا ازاین نعمت محرومند.😔 گاهی ازش درمورداین شهرک ها سوال می کردم ، می گفت دارم که چرا اینجاهستم...... درواقع زمانی که اینجا بود ،در واقع نبود، تمام فکرش این شهرک های شیعه نشین بود.....ً😔💐😔 🌹 @meslemostafaa https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
بسم رب الشهدا🌹 ای از مادر شهید صدرزاده💕 وقتی ازش سوال می کردم چرا میری سوریه ، می گفت : شهرکهای در محاصر هستند ، فرزندان موسی بن جعفر علیه السلام 😔 هروقت دربارش حرف میزد امکان نداشت که چشمهاش پر اشک نشه. 😔🌹😭 بابغض می گفت: بازحمت براشون آذوقه می فرستادیم، ولی می گفتن ما فقط برای خانواده هامون می خواهیم .😔 وقتی بهش می گفت : پیشمون💕😭 می گفت: شما اینجا امنیت دارید کسی شمارو اذیت نمی کنه ، ولی اونجا ازاین نعمت محرومند.😔 گاهی ازش درمورداین شهرک ها سوال می کردم ، می گفت دارم که چرا اینجاهستم...... درواقع زمانی که اینجا بود ،در واقع نبود، تمام فکرش این شهرک های شیعه نشین بود.....ً😔💐😔 🌹 @meslemostafaa https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
@meslemostafaa بسم رب الشهدا🌹 خاطره ایی 😭 شبی که متولد شد ،خیلی خوشحال بودم و مرتب خداروشکر می کردم ، محمد علی و مصطفی رو بهم داد . 💕🙏 اون شب داشتم که بمونم بیمارستان پیش مصطفی ، ولی راضی نمی شد می گفت مامان اذیت میشی ،🌹😔 داشت نمی خواست من اذیت بشم ،با اصرار زیاد 🌹 خیلی بود ،دوست داشتم تا صبح کنارش بشینم وبا هم بزنیم . 😔🌹😭 بهش گفتم چیزی نمی خوای کاری نداری ،فقط می گفت مامان اذیت میشی برو استراحت کن. با اصرار رفتم بخوابم ،بعد از مدتی دیدم رفت زیر پتو و خیلی می لرزه ، 😭 اهسته رفتم کنارش دیدم داره می کنه خیلی شدم ، 😭😔 گفتم شاید یاد دوستاش افتاده نخواستم خلوتشو بهم بزنم ، بعد از مدتی دوام نیاوردم ، رفتم به پرستار گفتم پرستارگفت، احتمالا درد داره .😔 خیلی اروم اومدم که مصطفی متوجه نشه، داشت ولی بخاطر اینکه من متوجه نشم بروز نداد .😭🌹😔 آخرش نفهمیدم اش از دوستان بوده یا راز نیازش بوده 😔 یادرد یا همه اینها باهم بود😔 فقط خدا میدونه که چرا اون شب آنقدر بیقرار بودهنوز من عذاب وجدان دارم که چرا معذبش کردم و من داشتم که چرا اصرار کردم که بمونم .😭 🌹 @meslemostafaa https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
بسم رب الشهدا🌹 ای از مادر شهید صدرزاده💕 وقتی ازش سوال می کردم چرا میری سوریه ، می گفت : شهرکهای در محاصر هستند ، فرزندان موسی بن جعفر علیه السلام 😔 هروقت دربارش حرف میزد امکان نداشت که چشمهاش پر اشک نشه. 😔🌹😭 بابغض می گفت: بازحمت براشون آذوقه می فرستادیم، ولی می گفتن ما فقط برای خانواده هامون می خواهیم .😔 وقتی بهش می گفت : پیشمون💕😭 می گفت: شما اینجا امنیت دارید کسی شمارو اذیت نمی کنه ، ولی اونجا ازاین نعمت محرومند.😔 گاهی ازش درمورداین شهرک ها سوال می کردم ، می گفت دارم که چرا اینجاهستم...... درواقع زمانی که اینجا بود ،در واقع نبود، تمام فکرش این شهرک های شیعه نشین بود.....ً😔💐😔 🌹 خاطرات از کودکی تا شهادت از زبان مادر شهید مصطفی صدرزاده 🕊 @meslemostafaa https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
بسم رب الشهدا🌹 ای از مادر شهید صدرزاده💕 وقتی ازش سوال می کردم چرا میری سوریه ، می گفت : شهرکهای در محاصر هستند ، فرزندان موسی بن جعفر علیه السلام 😔 هروقت دربارش حرف میزد امکان نداشت که چشمهاش پر اشک نشه. 😔🌹😭 بابغض می گفت: بازحمت براشون آذوقه می فرستادیم، ولی می گفتن ما فقط برای خانواده هامون می خواهیم .😔 وقتی بهش می گفت : پیشمون💕😭 می گفت: شما اینجا امنیت دارید کسی شمارو اذیت نمی کنه ، ولی اونجا ازاین نعمت محرومند.😔 گاهی ازش درمورداین شهرک ها سوال می کردم ، می گفت دارم که چرا اینجاهستم...... درواقع زمانی که اینجا بود ،در واقع نبود، تمام فکرش این شهرک های شیعه نشین بود.....ً😔💐😔 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1