eitaa logo
فرزندی مثل مصطفی
846 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
35 فایل
بسم رب الشهدا والصدیقین این کانال جهت باز نشر خاطرات شهید مصطفی صدرزاده راه اندازی شده است مستقیم زیر نظر خانواده محترم شهید صدرزاده اداره میشه #شهید_مصطفی_صدرزاده
مشاهده در ایتا
دانلود
18.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم رب الشهدا🌹 بخشی از های 💕 شهید مصطفی صدرزاده در مورد 🌹 همیشه زندگی نامه را مطالعه می کرد،جوری که انگار باهاشون کرده باشد.👏🙏 درباره کامل تحقیق می کرد وشناخت داشت.🌹 مصطفی همیشه می گفت : از خدا بخواه نصیبم بشود .😔 من می گفتم : 💕 برای عاقبت به خیریت دعا می کنم. به شوخی می گفت مامان آخرشو برام بخواه یعنی ......🙏😭🙏 بهش می گفتم خیلی چیز از من میخواهی .....😔 واقعا سخته .............😭 با تمام کارشو و راهشو قبول داشتم و دارم.🙏😔🙏 واز اینکه منو قابل دونست که باشم سپاس گذارم، وهمیشه خداروشکر میکنم .😭🙏😭 امیدوارم در آن دنیا کند.🙏 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
بسم رب الشهدا🌹 خاطرات از کودکی تا شهادت شهید مصطفی صدرزاده آبان سال ۱۳۹۰ بود, من خدمت پدر بودم ،ساعت ۱۴ متوجه شدم که سردار و چندتا از نیروهایشان در انفجار موشکی شدند.😔 شب بود که طبق معمول همیشه زنگ زد واحوال پرسی کردیم ولی اون صدای شاد را نداشت،😔💕 وقتی بیشتر ازش جویای حال خودش و بچه ها شدم گفت ما خوییم نگران نباش . گفت: مامان دو تا از دوستام که یکی از آنها همسایه ما بود و شب بود به رسیدند😔🌹 خیلی بهم ریخته وناراحت بود .😔 من سریع بلیط گرفتم و برگشتم تهران، که در مراسم شرکت کنم.😔🌹 زمانی که در مراسم بودم جمعیت بسیار زیادی شرکت کرده بودند ومن دربین ها بودم که همه چادر مشکی به سر داشتند ، من کناری ایستاده بودم. به تنها چیزی که فکر می کردم به این دو شهید بود ،که یه دفع یه صدای به گوشم رسید. ❤️ که می گفت :مامان دعا کن که خداوند به من هم توفیق بده ومن را کنار دفن کنن...😔 من یه دفعه برق از پرید که مصطفی تو این چطور تونست من رو پیدا کنه و چنین دعای از من بخواد .😔 در اون لحظه داشتم به فکر می کردم و چیزی از احساسشون درک نمی کردم ولی الان که دارم فکرشون می کنم با تمام دارم درک می کنم .😭🌹 حتی کلمه روی می کند...😔🌹😭 دقیقا در تاریخ آبان ۹۴ یعنی بعد از چهار سال به رسید.😭 🌹 @meslemostafaa https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
بسم رب الشهدا🌹 بخشی از های 💕 شهید مصطفی صدرزاده در مورد 🌹 همیشه زندگی نامه را مطالعه می کرد،جوری که انگار باهاشون کرده باشد.👏🙏 درباره کامل تحقیق می کرد وشناخت داشت.🌹 مصطفی همیشه می گفت : از خدا بخواه نصیبم بشود .😔 من می گفتم : 💕 برای عاقبت به خیریت دعا می کنم. به شوخی می گفت مامان آخرشو برام بخواه یعنی ......🙏😭🙏 بهش می گفتم خیلی چیز از من میخواهی .....😔 واقعا سخته .............😭 با تمام کارشو و راهشو قبول داشتم و دارم.🙏😔🙏 واز اینکه منو قابل دونست که باشم سپاس گذارم، وهمیشه خداروشکر میکنم .😭🙏😭 امیدوارم در آن دنیا کند.🙏 🌹 @meslemostafaa https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
11.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم رب الشهدا🌹 خاطرات از کودکی تا شهادت شهید مصطفی صدرزاده آبان سال ۱۳۹۰ بود, من خدمت پدر بودم ،ساعت ۱۴ متوجه شدم که سردار و چندتا از نیروهایشان در انفجار موشکی شدند.😔 شب بود که طبق معمول همیشه زنگ زد واحوال پرسی کردیم ولی اون صدای شاد را نداشت،😔💕 وقتی بیشتر ازش جویای حال خودش و بچه ها شدم گفت ما خوییم نگران نباش . گفت: مامان دو تا از دوستام که یکی از آنها همسایه ما بود و شب بود به رسیدند😔🌹 خیلی بهم ریخته وناراحت بود .😔 من سریع بلیط گرفتم و برگشتم تهران، که در مراسم شرکت کنم.😔🌹 زمانی که در مراسم بودم جمعیت بسیار زیادی شرکت کرده بودند ومن دربین ها بودم که همه چادر مشکی به سر داشتند ، من کناری ایستاده بودم. به تنها چیزی که فکر می کردم به این دو شهید بود ،که یه دفع یه صدای به گوشم رسید. ❤️ که می گفت :مامان دعا کن که خداوند به من هم توفیق بده ومن را کنار دفن کنن...😔 من یه دفعه برق از پرید که مصطفی تو این چطور تونست من رو پیدا کنه و چنین دعای از من بخواد .😔 در اون لحظه داشتم به فکر می کردم و چیزی از احساسشون درک نمی کردم ولی الان که دارم فکرشون می کنم با تمام دارم درک می کنم .😭🌹 حتی کلمه روی می کند...😔🌹😭 دقیقا در تاریخ آبان ۹۴ یعنی بعد از چهار سال به رسید.😭 🌹 @meslemostafaa https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1