eitaa logo
فرزندی مثل مصطفی
1.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
4.8هزار ویدیو
103 فایل
بسم رب الشهدا والصدیقین این کانال جهت باز نشر خاطرات شهید مصطفی صدرزاده راه اندازی شده است مستقیم زیر نظر خانواده محترم شهید صدرزاده اداره میشه #شهید_مصطفی_صدرزاده
مشاهده در ایتا
دانلود
4.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درخلوت خودم بودم که صدا زدی مرا... نه اینکه من خود آمده باشم... تو مرا خواندی... و راهم دادی به دنیای زیبایت..✨ تو مصــــــ♥️ـــــطفی دل هایی..(: 🆔 @meslemostafaa
اگه‌شَهادت‌‌میخوای؛ یادبگیرفقط‌‌برای‌ِ‌خدا‌زندگی‌کنی❤️‍🩹. -شهید‌مصطفی‌صدر‌زاده- @meslemostafaa
بسم الله الرحمن الرحیم
- صبحم بھ طلوعِ - دوستت‌ دارم توست˘˘! - ˼♥️˹ ـ بِھ‌نٰامَت‌ یا قاضی الحاجات 🌸 ۱۰۰ صلوات روزانه هدیه به امام زمان عج ❤️ 🆔 @meslemostafaa
﷽❣ ❣﷽ 🌼ای سبز پوش کعبه دلها ظهور کن از شیب تند قله غیبت عبور کن 🌼درد فراق روی تو ما را زغصه کشت چشم انتظار عاشق خود را صبور کن . . . 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 🆔 @meslemostafaa
7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پنجره متفاوتی به اقامه نماز مغرب و عشاء به امامت رهبر انقلاب در پایان محفل انس با قرآن کریم در حسینیه امام خمینی(ره) 🆔 @meslemostafaa
خاطـــره‌📚ازڪلام‌شھیدصدرزاده تعریف می کرد تو حلب شبها با موتور حسن غذا و وسائل مورد نیاز به گروهش میرسوند . ما هر وقت می خواستیم شبها به نیروها سر بزنیم با چراغ خاموش میرفتیم . یک شب که با حسن میرفتیم غذا به بچه هاش برسونیم . چراغ موتورش روشن می رفت . چند بار گفتم چراغ موتور رو خاموش کن امکان داره قناصه بزنند . خندید . من عصبانى شدم با مشت تو پشتش زدم و گفتم مارو می زنند . دوباره خندید . و گفت: مگر خاطرات شهید کاوه رو نخوندى . که گفته. شب روى خاک ریز راه می رفت . و تیر هاى رسام از بین پاهاش رد میشد نیروهاش میگفتن فرمانده بیا پایین . تیر میخورى . در جواب می گفت اون تیرى که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده . و شهید مصطفى می گفت: حسن می خندید و می گفت: نگران نباش اون تیرى که قسمت من باشه . هنوز وقتش نشده . و به چشم دیدم که چند بار چه اتفاقهایى براش افتاد . و بعد چه خوب به شهادت رسید..❤️‍🩹(: 🆔 @meslemostafaa