مه مبارک در ابر آرمیده بیا
امید آخر دلهای داغدیده بیا
🌸🌸🌸
قسم به مهر رخت کشته تیرگی ما را
بیا تو ای شب اندوه را سپیده بیا
🌸🌸🌸
به طول غیبت و اشک مدام و سوز دلت
که جان شیعه ز هجران به لب رسیده بیا
🌸🌸🌸
ز پشت در بشنو نالههای فاطمه را
به سوز سینه آن مادر شهیده بیا
🌸🌸🌸
عزیز فاطمه جدت حسین در یم خون
تو را صدا زند از خنجر بریده بیا
🌸🌸🌸
به مادری که لبش از عطش زده تبخال
به شیرخواره انگشت خود مکیده بیا
🌸🌸🌸
به آن لبی که بر آن چوب میزدند به طشت
به خواهری که گریبان خود دریده بیا
🌸🌸🌸
کند تلاوت قرآن سر حسین به نی
ببین چه گونه ز لبهایش خون چکیده بیا
🌸🌸🌸
به آن سری که به دیدار دخترش آمد
به کودکی که به ویرانه آرمیده بیا
🌸🌸🌸
به لالههای به خاک اوفتاده از دم تیغ
به غنچهای که شد از ضرب تیر چیده بیا
🌸🌸🌸
به بانگ یا ابتای علی به قلزم خون
به نالهای که حسین از جگر کشیده بیا
🌸🌸🌸
بود به سینه «میثم» هزار درد نهان
گواه آن همه غمهای ناشنیده بیا
طرح امین دبیرستان شهید میثمی۲
⚘﷽⚘ #به_وقت_رمان ☀️ #دختران_آفتاب ☀️ 🔸قسمت٧٠ - ميبخشين كه ما چغندر پوست نمي كنديم، حرف ميزديم، گ
⚘﷽⚘
#به_وقت_رمان
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸قسمت٧١
و عمدا جمله اش را ناقص گذاشت تا بيشتر لج راحله را در بياورد. ولي مثل اين كه راحله قصد كرده بود جوابي به طعنهها و كنايههاي عاطفه ندهد. فقط دسته ديگري از ظرفها را برداشت و رفت.
- لطفا زودتر بخورين، ميخوايم سفره رو پاك كنيم.
ثريا سفره را پاك كرد. من و راحله وسميه هم ظرفها را شستيم. فهيمه مثل هميشه خسته بود، خوابيد. عاطفه هم گفت كه چون خدمت به زائرهاي امام رضا (ع) ثواب داره و اون دلش نمي آد كه ما رو از اين ثواب محروم كنه، سهم ثواب خودش رو به ما ميبخشد. با همه اين حرفها شستن ظرفها تقريبا زود تمام شد، ساعت دو، بعدش هم خواستيم بخوابيم. ولي چون راحله و فهيمه وثريا از زيارت امروز عاطفه بي خبر بودند و بايد حتما گزارش عاطفه را ميشنيدند، ما هم نتوانستيم بخوابيم. از ساعت چهار هم كه همه منتظر فاطمه بودند كه ميآيد يا نه. فهيمه گفت:
- عزيز من! نمي دونم آدم چه اجباري داره بيشتر از اون چيزي كه ميتونه، ادعا كنه. حرف براي بزرگ تر از تو هم سنگينه كه بخوان به اين سوالها جواب بدن. ما هم واقعا توقع نداريم كه فاطمه بتونه اين شبهات رو رفع كنه. اين سوالها مدتها ست همه جا مطرحه.
راحله تاييد كرد:
- منم فكر مي كنم اگه اين سوالها جوابي داشت، اين قدر پخش نمي شد. اين قدر دهن به دهن نمي گشت.
ساعت ۵/۴ كه فاطمه آمد، راحله با خوشحالي خنديد و گفت:
- فا طمه نبودي ما كلي پشت سرت غيبت كرديم. حتما فاطمه ميخواست از زير بحث فرار كنه كه ظهر نيامده!
فاطمه خنديد. اصلا به دل نگرفته بود.
- حالا ناراحتي تون از چيه؟ اگه به خاطر اومدن منه، برگردم. اگه هم به خاطر غيبتهاييه كه پشت سرم كردين، ميبخشمتون
#فصل.نوزدهم
ساعت ۵/۴ كه فاطمه آمد، راحله با خوشحالي خنديد و گفت:
- فا طمه نبودي ما كلي پشت سرت غيبت كرديم. حتما فاطمه ميخواست از زير بحث فرار كنه كه ظهر نيامده!
فاطمه خنديد. اصلا به دل نگرفته بود.
- حالا ناراحتي تون از چيه؟ اگه به خاطر اومدن منه، برگردم. اگه هم به خاطر غيبتهاييه كه پشت سرم كردين، ميبخشمتون.
تا بچهها بيايند نفس راحتي بكشند و پوزخند ثريا روي لبانش بخشكد، ادامه داد:
- البته به شرط اين كه هر كدومتون يكي يه زيارت جامعه كبيره برام بخونين!
حالا فاطمه جدي گفت يا شوخي، معلوم نبود، بچهها كه با خنده هايشان آن را به شوخي گرفتند. فاطمه كه ناهارش را خورد، اولين كسي كه بحث را شروع كرد، راحله بود. با سوالي ميان شوخي و جدي پرسيد:
- بالاخره ميخواي جواب سوالهاي ما رو بدي يا نه؟ يا اين كه ميخواي تا شب سر همه رو گرم كني؟
فاطمه هم تاييد كرد:
- آهان راستي داشت يادمون ميرفت ها. ولي قبل از اين كه دوباره به سوالهاي صبح برسيم، بذارين من يكي- دو نكته را تذكر بدم. اگه بتونيم روي اين نكتهها توافق كنيم، بعداً هم كمتر به مشكل برمي خوريم و گرنه هيچ كدوممون حرف اون يكي رو نمي فهميم.
ثريا با لحني جاهلانه رُخصت داد:
- بفرما. ميدون در اختيار شماست پهلوون!
فاطمه با تكان دادن دستش از او تشكر كرد.
- اول يه سوال: تصور كنين يه تابلوي نقاشي كه يك دست سياه باشه، يا هر رنگ ديگه اي باشه كه شما بپسندين، قشنگ تره يا يه تابلوي نقاشي از يه منظره زيبا؟*
طرح امین دبیرستان شهید میثمی۲
⚘﷽⚘ #به_وقت_رمان ☀️ #دختران_آفتاب ☀️ 🔸قسمت٧١ و عمدا جمله اش را ناقص گذاشت تا بيشتر لج راحله را در
☀️#دختران_آفتاب☀️
#ادامه.قسمت.۷۱
ثريا با لحني جاهلانه رُخصت داد:
- بفرما. ميدون در اختيار شماست پهلوون!
فاطمه با تكان دادن دستش از او تشكر كرد.
- اول يه سوال: تصور كنين يه تابلوي نقاشي كه يك دست سياه باشه، يا هر رنگ ديگه اي باشه كه شما بپسندين، قشنگ تره يا يه تابلوي نقاشي از يه منظره زيبا؟
ثريا جواب داد:
- اين چه سواليه؟ معلومه تابلويي كه يه دست و يه رنگ باشه، هنر نيست. هر آدم بي دست و پايي مثل من هم ميتونه تابلويي فقط با يه رنگ نقاشي كنه!
- ببينين اصل منظره تو هر دو تا نقاشي يكي بود. فقط يكي اش با يه رنگه، اون يكي اش با چند رنگ. حالا فكر ميكنين چرا اون منظره اي كه با چند رنگه، قشنگ تره؟
تا بيايند همه فكر كنند، راحله مثل هميشه زودتر از بقيه جواب داد:
- به نظر من به خاطر تنوع رنگ هاست. يعني لازمه قشنگ بودن يه تابلو، متنوع بودن رنگها و نقش هاست تا بشه ظرايف و حدود هر شكل رو به راحتي مشخص كرد و فهميد كه هر شكل يا رنگي چه نقشي در كليّت تابلو داره.
فاطمه از جواب راحله راضي به نظر ميرسيد:
- حالا اگر بتونيم نظام خلقت رو به يه تابلو تشبيه كنيم، چيزي كه اين نظام رو به كمال ميرسونه تنوع نقشها و گوناگوني مخلوقاته. براي اين كه هر موجودي بتونه به بهترين نحو به نقش خودش عمل كنه، بايد افراد و موجودات هم استعدادهاي مختلفي داشته باشن. پس تنوع موجودات يا نقشها كه تنوع استعدادها رو همبه دنبال خودش مياره لازمه يك نظام منطقي و حساب شده است، قبول؟
- قبول!
- همه هم قبول داريم كه خدا انسانها را متنوع آفريده و به دو نوع زن و مرد تقسيم شون كرده. حالا اگه قرار بود نقش اين دو تا عيناً مثل هم باشه يا استعدادهاي يه اندازه اي داشته باشن، ديگه زن و مرد آفريده شدن انسانها معنايي داشت؟ نه! كار بيهوده اي بود! يا همه مرد خلق ميشدن يا همه زن! پس اولاً از اين تنوع در آفرينش هدفي در ميون بوده، ثانياً زن ومرد در به هدف رسوندن اين منظور، نقشهاي جداگانه و در نتيجه استعدادهاي مختلفي دارن. پس با هر استعداد هم بايد برخورد جداگانه اي بشه.
فهيمه پرسيد:
- يعني چه؟
- بذارين يه مثال براتون بزنم. حتماً همه تون داستان مهموني رفتن لك لك و روباه رو شنيدين. يه روزي روباهي، لك لكي رو دعوت كرد خونه شون و بعد غذاي لك لك رو هم مثل مال خودش ريخت توي بشقاب، روباه خودش با زبان غذايش را ميليسيد و ميخورد، ولي لك لك چون منقار داشت نتونست اون غذا رو بخوره.*
#ادامــــــه_دارد....
🌸 #شــادی.روح.شهـــدا.صلـــوات🌸
🌸🍃🌸🍃
برادران یوسف آمدند پیش او،
با او حرف زدند،
از او گندم خریدند ولی او را نشناختند!
دوباره و سه باره هم آمدند،
ولی تا یوسف علیه السلام خودش را به آنها معرفی نکرد، او را نشناختند.
خدا اگر بخواهد حجّت خودش را مخفی می کند،
حتی از برادران و پدرش...!
"⛅️ او(امام زمان) هم به اذن خدا بین مردم راه می رود،
در بازارها قدم می زند،
روی فرش ها پا می گذارد،
ولی او را نمیشناسند؛
شباهت یوسفِ یعقوب و یوسفِ فاطمه سلام الله علیها، همین مخفی ماندن است."
امام صادق علیه السلام اینگونه فرموده است.
📚غیبت نعمانی، ص163.
#جمعه_های_دلتنگی
ـــــــــــــــــــ💕✨ــــــــــــــــــ
✍#فدایی_مولا
@meysami2
کانال طرح امین دبیرستان شهید میثمی
🥀 السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَوْنَ الْمَظْلُومينَ...
🍂سلام بر تو ای امید دلهای غمدیده؛
🌾سلام بر تو و بر روزی که حقّ مظلومان تاریخ را از ظالمان خواهی ستاند.
📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها، ص ۵۷۸
#سلام_امام_زمانم
طرح امین دبیرستان شهید میثمی۲
☀️#دختران_آفتاب☀️ #ادامه.قسمت.۷۱ ثريا با لحني جاهلانه رُخصت داد: - بفرما. ميدون در اختيار شماست پهل
⚘﷽⚘
#به_وقت_رمان
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸قسمت٧٢
دفعه بعدي لك لك روباه، دعوت كرد خانه اش. اين بار لك لك به تلافي مهماني قبلي، غذاي هر دو رو در كوزه اي دراز و دهانه باريك ريخت. لك لك خودش منقار بلندش رو ميكرد توي كوزه و غذايش رو ميخورد ولي روباه نتونست پوزه اش را فرو كند توي كوزه.
راحله به همين زودي كلافه شد. از بس عجول بود اين دختر.
- فاطمه! چرا حاشيه ميري و قصه ميگي، برو سر اصل مطلب.
- اصل مطلب اينه كه اگه ما قبول داريم زن و مرد با نقشها و استعدادهاي متفاوتي خلق شدن و وظيفه هاشون هم با همديگه فرق داره، پس بايد قبول كنيم كه هر كدوم براي بهتر انجام دادن وظيفه شون بايد حقوق جداگانه و متناسب با وظيفه هاشون داشته باشن.
- اين هم قبول!
- پس نظام حقوقي خوب، نظاميه كه در درجه اول اين تفاوت نقش و استعدادها رو به رسميت بشناسه و در درجه دوم هم وضع كردن قوانينش در جهتي باشه كه به هر كدوم از اين موجودات كمك كنه تا به بهترين نحو ممكن وظيفه شون رو انجام بدن.
من گفتم:
- حالا اين نظام حقوقي خوب رو از كجا ميشه شناخت؟
مثل اين كه فاطمه از سوال من خيلي خوشش آمده بود، گفت:
- آفرين! سوال خيلي خوبيه، جوابش هم چند تا نكته داره. درست بررسي كردن يه نظام حقوقي اينه كه اون رو به عنوان يه نظام كامل و مرتبط با همديگه بررسي كنيم. يعني اين كه نبايد جزئيات اين نظام حقوقي رو به طور جدا جدا و بدون توجه به ارتباطشون با همديگه، بررسي كرد.
ثريا پرسيد:
- يعني چي آخه؟
- يعني كسي كه ميخواد ماشين بخره، از فروشنده راجع به تك تك اجزاي موتور سوال ميكنه يا راجع به كليت ماشين ميپرسه تند ميره يا نه؟ ميخوام بگم كه يه مكانيك بايد از جزئيات و خصوصيات موتور مطلع باشه، ولي هيچ لزومي نداره كه هر كسي سوار ماشين ميشه هم به اندازه يه مكانيك از جزئيات ماشين سر در بياره. تازه همان مكانيك هم حق نداره يك فنر رو از داخل موتور درباره و بگه كه اين فنر بي قواره به چه درد ميخوره؟ اين در جاي خودش بايد تحليل بشه، نه مستقلاً! بايد ديد در مجموعه كاركرد موتور چه نقشي داره!
فهيمه پرسيد:
- حالا اين مثال چه ارتباطي با بحث ما داره؟
- ارتباطش اينه كه يه غير متخصص هم كه ميخواد يه نظام حقوقي رو بررسي كنه، بايد كاركرد اون رو در جامعه ببينه. اگر هم دليل يكيش رو متوجه نشد، نبايد لزوم وجود اونو منكر بشه و متخصصان هم بايد ارتباط همه قوانين رو با همديگه در نظر بگيرن. نكته ديگه هم اين كه يه نظام حقوقي رو بايد با جهان بيني خودش سنجيد، چون اين قوانين وضع ميشن تا جامعه رو به اون هدفي كه در جهان بيني مد نظره برسونن. پس، چون در اسلام اصالت با معنويته نا ماديت، پس تمام جنبههاي مادي هم
كه وجود داره و روشون تاكيد ميشه به خاطر مقدمه معنويت بودنشونه. يعني جهت گيري نظام حقوقي اسلام در جهت اولويت دادن به معنوياته. در جاهايي هم كه ماديت ممكنه ضربه اي به معنويت بزنه، ماديت محدود ميشه تا زمينه ضربه خوردن معنويت فراهم نشه.
راحله دوباره با خودكارش روي كف دستش ضرب گرفت. با ضربههاي منقطع ولي پي در پي، ۱-۲-۳، چند لحظه مكث دوباره ۱-۲-۳، در همان حين هم سوال كرد:
- حالا ميخواهي چه نتيجه اي بگيري؟
فاطمه رو به راحله كرد:
- ميخوام نتيجه بگيرم كه در اسلام فضيلت، درست انجام دادن اموريه كه خدا از انسان خواسته؛ يعني مراتب و مناصب اجتماعي در دنيا هيچ كدوم به تنهايي ملاك برتري نيستن. مهم انجام دادن تكاليف الهيه.
فهيمه با هيجان عينكش را كه روي دماغش ليز خورده بود، هُل داد عقب تر:
- منظورت اينه كه با اين كه در اسلام زن نمي تونه حاكم يا قاضي بشه، هيچ نقصي براي اون محسوب نمي شه؛ به اين دليل كه حكومت و قضاوت جزو مناصب اجتماعي يا دنيوي هستند.
- بله! دقيقاً منظورم همينه! چون كه لازمه بعضي از اين مناصب و مشاغل داشتن انواع ارتباط در شرايط مختلف با ديگران است. خدا هم خواسته كه زن با اون خصوصيات طبيعي لطيفش وارد چنان واديهاي پر مشقتي نشه.
- مثلا؟!
- مثلاً حاكم بايد رفت و آمدهاي زياد، نشست و برخاستها و ارتباط و مراودت زيادي داشته باشه كه تحمل اين مشقات با لطافت جنس زن منافات داره. يا در مورد منصب قضاوت، كه بين فقهاي اسلامي مشهوره كه زن نمي تونه قاضي بشه، شايد به اين خاطره كه نعمت عواطف و احساسات در وجود زنها قوي تره، همين مسئله ممكنه مانع قضاوت صحيح و اجراي عدالت بشه.*
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔶فصل بيستم
🔸قسمت٧٣
مثلاً حاكم بايد رفت وآمدهاي زياد، نشست و برخاستها و ارتباط و مراودات زيادي داشته باشه كه تحمل اين مشقات با لطافت جنس زن منافات داره. يا درمورد منصب قضاوت، كه بين فقهاي اسلامي مشهوره كه زن نمي تواند قاضي بشه، شايد به اين خاطره كه نعمت عواطف و احساسات در وجود زنها قوي تره همين مسئله ممكنه مانع قضاوت صحيح و اجراي عدالت بشه.
اما راحله به اين مقايسه معترض بود:
- ميدونين كه ما زنهاي زيادي رو چه در اطراف خودمون و چه در جوامع غرب و شرق ميبينيم كه چنين خصوصياتي رو ندارن. مثلا همون رقت قلبي رو كه شما ميگي، در وجود خيلي از زنها نيست. نمونه اش هم انبوه زن هاييه كه تو سيستم پليسي دنيا استخدام شدن و در اين زمينه از همكارهاي مردشون هم جلوتر رفتن. يا زنهاي ديگه اي كه تحملشون در رنج و مشقت خيلي بيشتر از مردهاست.
- توجه كنين كه گفتيم يه نظام خوب حقوقي، نظاميه كه توجهش به كل سيستم باشه، نه موارد جزئي. توي يه همچين نظامي موقع وضع قانون، به عموم توجه ميكنن نه استثنا ها. ما در اطرافمون پيرمردهايي رو ميبينيم كه با اين كه سنشون بيشتر از ۷۰ ساله، ولي خيلي سرحال و قدرتمندن. اما قانون،
سن نامزد شدن رياست جمهوري و نمايندگي را زير ۷۰ سال تعيين كرده، چون قانون در نظر ميگيره كه اكثريت افراد در اين سن توانايي انجام چنين وظيفه اي رو ندارن و اگر بخواهد به اون تعداد محدود استثنا نگاه كنه، ممكنه ۹۵ موردش خطا بشه و ۵ مورد درست انتخاب بشن.
ظاهراً كسي اعتراض نداشت؛ چون كسي حرفي نزد. فاطمه براي اين كه جاي هيچ ترديدي باقي نماند، گفت:
- اصلا بذارين يه طور ديگه بگم. اون چيزي كه مال خود فرده مايه فضيلت و برتريه يا اون چيزي كه به عنوان امانت بهش سپرده ان؟ مثلا يه كارمند بانك كه از صبح تا عصر ميليونها تومان پول از زير دستش رد وبدل ميشه، ميتونه خودش رو ثروتمند به حساب بياره؟ مسلماً نه! چرا؟ چون پولها مال او نيست. پس چيزي موجب فضيلت و برتريه كه متعلق به خود فرد باشه. مثل كمالات روحي و مقامهاي معنوي، نه مناصب اجتماعي. در مورد زنها «اجتهاد» كه يك كمال و مقام علميه، از زنها دريغ نشده ولي خداوند وظيفه حكومت و مرجعيت رو كه منصبي دنيويه به عهده زن نذاشته. فكر كنم قبلا هم در بحث قوام بودن مردها بر زنها در همين مورد صحبت كرديم.
من پرسيدم:
پس چي شده كه اين سئوال اين قدر در جامعه و به خصوص در ميان زنها شايع شده؟ به قول يكي از بچهها انگار هر جا كه ميري صحبت سر همين حقوقه!
- به نظر من ريشه چنين سئوالهايي اينه كه به معيارهاي ديني توجه نمي شه. چون از نظر نظام ارزش ديني، هيچ كدام از مناصب و مقامات اجتماعي مايه فضيلت نيستند. دينداران هم اهل چون و چرا كردن در اين كه چنين امانتي به فرد ديگه اي سپرده شده، ولي وقتي در نظامهاي دنيوي اين چنين مناصبي به عنوان ارزش تلقي شدن، طبيعيه كه زنها هم خود را عقب افتاده از قافله حس كنن و حق خودشون رو بخوان؛ حقي كه چنين حقيقتي نداره!
هر چند كه به نظر ميرسيد كه فهيمه هنوز مردد است، اما اين سميه بود كه گفت: *
#ادامــــــه_دارد....
🌸 #شــادی.روح.شهـــدا.صلـــوات🌸