eitaa logo
هیأت میثم تمار
527 دنبال‌کننده
232 عکس
177 ویدیو
40 فایل
برای استفاده از گزیده سخنان اخلاقی استاد بنایی کاشی به کانال هیئت میثم تمار به آدرس زیر مراجعه نمایید: Instagram.com/MeysamTammar_qz.ir http://meysamtammar.blogfa.com
مشاهده در ایتا
دانلود
استاد آیت الله بنایی کاشی ۱) آیت الله کشمیری با کدامین قدرت ماورایی قفل بسته در را بدون داشتن کلید باز کردند؟! ۲) آیا انسان های معمولی هم می توانند به قدرت آیت الله کشمیری برسند؟ ۳) آیا روایت قرب نوافل در واقع روایت قرب فرائض است؟ ۴) انسان چگونه مستجاب الدعوه می شود؟ پاسخ به سوالات به شرح ذیل👇👇👇
جلسه_صد_و__0_7_8_708.mp3
3.42M
استاد آیت الله بنایی کاشی موضوع: عزت واقعی فقط در اختیار خدای متعال/ عزیز شدن در عین فقیر بودن/ تقوا تنها راه عزت * ما انسان ها لاجرم دو مولفه مهم را در زندگی نیاز داریم: عزت و قدرت. بعضی ها پول ندارند اما عزتمند زندگی می کنند. مثلا حضرت ابوطالب پدر امیرالمومنین سلام الله علیه درعین فقر سید القریش بودند و همه اهل قریش به وی احترام می گذاشتند. ایشان به قدری فقیر بودند که ۱۰ فرزند پسرش را بین اقوام و نزدیکان تقسیم و امیرالمومنین را پیامبر اکرم به سرپرستی قبول کردند. ابوطالب رحمت الله علیه در عین حال آقا و عزیز و سرافراز بود. خدای متعال می فرماید کل عزت نزد خودم هستش هر کجای دیگر که بروید به بن بست خواهید خورد. عزت را باید از خدا تقاضا کینم " ان العزه لله جمیعا " اگر این عزت را داشته باشیم گرفتار هیچ عزیز کاذبی که با پول و قدرت خودش را در بین مردم عزیز کرده نخواهیم شد. عزت های غیر خدایی دوهزار! نمی ارزد. راه کسب عزت الهی فقط تقواست. ابوطالب در عین حال که اسلام نیامده بود اما فرد شخیصی بود، ظلم نمی کرد، لب به حرام نمی زد. چونکه آدم عفیف و پاک و پاکیزه بود لذا خدا هم عزیزش کرد. اگر انسان بخواهد از شرور خودی و غیر خودی رهایی پیدا کند باید خودش عزیز شود. عزت هم فقط در اختیار خداست. 🔸آیت الله خوشوقت فرمودند: در بن بست ها به امیرالمومنین علیه السلام توجه کنید. @meysamtammar_qz
هیأت میثم تمار
* شرح دعای بیستم صحیفه سجادیه " اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَ
_ پس شد اخلاق به معنای مجوعه عادت های پسندیده است که دین با همین بایدها و نبایدها می خواهد این عادت ها را در ما ایجاد کند. همین جا می توانیم استفاده کنیم که ارتباط فقه و اخلاق یک ارتباط علی و معلولی است یعنی فقه علت ایجاد یکسری اخلاق پسندیده و دوری از اخلاق ناپسند است. _ اگر اخلاق را از نظر علمی بررسی کنید هیچ ارتباطی با فقه ندارد اما اگر از منظر کاربردی به اخلاق نگاه کنید با فقه ارتباط خیلی تنگاتنگ و غلیظ دارد. _دعای بیستم صحیفه مبارکه سجادیه را اعاظم شیعه در اخلاق کریمانه و افعال مورد رضایت معنا کرده اند. _ اولین نکته ای که حضرت از خدای متعال درخواست دارند یکی از زیرساخت های اخلاق کریمانه یعنی صلوات بر محمد و آل محمد است. یکی از زیرساخت های اخلاق کریمانه و افعال مرضیه اعتقاد بر پیامبر و آل ایشان است. اعتقاد یعنی باور، باور به اینکه این بزرگواران امام و جلودار هستند که قرار است دست ما را به مقصد برسانند لذا حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام و دیگر حضرات معصوم دستور داده اند که در موقع نیاز سخت و درخواست از خدای متعال حتما با صلوات آن را از خدا بخواهید. صلوات دعای مستجاب است و دعای پس از آن هم به حرمت صلوات پذیرفته خواهد شد. _صَلّ یعنی درود و سلام قلبی و واقعی من به تو، شاید از ما ساخته نباشد که بتوانیم ارادت واقعی خودمان را خدمت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و اهل بیت علیهم السلام عرضه نماییم لذا خودشان به ما یاد دادند که این را از خدا بخواهیم "اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ " ای خدای متعال شما بر پیامبر و فرزندانشان درود و سلام عمیق و قلبی ما را برسان به علاوه این " وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ " ایمان ما را کامل ترین ایمان ها قرار بده، ایمان به معنای تکیه دادن است، در این فراز یعنی خدایا تکیه ما را به خودت کامل قرار بده. استاد آیت الله بنایی کاشی
هیأت میثم تمار
استاد بنایی کاشی | شرح دعای بیستم صحیفه سجادیه – ایمان – قسمت دوم * شرح دعای بیستم صحیفه سجادیه " ا
خوب ایمان و تکیه کردن به خدا مقدماتی دارد، مهم ترین مقدمه عمل است آن هم از نوع عمل صالح به همین خاطر در ۵۸ آیه ایمان با عمل صالح همراه است " آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ " خدای متعال عمل را قرین ایمان قرار داده و قرآن کریم ایمانی را درخواست می کند که به دنبال آن عمل صالح است. این نشان می دهد که ایمان فقط سِلم و خوشایند نیست. وقتی اعراب به سختی افتادند و دیدند قدرت مسلمان ها بسیار زیاد شده، برخی از قبایل که تا سال هشت و نه هجری مقاومت می کردند به ناچار ایمان آوردند. بزرگ‌ترهایشان که وفود نام داشتند به نمایندگی از قبایل اظهار اسلام کردند. در یک قضیه ای همین تازه مسلمان هایی که به زور مسلمان شده بودند آیه نازل شد " قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ " چرا که هنوز ثابت نشده بود آن ها ایمان اوردند یا خیر. _ ایمان تصدیق قلبی است اما اسلام قبول لفظی است، این که کسی به زبان عنوان می کند خدایش الله، پیامبرش رسول اکرم صلوات الله علیه و امامش علی و اولاد گرام ایشان هستند، این فرد مسلمان و پاک است، حرمتش واجب و مال و خون او محترم است اما معلوم نیست که آیا واقعا مومن است یا خیر؟ _خیلی ها فیلسوف بودند و واجب الوجود بودن خدا را استدلال و تدریس می کردند اما ایمان نداشتند و مومن نبودند، این‌ها به طور ذهنی و عقلی وجود خدا را تصدیق می کردند و این تصدیق را با براهین و استدلال های سنگین دنبال می کردند اما در بودِ خدا اعتقادی نداشتند. واجب بودن را ثابت می کردند اما ایکه خدا هست و صفاتی دارد و ما باید دنبال این صفات باشیم را قبول نداشتند پس تصدیق قلبی منظور است. _ مومن کسی است که به زبان اسلام را اظهار می کند و در عمل ایمان را، کسی که مومن است نشانه عملی دارد پس اینکه می گویند دل باید پاک باشد عمل مهم نیست این یک برداشت ناصحیح است. انسان باید ظاهرش درون او را نشان دهد، ادعا خیلی زیاد است اما آن چیزی که ادعا را ثابت می کند عمل انسان است لذا برای ایمان عمل ملاک است. _ فردی لباس آن چنانی و نامتعارف می پوشد اما قلبا می گوید خدا را قبول دارم و نماز می خوانم، اینطور صحیح نیست، باید در عمل نشان دهد. تصدیق قلبی یعنی باور قلب یا همان روح است. _ تصدیق قلب و روح یا گاهی می گویند نفس، این همان باور است‌. به عنوان مثال یک فرد کمونیست مومن به آن جریان است و عمل خود را متناسب با آن ها تنظیم می کند. این فرد نمی تواند ادعا کند که با آن ها است و نماز هم بخواند. آن چیزی که قلب می گوید حتما در عمل نمایان می شود در غیر اینصورت تصدیق قلبی نیست. در اسلام تصدیق قلبی، باور به این است که خدا وجود دارد و باید از او پیروی کرد، حالا از چه راهی؟ با ایمان به رسول خدا و ابنای گرام ایشان‌.اینکه اسم می گذارند عبدالحسین، عبدالرضا، عبدالعلی، عبدالجواد اصلا کفر نیست زیرا ما در پرستش خدا را می پرستیم یعنی باور داریم که خالق عالم فقط خداست اما در رفتار عبد علی و اولاد علی هستیم و سبک فکر و عمل را از ایشان می گیریم یا اینکه بهتر بگویم در طاعت عبد خدا اما در اطاعت عبد این بزرگواران هستیم. قول و عمل این بزرگواران برای ما درس است و از ایشان پیروی می کنیم لذا وقتی که گفته می شود فلانی عبد فلانی است یعنی مطیع اوست، هر چیزی که این بزرگواران می گویند به عنوان کلام خدا پیروی می کنیم یعنی ما عبد اطاعتی ائمه معصوم علیهم السلام هستیم. فخر ما این هستش که عبد علی و اولاد ایشان باشیم. _ پس ایمان همان تصدیق قلبی است و تصدیق قلبی هم با عمل ظاهری به وجود می آید و عمل نیز ایمان مرا ایجاد و زیاد می کند و به مخاطب من نشان می دهد که عبد خدا هستم. اینکه به مدل های عرفی و امروزی باری به هر جهت زندگی کنیم اما ادعا داشته باشیم که قلبمان با خدا و معصومین علیهم السلام است، این نمی شود، این تصدیق قلبی نیست این ادعایی است که انسان را سرگرم می کند. استاد آیت الله بنایی کاشی