فقه سیاسی فاطمی- استاد منذر حکیم.mp3
23.58M
#صوت
#فقه_سیاسی
#سیره_حضرت_زهرا
🔰سلسله نشست های ظرفیت سنجی سیره معصومین(علیهم السلام) برای فقه سیاسی
🔻نشست اول: فقه سیاسی فاطمی(سلام الله علیها)
🎙 با حضور و ارائه: آیت الله سید منذر حکیم
⏰ زمان و مان: دوشنبه 12 آذر 1403 مشهد مقدس مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد(ع)
#نشست_علمی
#فقه_سیاسی
#سیره_حضرت_زهرا
#مشهد
🕌 مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد(علیه و علیهم السلام)
https://eitaa.com/mfaam_razavi
فقه سیاسی فاطمی- استاد موذنی- استاد متقیان.mp3
29.82M
#صوت
#فقه_سیاسی
#سیره_حضرت_زهرا
🔰سلسله نشست های ظرفیت سنجی سیره معصومین(علیهم السلام) برای فقه سیاسی
🔻نشست دوم: فقه سیاسی فاطمی: خطبه فدکیه
◀️ تبیین ایده شهید صدر در کتاب خطبه فدکیه
◀️ بررسی ظرفیت خطبه فدکیه برای فقه سیاسی
🎙 با حضور و ارائه:
▫️حجت الاسلام والمسلمین سید امید موذنی
▫️حجت الاسلام والمسلمین محمد متقیان تبریزی
⏰ زمان و مکان : چهارشنبه 14 آذر 1403، مشهد مقدس، حرم مطهر رضوی، مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد(علیه و علیهم السلام)
#نشست_علمی
#فقه_سیاسی
#سیره_حضرت_زهرا
#مشهد
🕌 مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد(علیه و علیهم السلام)
https://eitaa.com/mfaam_razavi
🔰 موضوع: « العلوم الإجتماعیة الاسلامیة مفتاح الحل لتحدیات الثورة الاسلامیة مع الحداثة»
🎙 ارائه دهنده: استاد دکتر حسن قصیر
(استاد دانشگاه کالیفرنیا)
🎙 دبیر علمی: حجت الاسلام محمدرضا مختاری
⏰ زمان: دوشنبه، ۱۷ دی ماه ۱۴۰۳ ساعت 10
🕌 مکان: قم مقدسه، دفتر نمایندگی آستان قدس رضوی
اتصال از طریق فضای مجازی
https://www.skyroom.online/ch/feghahat_aqr/so
#فقه_الاجتماع
🕌 مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد(علیه و علیهم السلام)
https://eitaa.com/mfaam_razavi
#کرسی_ترویجی
#فقه_اموال_و_عقود
🔰 موضوع: « امکان سنجی توسعه قلمرو حجر نسبت به معتادان مواد مخدر و روانگردان»
🎙 ارائه دهنده: حجت الاسلام والمسلمین سید حسن وحدتی شبیری
🎙 ناقدان:
🔹 دکتر محمود حکمت نیا
🔹 دکتر محمدعلی سعیدی
🎙 دبیر علمی: حجت الاسلام محمدحسین ندافان
⏰ زمان: پنجشنبه، 20 دی ماه 1403 ساعت 10
🕌 مکان: مشهد مقدس، حرم مطهر رضوی، مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد(علیه و علیهم السلام)
#کرسی_ترویجی
#فقه_اموال_و_عقود
#مشهد
🕌 مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد(علیه و علیهم السلام)
https://eitaa.com/mfaam_razavi
#نشست_علمی
#مناسبات_فقه_و_علوم_تجربی
🔰 موضوع: تاثیرات علوم تجربی در فقه
🎙 ارائه دهنده: استاد مجتبی الهی خراسانی
🔹دبیر علمی: حجت الاسلام سید محمدعلی حسینی
⏰ زمان: چهارشنبه 19 دی ماه 1403، ساعت 12:45
🕌مکان: مشهد مقدس، حرم مطهر رضوی، مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد(علیه و علیهم السلام)
#نشست_علمی
#مناسبات_فقه_و_علوم_تجربی
#مشهد
🕌 مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد(علیه و علیهم السلام)
https://eitaa.com/mfaam_razavi
هدایت شده از گفتمان فقه مضاف حوزه خراسان
#فقه_حکمرانی
#روش_شناسی_فقه_حکمرانی
🔰 حلقه اجتهادی فقه سیاست و حکمرانی مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد(ع) برگزار می کند:
♻️ سلسله دروس خارج و درس گفتارهای فقه حکمرانی (2)
🔹موضوع: روش شناسی فقه حکمرانی
🎙مدرس: استاد عبدالحمید واسطی
⏰ زمان: سه شنبه ها، ساعت 12:30
🕌 مکان: مشهد مقدس، حرم مطهر رضوی، مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد(علیه و علیهم السلام)
#فقه_حکمرانی
#روش_شناسی_فقه_حکمرانی
#مدرسه_عالی_فقاهت_عالم_آل_محمد
#مشهد
🕌 کانال گفتمان فقه حکمرانی
🆔 @feqhe_hokmrani
📌 فهم اجتماعی و دانش اصول فقه
1️⃣
✍️حسین نیک
پژوهشگر حلقه اجتهادی فقه الاجتماع مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد ع
فهم اجتماعی پدیده، مملو از پیچیدگی و دشواری است. فهم اجتماعی بر خلاف فهم فردی که تحت تاثیر تجربیات و باورهای شخصی به وجود می آید، بر اساس تعاملات، تجربیات و هنجارهای اجتماعی شکل میگیرد. در فهم اجتماعی، نگرشها، ارزشها و باورهای جامعه نقش مهمی ایفا میکنند. افراد از طریق ارتباط با دیگران و بافت اجتماعیای که در آن زندگی میکنند، این نوع فهم را کسب میکنند. در واقع، فهم اجتماعی، یک ساختار ذهنی مشترک است که افراد یک جامعه را به یکدیگر پیوند میدهد و به آنها امکان میدهد تا جهان را به شیوهای مشترک تفسیر کنند.
فقه به عنوان مجموعهای از احکام و قوانین دینی، نقش مهمی در شکلدهی به رفتارهای فردی و اجتماعی انسانها ایفا میکند. اصول فقهی که از متون دینی استخراج میشوند، به عنوان یک چارچوب، بر رفتارهای اجتماعی افراد تأثیر میگذارند.
رابطه بین فهم پدیدههای اجتماعی و اصول فقه یک موضوع پیچیده و چند وجهی است که باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد. از یک سو، اصول فقه میتواند به عنوان یک چارچوب نظری برای تحلیل پدیدههای اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد. از سوی دیگر، پدیدههای اجتماعی نیز میتوانند بر تفسیر و کاربرد اصول فقهی تأثیر بگذارند.
این رابطه دوسویه، تحت تأثیر عوامل مختلفی مانند: تغییرات اجتماعی، تبادلات فرهنگی، پیشرفتهای علمی و فناوری، تغییرات سیاسی و ... قرار میگیرد. به عنوان درآمدی بر بحث، نسبت فهم پدیده اجتماعی و دانش اصول فقه را میتوان بدین گونه تصویر کرد:
۱. اصول فقه به مثابۀ پدیدۀ اجتماعی:
اولین سطح از نسبت را اینگونه میتوان تصویر کرد که اصول فقه را همچون سایر دانشهای بشری به مثابه یک علم که در بستر تاریخ دارای تحولاتی است، در نظر بگیریم. در این لحاظ باید ببینیم چه رویدادهایی در جامعه از منظر سیاسی، فرهنگی و... در تغییر و تطورات این دانش سهیم بوده اند. در کتب مدخل و مبادی فقه و اصول، معمولا تقسیم بندیهایی برای ادوار فقه و اصول صورت میپذیرد. این تغییرات که در دانش، منجر به ورق خوردن فصل جدیدی از تاریخ اصول فقه شدهاند، معلول چه نظامی از تحولات فرهنگی- اجتماعی در فقه و به تبع آن در اصول فقه است؟ همچنین چه قواعد و مسائلی در بستر جامعه دارای کارکرد و بسامد بودهاند؟
این سطح از نسبت سنجی را میتوان جامعهشناسی اصول فقه نامید و آن را مطالعهای میانرشتهای و در ذیل جامعه شناسی علم و معرفت قرار داد. البته به حکم ترابط و تعامل شدید میان فقه و اصول، قبل از آن باید جامعه شناسی فقه به معنای معقولی تعین یافته باشد.
به عنوان مثال در ابواب اصول فقه، بخش اصول عملیه که متکفل رفع تحیر مجتهد هنگام فقدان دلیل بر حکم شرعی است، حدودا تا زمان شیخ اعظم انصاری، مباحث بسیار لاغر اندامی دارد. پس از تلاشهای بینظیر وی این بخش اصول فقه پر از دقت های مثال زدنی و معرکۀ بحث و آراء صاحب نظران گردید. اگر به بازۀ تاریخی حیات ایشان نگاه کنیم، میبینیم که مصادف با زمان شروع آشنایی وسیع بلاد اسلامی با مدرنیته، صنعت و یافتههای علوم جدید است. آیا میتوان اینگونه تلقی کرد که صنعت، علوم جدید و مسائل مربوط به ورود مدرنیته به جهان اسلام، فقیه را با انبوهی از مسائل جدید مواجه ساخت که به راحتی نمیتواند دلیل محرز فقهی بر آنها بیابد و به ناچار دستگاه اصول عملیه اش را برای رفع حیرت و شک در حکم شرعی توسعه میدهد؟ چنین نسبتی از تحول جامعه و اصول فقه چقدر میتواند صحیح باشد؟
🆔 @mfaam_razavi
📌 فهم اجتماعی و دانش اصول فقه
2️⃣
✍️حسین نیک
پژوهشگر حلقه اجتهادی فقه الاجتماع مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد ع
۲. پدیدههای اجتماعی در اصول فقه:
سطح دیگری از نسبت میان اصول فقه و فهم پدیدۀ اجتماعی را میتوان اینگونه تصویر کرد که بسیاری از مسائل علم اصول، ذاتا پدیدۀ اجتماعی اند. برخی از این مباحث عبارت اند از: تقریبا همه مباحث الفاظ و دلالت های زبانی، سیره عقلا، سیره متشرعه، عرف، اجماع، شهرت. در توضیح این سطح از نسبت میتوان به ابعاد مختلفی از فهم پدیده اجتماعی پرداخت.
الف. لایۀ روش شناسی:
قبل از هر چیز باید به تفاوت روش شناسانه در فهم این دست از مباحث در مقایسه با مباحث عقلی و تعبدی پرداخت. برای ترسیم افقهای بحث به سه مسئله روشی اشاره میکنم.
۱. این نکته چقدر صحیح است که در بررسی پدیده اجتماعی مثل عرف و سیره، بر خلاف مباحث عقلی باید تا حد امکان از انتزاعیات ذهنی و دور از عینیت خارجی فاصله گرفت و چه ضوابطی دارد؟
۲. آیا میتوان در فهم این مسائل از داده های آماری استفاده کرد؟ همه اصولیون اتفاق نظر دارند که حجیت دلالت فرع بر ظهور نوعی لفظ است؛ نه ظهور شخصی؛ در حالی که نوعی بودن ظهور، پدیده ای است که به راحتی میتوان آن را از طریق اطلاعات کمی و آماری به دست آورد و این همه ادعای استظهار متناقض و متضاد را کمی سامان داد. درست مثل اینکه راه تحصیل اجماع و شهرت در میان فقها استقراء و رسیدن به کمیتی قابل توجه است.
۳. سوال اساسی دیگر، بحث پیرامون ضوابط بهره گیری از روش تحلیل به عنوان یکی از راه های فهم پدیده اجتماعی است. با توجه به ویژگی تفسیرپذیری در ذات پدیده های اجتماعی، چه ضوابط روش شناسانهای داریم تا کاملا تشخیص دهیم، این تحلیلی که مثلا از سیره صورت گرفته است، نوعی تحمیل ایده های مفسّر بر پدیده نبوده است؟ معیاری که بتوانیم آن را سنجۀ محک زدن تفسیر و تحلیل قرار دهیم، چیست؟ به عنوان نمونه شهید صدر اینگونه مطرح نموده است که سیره عقلا در حیازت مباحات اولیه، فقط در عمل خارجی خاص مثل حیازت چوب و حیوان و... تأیید نشده؛ بلکه این سیره مبتنی بر یک ارتکاز عمومی بوده و در واقع آن ارتکاز مورد تأیید شارع قرار گرفته است؛ بنابراین قابل تعمیم به سایر مباحات اولیه ای که در عصر شارع نبوده، نیز هست. از حیث روششناسانه، چنین تحلیلی را با چه معیاری باید بسنجیم؟
مثال دیگر، اینکه گفته میشود اعراض و عمل مشهور دال بر ضعف یا تقویت مستند روایی است، در واقع بیش از یک تحلیل آن هم در موارد متفرد و جزئی – نه به عنوان یک قاعدۀ کلی و قابل انطباق همیشگی- نیست؛ چون تحلیل یک عمل اجتماعی و گروهی در قبال یک مسئله فقهی، معلول ده ها عامل دیگر نیز میتواند باشد. از تاثیر هیمنۀ فتوای مجتهدین قبلی گرفته تا عدم فحص فراگیر ادله؛ یا مبانی خاص اجتهادی در مسئله، شرائط خاص تاریخی- اجتماعی و ... همگی میتوانند در اعراض و اقبال فقها به یک فتوای خاص تاثیرگذار باشند.
بحث من اکنون در اعتبار یا عدم اعتبار چنین قاعده های خاصی نیست؛ بلکه فقط میخواهم این نکته را برجسته کنم که نیاز به قواعدی پیشینی برای صحت سنجی چنین تفسیر و تحلیل هایی داریم؛ تا فهم خود را بر پدیده تحمیل نکنیم.
ب. لایۀ بررسی تبار اجتماعی:
بحث پیرامون بسیاری از مسائل علم اصول دارای زمینه و تبار اجتماعی است. به عنوان نمونه شیخ انصاری در ابتدای بحث اجماع با تعریض به زمینۀ پیدایش این بحث در دامان اهل سنت مینویسد: هم الأصل له و هو الأصل لهم. اگر اصولی در همین بحث توجه کند که زمینه پیدایش اجماع به عنوان یک دلیل و منبع در استنباط فقهی صرفا مدارات و مجارات با عامه بوده، نگاه دقیقتری به ابعاد حجیت آن خواهد داشت.
فقها در مسئله اجماع با توجه به این نکته، به درایت دانستند که چنین اجماعی هیچ کارآیی و حجیتی ندارد و باید صورت مسئله و جوهرۀ آن بازسازی شود؛ به همین جهت سید مرتضی و شیخ طوسی به تغییر صورت مسئله بر اساس اجماع دخولی و لطفی اهتمام ورزیدند. پس از مدتی، با فاصله طولانی از عصر تشریع و شرایط اجتماعی عصر غیبت، بار دیگر بر اساس اجماع حدسی و در نهایت به دست شهید صدر در قالب بحث حساب احتمالات، جوهر مسئله تغییر یافت. در اینجا ما با توجه فقها به زمینۀ بحث اجماع و روزآمدسازی آن در بستر تاریخ مواجهیم.
در بحث اجماع، مسیری دقیق در طول تاریخ اصول فقه طی شده است؛ اما سوال اینجاست که آیا توجه به زمینۀ اجتماعی پیدایش دیگر مباحث، میتواند باعث تغییر و تحول در ماده و صورت آنها شود؟ به عنوان مثال اگر زمانی عمل نکردن به استصحاب در کنار قیاس، یکی از نمادهای فقهورزی شیعی بود، آیا مثلا خود مصالح مرسله و حتی قیاس را نمیتوان با توجه به بستر اجتماعی طرح مسئله، دگرگون ساخت و در دستگاه فقهی به صورت حجتمند بازسازی کرد؟
🆔 @mfaam_razavi
📌 فهم اجتماعی و دانش اصول فقه
3️⃣
✍️حسین نیک
پژوهشگر حلقه اجتهادی فقه الاجتماع مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد ع
ج. لایۀ بررسی کارکرد اجتماعی:
برخی از مسائل علم اصول دارای این ظرفیت هستند که با تغییر نوع مواجهه با آنها کارکرد اجتماعی شایانی به دست آید. منظور از چنین تغییری بهرهگیری از پتانسیل موجود و در عین حال تغییر دادن برخی اصل و فرعها در منطق حاکم اصول فقه است. این تغییر مواجهه را به صورت های مختلفی میتوان صورتبندی کرد که اینجا به دو نکته اشاره میکنم:
۱. میدانیم که همه موضوعات در ظرف جهل و شک مکلف دارای حکم ظاهری هستند. از سوی دیگر حکم در غیر ظرف شک گاه بر ذات موضوع به عنوان حکم واقعی اولی و گاه بر موضوع از حیث دیگر عناوین به منزله حکم واقعی ثانویه بار میشود. تقریبا همه مباحث اصول عملیه که نیمی از اصول فقه، بلکه بیش از آن را، به خود اختصاص دادهاند، در پی تعیین وظیفه عملی مکلف در ظرف شک هستند. اما در اصول فقه رایج گویا از احکام واقعی ثانویه صحبتی نمیشود؛ مگر طردا للباب.
حال سوال اینجاست که کارکرد اصول فقهی که مدار بحث آن برائت، احتیاط و استصحاب است، در حل مشکلات فرهنگی- اجتماعی بیشتر است یا اصول فقهی که منطق آن بر پایه عنصر مشترک قرار دادن عناوینی مثل حفظ نظام، ضرر، حرج، مصلحت و امثال اینها دور میزند؟ هیچ دلیل موجهی وجود ندارد که این مباحث عنصر مشترکه فقهی و محور بحث اصولی قرار نگیرد و به بهانه اینکه قواعد فقهی اند، - که ادعایی محل مناقشه و بحث فنی است- مهجور و متروک بمانند.
وقت آن رسیده که منطق تبویب در اصول فقه را طوری تغییر دهیم که بهجای اصول عملیۀ کم کارکرد در صحنۀ اجتماعی، یک دانش ابزاری کارآمدتر در اختیار داشته باشیم.
۲. برخی از نظریات اصولی مثل نظریۀ اعتبار قانونی از آیت الله سیستانی -حفظه الله- و خطابات قانونیۀ امام خمینی -رحمة الله علیه- ظرفیت تغییر تمام منطق حاکم بر اصول فقه را دارند. برخی محققین توان این نظریات را در حد تغییر پارادایم حاکم بر اصول فقه جاری از روابط بین عبد و مولا که شخص محور است، به پارادایم نظام قانونی و حقوقی تعبیر کردهاند. البته به نظر من چنین نظریات مترقیای هنوز امتداد عینیای نیافتهاند که منجر به فعلیت رسیدن تغییر پارادایم شود.
به نظر میرسد کارکرد اجتماعی چنین تحولی بینیاز از توضیح است؛ اما به عنوان نمونه کوچکی میتوان به راهی که نظریۀ خطابات قانونیه برای مورد خطاب قرار دادن عاصی، غافل، کافر و ... باز کرد، اشاره نمود. در پارادایم عبد و مولا خطاب به چنین دستههایی به دلیل عدم انبعاث از امر مولا، لغو بوده و در واقع زبان قانونی برای مخاطب قرار دادن بخش قابل توجهی از جامعه -مگر از باب موعظه و دعوت- وجود نداشت؛ اما این مسیر در پارادایم جدید قانونی کاملا باز است.
🆔 @mfaam_razavi