eitaa logo
مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد (علیه و علیهم السلام)
586 دنبال‌کننده
637 عکس
37 ویدیو
8 فایل
کانال رسمی مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد(عليه السلام) https://feghahat.razavi.ir/ 🌐
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 در آمدی بر بنیان‌های معرفتی ✍ سید مهدی موسوی ♦️بخش اول 🔹 دانش فقه، علم به احکام شرعی، حقوق و وظایف مکلفان در عرصه‌های مختلف حیات انسانی است و قلمرو آن از گهواره تا وفات انسان را شامل می‌شود. بر این اساس، دانش فقه، مهمترین دانش عملی اسلام و مؤثر در نظامات رفتاری فرد و جامعه است. 🔸 دانش فقه، تاریخی به درازای فرهنگ و تمدن اسلامی دارد. با نزول وحی آغاز شد و در عصر صادقین(علیهماالسلام) تفصیل یافت و در قرون بعد، به دانشی نظام‌مند و روشمند مبدّل شد. از این رو در ابواب مختلف طبقه‌بندی و سازماندهی شد. ابوابی که کاملا متناظر با حیات فردی و اجتماعی انسان مسلمان بود. به تعبیر دیگر، هیچ عرصه‌ای از عرصه‌های کنش انسانی و حیات اجتماعی قرون گذشته نبود که در دانش فقه به آن پرداخته نشده باشد و بابی به آن اختصاص نیافته باشد. بنابراین فقه، دانش زندگی و اجتماع بود. 🔹 اما نکته مهم در دانش فقه شیعه این استکه چون شیعه از مرکز قدرت و حکومت جدا بود، دارای رویکرد حکومتی و کلان‌نگری نبوده است و بیشتر بر اساس رویکرد فردی و میان‌فردی سامان یافته بود. به این معنا که به کنش‌های افراد و روابط میان افراد از آن جهت که اشخاص حقیقی هستند توجه شده است و کمتر به ساختارهای اجتماعی و سیاسی جامعه و شخصیت حقوقی و سازمانی افراد پرداخته شده است. شاید این ویژگی، فقط معلول دوری از حکومت و قدرت نباشد بلکه طبیعت جامعه‌ی سنتی چنین بوده است. چنانکه به فقه اهل سنت هم که نگاه می‌شود در اکثر مباحث تفاوت چندانی با فقه شیعه ندارد. در حالی که فقه مرتبط با حکومت و قدرت بوده است. به هر حال فقه اسلامی یک سرمایه‌ی بزرگ برای جامعه اسلامی است. 🔸 اما این پرسش مطرح می‌شود که آیا فقه موجود برای آینده‌ی جوامع اسلامی و پاسخ به پرسش‌های انسان معاصر و جوامع پیچیده‌ی امروز کافی است یا نه؟ این پرسشی است که در طول ۲۰۰ سال اخیر میان بسیاری از متفکران، نویسندگان و دغدغه‌مندان مسلمان مطرح شده است. پرسشی که معلول مواجهه مسلمین با تمدن غرب و پیشرفت‌های علمی و فناوری جدید است که از سویی پرسش‌های جدیدی را فراروی فقه و سایر دانش‌های اسلامی به وجود آورده است و از سوی دیگر، این دانش‌ها را چالش کشانده و بنیان‌های فکری و الهیاتی آن را نقد و نفی کرده است. 🔹 پاسخ‌های مختلفی به این پرسش و چالش‌های پدید آمده داده شده است که برخی از مهمترین آنها عبارتند: ۱. کفایت فقه موجود و بی‌نیازی از هرگونه تغییر و اصلاح و همچنین رشد و اضافه؛ ۲. عدم کفایت فقه موجود و ضرورت تطبیق آن با نظامات حقوقی و اجتماعی پیشرفته در تمدن غرب؛ ۳. عدم کفایت فقه موجود و نقص اساسی در روش اجتهادی (به جهت تبعیت از اهل سنت و منطق حجيت عقل) و ضرورت تاسیس روش اجتهادی جدید بر پایه منطق نگرش سیستمی و تعبدی بدون تمسک به هرگونه‌ حکم عقل و سیره‌ی عقلا؛ ۴. عدم صحت و کفایت فقه وجود به جهت ابتنای به روایات و اجتهاد عقلی و عدم توجه به قرآن، و ضرورت بازگشت به اصالت قرآن و نقد قرآنی روایات و عقليات. ۵. استقامت و کفایت چارچوب‌های منطقی و منهجی فقه موجود و ضرورت حفظ و تقویت روش‌شناسی اجتهادی آن از طریق نظریه‌پردازی و نواوری‌های ضابطه‌مند در ادامه‌ی سیره و منطق سلف صالح. 🔸 از میان پنج پاسخ فوق، آنچه مورد عنایت و تایید بزرگان فقاهت و اجتهاد است دیدگاه پنجم است و متفکران و نظریه‌پردازانی همچون امام خمینی، امام خامنه‌ای، شهید مطهری، شهید صدر و بسیاری از مراجع معظم تقلید معاصر بر آن صحه گذاشته‌اند و در این زمینه تلاش‌های مختلفی داشته‌اند تا ضمن حفاظت از بنیان‌های فقه و اجتهاد، مرزها و قلمرو آن را توسعه‌ی طولی و عرضی داده و از این طریق، به نیازهای انسان معاصر و جوامع اسلامی پاسخ مبتنی بر حکم الله را بیان کنند. 🔹 در این نگاه، دانش فقه از زیرساخت فلسفی و کلامی و منهجی متقنی برخوردار است و به همین‌ اعتبار نقش بسیار تعیین کننده‌ای در نظام بخشی به حیات انسانی و معادلات اجتماعی بر عهده دارد. دانش فقه یک دانش مستقل و جزیره‌ای بی ارتباط و بی‌نیاز از ساير علوم اسلامی و جایگزین دیگر علوم نیست، بلکه بخشی از شبکه‌ی معرفتی و نظام دانایی اسلام و مسلمین است که جدا کردن آن از این شبکه و نظام و مستقل جلوه دادن آن به هر بهانه‌ای موجب تضعیف و تحریب و و سوء استفاده‌ی از آن می‌شود. بنابراین، دانش فقه را در نظام دانایی اسلام و در ربط سالم و دوسویه با حکمت، کلام، اصول‌فقه، تفسیر و حدیث، رجال و درایه می‌بایست نگریست. 🔴 ادامه دارد ... 🌿•✾•••┈┈• 💐 باما همراه باشید: 📣کانال رسمی مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد عليه و علیهم السلام ╔═🦋🌸════╗ 🆔 @mfaam_razavi ╚════🌼🦋═╝
📌 در آمدی بر بنیان‌های معرفتی فقه الاجتماع ✍ سید مهدی موسوی ♦️بخش چهارم 🔹 زمانی که به همه‌ی فقه‌های معاصر و موضوعات جدید که مضاف الیه فقه واقع شده‌اند خوب بنگریم این نکته آشکار می‌شود که ناظر به و زندگی اجتماعی انسان است به نحوی که موجب انتظام اجتماع و سامان یافتن امورات انسانی در جامعه‌ی نظام یافته شود. توجه به کلیتی نظم‌یافته به نام جامعه که هویتی جدید به فعالیت‌های انسان و روابط میان‌فردی انسانها می‌دهد و نوع خاصی از سیاست، اقتصاد، رسانه و ... را در پی دارد همان نخ تسبیح و بنیاد مشترک همه‌ی فقه‌های معاصر و موضوعات جدید است که می‌بابست قبل از پرداختن به هر موضوعي به آن پرداخته شود. قوانین جامعه و تکالیف انسان در برابر جامعه نقش زیربنایی و سرنوشت ساز در موضوعات سیاسی، اقتصادی، تربیتی، رسانه‌ای و امثال آنها دارد. شاید به همین جهت است که استاد شهید مطهری بحث از جامعه و تاریخ را اوجب واجبات مدرسان حوزه و طلاب می‌داند و شهید صدر صورتبندی مجتمعنا را منطقا مقدم بر اقتصادها معرفی می‌کند. 🔸 از آنجا که جامعه از امور اعتباری و محصول کنش انسانی و وابسته به آگاهی و اراده‌ی جمعی انسان است و انسان در نسبت با آن از حقوق و تکالیفی برخوردار است. لذا جامعه می‌تواند موضوع دانش فقه قرار گیرد چرا که موضوع علم فقه، افعال، حقوق و تکالیف انسان است. 🔹 از جهت دیگری نیز بحث از جامعه مقدم بر همه‌ی افعال، حقوق و تکالیف انسان است. آن جهت این است‌که در عصر ما، هیچ یک از افعال و امورات انسانی از دایره‌ی ساختارها و ضوابط کلان اجتماعی مستقل و بی‌ارتباط نیست. نکته دیگر اینکه، هر ساختار و سازماندهی اجتماعی اقتضای یک سلسله ار افعال، شیوه‌ها و امورات انسانی را دارد و اینگونه نیست که هر فعل و تکلیفی در هر ساختار اجتماعی امکان وقوع را داشته باشد و اگر واقع شد از یک روح و معنای واحدی برخوردار باشد. لذا انجام فعل و تکلیف شرعی متوقف بر جامعه و ساختارهای دینی است که از آن پشتیبانی و حمایت کند. با توجه به این مقدمات، روشن می‌شود که برای رعایت حقوق و انجام تکالیف شرعی نیازمند به ساخت ساختارهای اجتماعی مناسب و تغییر و اصلاح ساختارهای نامناسب هستیم. بحث از حدود و مرزهاي ساختارهای سالم و ناسالم اجتماعی، و نحوه تغییر و اصلاح، یا حفاظت و ثبات آنها و تکالیف افراد نسبت به‌ آنها برعهده دانش فقه است. که در رشته تخصصی به آن‌ پرداخته می‌شود. 🔸 بعد از این‌گونه از مباحث عام و شامل است که نوبت به حیثیت‌های تخصصی ساختار و سازماندهی اجتماعی مانند سیاسی، اقتصادی، تربیتی، رسانه‌ای می‌رسد. 🔹 فقه الاجتماع دانش تجویزی و دستوری است اما بر توصیف و تبیین علمی از جامعه و ساختارهای اجتماعی استوار است. از این رو، همواره بر حکمت عملی و جامعه‌شناسی توصیفی و تبیینی استوار است و مسائل خود را از آنجا اخذ می‌کند. ✔️ حکمت عملی عهده‌دار توصیف و تبیین امکان‌های انسان و جامعه‌ی مطلوب و مدینه‌ی فاضله و تمایز آن از سایر جوامع ممکن است. از این‌رو، در حکمت عملی زیرساخت‌های فلسفی و الهیاتی فقه‌الاجتماع یعنی هستی‌شناسی اجتماعی، انسان‌شناسی اجتماعی و فلسفه‌ی تاریخ ساخته و پرداخته می‌شود. ✔️ جامعه‌شناسی عهده‌دار توصیف و تبیین کنش انضمامی انسان در جامعه و ساختارهای موجودی است که بر حیات بشری استیلا جسته و به کنش‌ها و فعالیت‌های او معنا و نظام داده است. بر این اساس، جامعه‌شناسی مسائل فقه‌الاجتماع را کشف و صورتبندی نظری می‌کند و حیثیت‌های تخصصی افعال و پدیده‌های اجتماعی را برای فقیه آشکار می‌سازد. 🔹 شیوه و فرایند تولید فقه الاجتماع برای تولید فقه الاجتماع سه شیوه متصور است: ۱. انتخاب فهرستی از مباحث و مسائل موجود در علم جامعه‌شناسی و پرداختن فقهی به آنها. ۲. جستجو در مباحث فقهی و گزینش مباحث و مسائل فقهی که بیشترین قرابت را با مباحث کلان اجتماع و ساختاری دارند یا اینکه دارای دلالت‌های و نتایح مرتبط با جامعه را دارند. ۳. بر خلاف دو شیوه قبل که حرکت از جزء به کل است، در شیوه سوم حرکت از کل به جزء است به این معنا که فقیه با بهره‌گیری از مباحث حکمت عملی ابتدا به سراغ منابع دینی (آیات و روایات و عقل) می‌رود و از طرح کلان حیات و ساختار اجتماع پرسش می‌کند و به یک صورتبندی کلان فلسفی _ الهیاتی دست پیدا می‌کند و با نظریه‌پردازی کلامی و فقهی، چارچوبی نظری و مفهومی را برای استنباط نظامات اجتماعی و احکام فقهی بنا می‌کند. در مرحله‌ی بعد، اقتضائات و دلالت‌های آن را به صورت مسائل طراحی و ترسیم می‌کند و به آنها پاسخ فقهی می‌دهد. 🔸 هریک از این شیوه‌ها، نتایج مثبتی می‌تواند داشته باشد اما بهتر استکه همواره از سه شیوه و طریق استفاده شود یعنی هرگامی که با هر شیوه برداشته می‌شود با سایر شیوه‌ها سنجیده شود تا به تکامل و جامعیت بیشتر منتهی شود. ╔═🦋🌸════╗ 🆔 @mfaam_razavi ╚════🌼🦋═╝
تحليل پيام رهبري.mp3
5.68M
🎧تحلیل مختصر پیام آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای به کنگره‌ی هزاره شیخ مفید(رحمه‌الله) از زبان حجه‌الاسلام سیدمهدی موسوی ( دبیر حلقه اجتهادی فقه الإجتماع مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد ع) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 💐 باما همراه باشید: 📣کانال رسمی مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد عليه السلام ╔═🦋🌸════╗ 🆔 @mfaam_razavi ╚════🌼🦋═╝
📌یادداشت امتداد فقه الاجتماع تا تبیین رسالت فقه تعلیم و تربیت اسلامی در جامعه پذیری فرهنگ دینی؛ تفکیک علم تعلیم و تربیت اسلامی از فقه تعلیم و تربیت ✍️حسین نیک پژوهشگر حلقه اجتهادی فقه الاجتماع مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد (علیه السلام) آستان قدس رضوی 1️⃣ ✔️1.جامعه و نظامات آن جامعه بستر رشد و تعالی انسان در همه ابعاد مادی و معنوی است. تقریبا همه بینش ها، گرایش ها و کنش های انسانی در ظرف جامعه تحقق پیدا میکنند. جامعه شبکه ای متشکل از ابعاد بسیار پیچیده و در هم تنیده از روابط و مناسبات متقابل است که افراد را به هم پیوند میدهد. جامعه طیف نظامات کلانی مثل اقتصاد، سیاست، فرهنگ، دین، قومیت و ... را شامل میشود. میتوان در یک تقسیم کلان، نظامات اجتماعی را به نرم افزارها و سخت افزارها تقسیم کرد. منظور از نرم افزار های اجتماع، سلسله ای از مفاهیم است که گرچه خودشان مستقیما عینی نیستند اما بر کارکرد و فعالیت شبکه نظارت دارند. ✔️2. نظام فرهنگ در جامعه در میان این مفاهیم و نظامات، بدون هیچ اغراقی میتوان گفت فرهنگ مهمترین عنصر اساسی و همچون روحی است که در کالبد همه اجزاء شبکه دمیده شده است؛ بگونه ای که اصولا هیچ جامعه ای بدون فرهنگ قابلیت وجود ندارد و اساسا تمایز عینی (نه تنها مفهومی) میان جامعه و فرهنگ دشوار و یا حتی ناممکن می نماید. مقصود از فرهنگ آن دسته از جوانب حیات انسانی است که به صورت ژنتیکی منتقل نمیشوند؛ بلکه به صورت خودآگاه و یا ناخودآگاه آموخته میشوند. بنابر این تعریف، فرهنگ شامل همه ارزشها و هنجارها و یا به تعبیری دقیقتر همه بینش ها، گرایش ها و کنش های غیر فیزیولوژیک انسان میشود. فرهنگ زیربنای همه فعالیت های ذهنی و عینی انسان در ساحت های مهمی مثل اقتصاد، سیاست، سلامت، خانواده و ... است. ✔️3. ابعاد تشکیکی فرهنگ در یک نگاه تشکیکی میتوان فرهنگ را دارای سه لایه در طول یکدیگر دانست: 1.لایه زیرین فرهنگ: جهان بینی ها و معرفت های کلی 2.لایه میانی فرهنگ: معرفت های جزئی (شبکه علوم) ،گرایشات و صفات درونی 3. لایه آشکار فرهنگ: رفتارهای آشکار خاص و همچنین رفتارهای عام از قبیل عادات، رسوم، پوشش، گویش و ... ✔️4. عنصر دین در فرهنگ بنابر دیدگاه مختار، دین مهمترین عنصر فرهنگی است که در تمام لایه های فرهنگی جامعه، ظهور و بروز جدی دارد. گرچه دین عنصری معنا بخش به وجود انسان و جهان هستی است، اما این معنا بخشی به معنای خودساختگی و موهوم بودن اعتقادات و مناسک دینی در راستای کارکردهای اجتماعی نیست؛ بلکه دین نقشه تبیین هویت جهان هستی و بالاخص انسان، برنامه جامع سعادت، راهنمای ارتقاء وجودی انسان و جامعه، تنظیم گر اصول ارتباط انسان با خود، خالق، همنوعان و محیط زیست است. ادامه دارد... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 💐 باما همراه باشید: 📣کانال رسمی مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد عليه السلام ╔═🦋🌸════╗ 🆔 @mfaam_razavi ╚════🌼🦋═╝
📌یادداشت امتداد فقه الاجتماع تا تبیین رسالت فقه تعلیم و تربیت اسلامی در جامعه پذیری فرهنگ دینی؛ تفکیک علم تعلیم و تربیت اسلامی از فقه تعلیم و تربیت ✍️حسین نیک پژوهشگر حلقه اجتهادی فقه الاجتماع مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد (علیه السلام) آستان قدس رضوی 2️⃣ ✔️5. جامعه پذیری فرآیند انتقال فرهنگ به کودکان در مرحله ای که به رشد یافتگی لازم برای درک میرسند و یا افرادی که وارد ساحت متنوعی از فرهنگ میشوند، جامعه پذیری یا اجتماعی شدن، نامیده میشود. جامعه پذیری نوعی استراتژی برای حفظ نظم وانسجام فرهنگی اجتماع و وحدت گروهی است. رکن مقوم فرآیند مستمر جامعه پذیری، آموزش و تربیت است. نتیجه این روند آن است که مدلهای فرهنگی ای که در جامعه وجود دارند، در اشخاص به وجود آیند و در نهایت جزئی از شخصیت و هویت آنان شوند به گونه ای که تبعیت از این الگوها به صورت درونی بوده و فشار وارد از سوی از این الگوها برای تبعیت، در اشخاص احساس نمیشود. به عبارتی دیگر آنچه به عنوان هویت فرهنگی در بیرون فرد و در ظرف اجتماع تحقق دارد، به صورت شبکه ای از معانی درونی سازی شده و در ظرف روح و روان فرد به یک واقعیت پذیرفته شده و دارای آثار، مبدل میگردد. موتور محرکه این رویداد، پاداشها و مجازاتهایی است که فرد در برابر پذیرش یا تقابل با هر خرده فرهنگ مواجه میشود. در نقطه مقابل اگر فرآیند اجتماعی شدن در مورد فردی شکل نیابد، این فرد بر هم زننده نظم فرهنگی حاکم بر جامعه تلقی میگردد که آثار عینی و خارجی خواهد داشت. اگر عناصر اصلی در این مسیر را لیستی متشکل از 1. رفتار های اجتماعی و مشاهده شده در بیرون 2. فهم فرد از معانی این رفتار های اجتماعی 3. رفتار خود فرد، بدانیم؛ یک تفاعل و دیالکتیک آشکار در دو طرف این مسیر وجود دارد. از یک سوی رفتار تک تک افراد، سازنده یک جریان رفتاری عام در جامعه است. از سوی دیگر جریان رفتاری عام سبب تاثیر بر شکل گیری هویت فرهنگی آن جامعه در فرد، و در نتیجه ظهور رفتار فرد میشود. واضح است که تاکید بر رفتار آشکار، به عنوان جزء روبنایی در این عناصر است. پیشتر مبتنی بودن رفتار بر دو لایه عمیقتر، بیان شد. ✔️6.عناصر جامعه پذیری برخی جامعه شناسان عناصر جامعه پذیری را شامل سه بخش: روش، محتوا و عوامل دانسته اند. روش، راههایی است که برای جامعه پذیر کردن افراد یک جامعه انجام میگیرد. منظور از محتوا، باورها، ارزشها و هنجار های فرهنگی است. عوامل، سازوکارهای عملیاتی کردن جامعه پذیری در خارج مانند خانواده، آموزش و پرورش، گروههای همسالان و رسانه های جمعی هستند. گرچه میتوان بخش عوامل جامعه پذیری را به عنصر روش نیز تحویل برد؛ زیرا از یک منظر عوامل جامعه پذیری، همان روش های به کارگیری و علت فاعلی در این فرآیند محسوب میشود. ✔️7. دوگانه محتوا و روش در جامعه پذیری: مبتنی بر دیدگاه منتخب، محتوای جامعه پذیری صحیح همان فرهنگ و آموزه های دینی و اسلامی است. در واقع جامعه پذیری به خودی خود مفهومی دارای بار ارزشی مثبت نیست و نمیتوان گفت صرف جامعه پذیری برای برقراری نظم فرهنگ اجتماع همیشه مطلوب است؛ بلکه این امر وابسته به محتوای فرایند اجتماعی شدن است. اساس حرکت انبیا در مبارزه با فرهنگ های منحط و شرک آلود بر اساس تقابل با جامعه پذیری در آن جامعه است. در عوض، تعالیم اسلامی در راستای تاکید و تحقق جامعه پذیری در جامعه دینی استوار است. تعیین بار ارزشی مفاهیم فرهنگی و به تعبیری دیگر تعیین حسن و قبح های نظام محتوایی فرهنگ در حیطه فطرت، عقل، وحی، شهود و تجربه قرار میگیرد و بایستی در دانش هایی چون فلسفه، کلام، اخلاق، عرفان، فقه (با تقریری که بیان خواهد شد) و گاه علوم تجربی پی گرفته شود. اما ساحت روش بیشتر در دانش های مرتبط با روانشناسی و علوم تربیتی مورد بحث قرار میگیرد و تا حد زیادی از علوم تجربی بهره میگیرد. ✔️8. روش های دین در جامعه پذیری؛ تعلیم و تربیت: از یک منظر میتوان تعالیم دینی را در قبال جامعه پذیر شدن افراد در جامعه دینی به دو دسته کلان تقسیم کرد: 1. روش های ایجابی در جامعه پذیری دینی 2. مجازاتهای اجتماعی در قبال ناهنجاری عدم پذیرش دسته اول را میتوان به منزله ابزار های پیشگیری از ناهنجاری و دسته دوم را ابزارهای درمان (و از منظری دیگر پیشگیری از وقوع مجدد ناهنجاری) تلقی کرد. از مهمترین روشهای دسته اول میتوان به آموزش مستقیم (تعلیم)، تزکیه و آموزشهای غیر مستقیم (تربیت) اشاره کرد. ادامه دارد... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 💐 باما همراه باشید: 📣کانال رسمی مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد عليه السلام ╔═🦋🌸════╗ 🆔 @mfaam_razavi ╚════🌼🦋═╝
📌یادداشت امتداد فقه الاجتماع تا تبیین رسالت فقه تعلیم و تربیت اسلامی در جامعه پذیری فرهنگ دینی؛ تفکیک علم تعلیم و تربیت اسلامی از فقه تعلیم و تربیت ✍️حسین نیک پژوهشگر حلقه اجتهادی فقه الاجتماع مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد (علیه السلام) آستان قدس رضوی 3️⃣ ✔️9. نظام کلان تعلیم و تربیت: جمع روش و محتوای جامعه پذیری: در همین زمان باید توجه داشت که غالبا میان روش و محتوا در هم تنیدگی و اندماج وجود دارد. اصولا برخی محتواها از برخی روش ها، اباء داشته و برخی محتواها، روشهای مناسب خود را اقتضاء میکنند. اصل چنین دیالکتیک و رفت و برگشت میان روش و محتوا را میتوان پذیرفت. اساسا روشها در دانش باید به صورت حداکثری تولید و اکتشاف شوند، اما هنگام استنباط محتوای صحیح، روش های مردود کنار گذاشته شده و احیانا روش های جدید کشف شده، به مجموعه روشی افزوده شوند. این فرایند در علوم مختلف که جنبه آلی برای علم دیگر دارند، اجتناب ناپذیر است. نمونه آن در تفاعل توسعه ای میان علم اصول فقه و فقه یا منطق و همه علوم دیگر به وضوح مشاهده میشود. همچنین اگر با توجه به موضوع و غرض یک علم برای آن رسالت و کارکرد خاصی تعریف کنیم و آن را علم مطلوب بدانیم، هر چقدر فاصله علم مطلوب با علم موجود بیشتر باشد، این تفاعل ضروری تر و مشهودتر خواهد بود. با این حال این فاصله ی زیاد نباید مانع از طبقه بندی صحیح دانش مورد انتظار در درختواره علم، باشد. لذا بایستی حتما نظام کلان تعلیم و تربیت را همزمان در دو لایه روش و محتوا تعریف کرد و جایگاه آن را ترسیم نمود. ✔️10. ظهور نظام کلان تعلیم و تربیت در تفکیک میان علم و فقه تعلیم و تربیت ظهور و بروز نظام کلان تعلیم و تربیت اسلامی را میتوان در دو حوزه اساسی پیگیری کرد: الف) دانش تعلیم و تربیت اسلامی که ناظر به محتواهای جامعه پذیری مطلوب در فرهنگ اسلامی است. ب) فقه تعلیم و تربیت اسلامی که به حیثیث روشهای جامعه پذیری مطلوب در فرهنگ اسلامی میپردازد. چنین تفکیکی در ابتدای امر با این سوال مواجه میشود که یکی از منابع یاد شده برای محتوا، علم فقه موجود است که اساسا بیش و پیش از پرداختن به روش ها، به محتواها میپردازد. گرچه بسیاری اوقات روش ها از درون آن قابل استنباط است. در پاسخ به این سوال باید از منظر فلسفه فقه، نگاهی دوباره به دانش فقه (بالمعنی الأخص) افکند. آیا حقیقتا علم فقه، اصالتا و بالذات، ارائه دهنده محتوا یعنی حسن ها و قبح ها ( و در مصداق محل بحث، محتوای حسن و قبیح در تعلیم و تربیت اسلامی) است؟ به نظر میرسد شأن اکتشاف این امور اصالتا و بالذات مربوط به حوزه های فلسفه، کلام، اخلاق و عرفان است. اساسا اینگونه دانش ها هستند که رسالت توصیفی از حسن و قبح دارند اما علم فقه سراسر تجویز و حکم هایی است که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به افعال انسان تعلق گرفته است. در واقع اگر در علم فقه حسن یا قبحی کشف میشود، معلول ابتناء این احکام بر مبادی حکم یعنی ملاکات، مصالح و مفاسد است. بنابراین به نظر میرسد میتوان بین دانش فقه تعلیم و تربیت اسلامی با دانش تعلیم و تربیت اسلامی تمایز گذاشت. به عنوان نمونه اگر در مسئله تربیت جنسی، موضوع تربیت جنسی کودک و نوجوان را محل بحث قرار دهیم و مسئله خود را اینگونه مطرح کنیم که رشد صحیح جنسی نوجوان چیست؟ به حوزه محتوایی اشاره داشته ایم و دانش تعلیم و تربیت اسلامی بایستی متکفل پاسخ به آن باشد. در این جا فقه موجود در کنار فلسفه و کلام و اخلاق و ... میتواند یکی از منابع استنباط باشد؛ اما اگر مسئله خود را اینگونه مطرح کنیم که روش ها و ابزار های رشد دادن (تعلیم و تربیت) صحیح جنسی نوجوان چیست؟ به فقه تعلیم و تربیت اسلامی مربوط خواهد بود. بدیهی است که تقریر یاد شده در صورتی موجه است که فقه های مضاف در معنای مصطلح و مستقر خود یعنی فقه بالمعنی الأخص به کار برده شوند. اما اگر کسی از فقه مطلق فهم یا دین شناسی به معنای کلی را اراده کند میتواند فقه تعلیم و تربیت اسلامی را اعم از دانش تعلیم و تربیت نیز در نظر بگیرد. در این صورت باز مشکل خلط میان توصیف و تجویز یا روش و محتوا و حتی خلط میان فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی و فقه مضاف به آن، اشکال جدی تری خواهد بود. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 💐 باما همراه باشید: 📣کانال رسمی مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد عليه السلام ╔═🦋🌸════╗ 🆔 @mfaam_razavi ╚════🌼🦋═╝
📌یادداشت از علوم انسانی تا فقه الاجتماع ✍سید مهدی موسوی دبیر حلقه اجتهادی فقه الاجتماع، مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد ع آستان قدس رضوی 🛑 بخش اول: 🔹۱. هر جامعه‌ای متناسب با بنیان‌های معرفتی و نظام ارزشی و معانی فرهنگی مستقر در بیناذهنیت مردم، به تولید شبکه‌ای از علوم توصیفی، تبیینی و تجویزی دست می‌یازد تا از این طریق بتواند به نیازها و خواسته‌های مردم پاسخ مناسب و به روابط انسانی نظم دهد و در معادلات اجتماعی تعادل و توازن ایجاد کند. هرچقدر نیازها و تمنیّات مردم، پیچیده‌تر، متنوع‌تر و گسترده‌تر باشد به میزان درک عالمان و فرهیختگان جامعه از کمیت و کیفیت آن نیازها و تمنیّات، علوم تولید شده در آن جامعه هم پیچیده‌تر، متنوع‌تر و گسترده‌تر خواهد شد و از روابط شبکه‌های منسجم‌تر برخوردار می‌شود و به همین دلیل عالمان آن جامعه تلاش می‌کنند تا الگویی را برای طبقه‌بندی و ارزش‌گذاری بهتر علوم ارائه دهند تا بهتر به کار بیایند. 🔸۲. تمدن اسلامی براساس بنیان‌های معرفت توحید و درک خاص توحیدی از منجر به تولید نوع خاصی از و دستگاه محاسباتی شد که به ایجاد و استقرار یک نظام ارزشی و شبکه‌ای از معانی فرهنگی خاص و توحیدی شد و براساس این نظام ارزشی و شبکه‌ی معانی فرهنگی، شبکه‌ای از نیازها متنوع، خواسته‌های مختلف و تمنیّات متعالی شکل گرفت و بدین جهت مجموعه‌ای از علوم متناسب تأسیس و تولید و یا اینکه ترجمه و بازتفسیر و بازسازی شد به نحوی که با روح عقلانیت توحید سازگار باشد. با توجه به ویژگی‌های عقلانیت توحیدی همچون جامع‌نگری، رشدمحوری، تشکیکی فهمی، این مجموعه‌ی علوم به هم پیوسته و مرتبطند و در عین حالی که به ساحت های مختلف زندگی انسان ناظرند به ایجاد یک نظم اجتماعی واحد منتهی شده است. از این رو در تمدن اسلامی بر پایه عقلانیت توحیدی، مجموعه‌ای علوم نظری، عملی، ابزاری حضور فعال و بانشاط در تنظیم مناسبات انسانی و تدبیر معادلات اجتماعی دارند که علی‌رغم تفاوت‌ها و حتی تضادهای علمی، در راستای تقویت و گسترش یک فرهنگ خاص بودند. به طوری که تشکیک‌ها و نقدهای یک دانش به دانش‌ دیگر، موجب ارتقا و تکامل آن دانش شده است. 🔹 ۳. از جمله مهمترین دسته دانشی در تمدن اسلامی حکمت عملی و علوم مدنی است که به تحلیل و تدبیر «کنش انسانی» و «روابط اجتماعی» معطوف است. از آنجا که در حکمت قرآنی و فلسفه اسلامی، انسان موجودی ذوابعاد و لایه‌های وجودی و سطوح رفتاری مختلف و متنوع است دانش‌های انسانی متنوعی با رویکردهای مختلفی شکل گرفته است که مکمل یکدیگرند و در عداد هم قرار دارند. مهمترین رویکردهای علوم انسانی در تمدن اسلامی فهرست‌وار عبارتند از: ✔️علوم انسانی حکمی ✔️ علوم انسانی فقهی ✔️ علوم انسانی عرفانی ✔️ علوم انسانی تاریخی پرداختن به تحلیل هر یک از این رویکردها و بررسی نمونه‌های آن به فرصتی مفصل نیازمند است. اما شایسته است به این نکته توجه شود که بدون دقّت تاریخی و نگاه عمیق جریان شناسی به این علوم و میراث ارزشمند، نمی‌توان شناختی از «کیستی خود» و چگونگی حرکت در مسیر تولید علوم انسانی، جامعه پردازی و تمدن سازی داشت. 🔸۴. بدون تردید نمی‌توان دانش فقه را از علوم انسانی جدا کرد و یا از علوم انسانی سخن به میان آورد اما به فقه نپرداخت. هرچند نمی‌توان علوم انسانی را هم به فقه تقلیل داد و از سایر رویکردها و دانش‌های معرفتی در علوم انسانی بحث نکرد. برخلاف برخی که یا فقه را از دایره علوم انسانی خارج می‌دانند و یا علوم انسانی را به فقه تقلیل می‌دهند. 🔹 ۵. لکن دانش فقه به عنوان یکی از مهمترین و گسترده‌ترین و عملیاتی‌ترین دانش‌های انسانی در تمدن اسلامی بسیار پر اهمیت است. دانش فقه بر پایه‌های حکمت و کلام نظری و عملی توحیدمحور و انسان‌شناسی کرامت‌محور استوار است و حداقل به ۵۲ عرصه‌ از عرصه‌های حیات انسانی ورود مستقیم دارد و علاوه بر تحلیل‌های عمیق از اعتبارات انسانی همچون حق و تکلیف، عبودیت و مسئولیت، کفر و شرک، مصلحت و مفسده، صحت و فساد، ملکیت و مالیت، زوجیّت و محرمیّت، طهارت و نجاست، غصب و ترخیص، و ده‌ها اعتبار انسانی و اجتماعی دیگر به تجویز احکام وضعی و احکام تکلیفی مرتبط با کنش‌های انسانی می‌پردازد. 🛑 ادامه دارد... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 💐 باما همراه باشید: 📣کانال رسمی مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد عليه السلام ╔═🦋🌸════╗ 🆔 @mfaam_razavi ╚════🌼🦋═╝
📌یادداشت از علوم انسانی تا فقه الاجتماع ✍سید مهدی موسوی دبیر حلقه اجتهادی فقه الاجتماع، مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد ع آستان قدس رضوی 🛑 بخش دوم: 🔸 ۶. دانش فقه همچون سایر دانش‌های مستقر در تمدن اسلامی بر عقلانیت توحیدی استوار است و به میزان ظرفیت زمانه و شرایط محیطی و تمدنی، این عقلانیت در آن تبلور یافته است و روز به روز بر عمق و گستره‌ی آن افزوده شده است. عقلانیت توحیدی را می توان در لایه‌های مختلف دانش انسانی فقه و در نحوه تعامل آن با سایر دانش‌ها مطالعه کرد. به طور نمونه به این موارد می‌توان اشاره کرد: ✔️ در مبانی و مبادی فلسفی کلامی؛ ✔️ در منابع و ادله؛ ✔️ در روش‌ها و شیوه‌های تحلیل متون و کشف حکم؛ ✔️ در موضوع شناسی؛ ✔️ در نتایج و دست‌آوردها. نکته مهم این است که این عقلانیت در همه مقاطع تاریخی مثل هم نبوده است لذا با نگاه جریان شناسانه از تطورات فقه، کمیّت و کیفیت آن را در دوره‌های مختلف می‌بایست به مطالعه و بررسی مراحل رشد و توسعه عقلانیت توحیدی در فقه پرداخت. 🔹 ۷. دانش انسانی فقه در تمدن اسلامی گاه به صورت یک منظومه مفصل و در قالب ۵۲ باب مرتبط و هماهنگ مطرح شده است و به تجویز احکام ختم شده است؛ اما گاهی به صورت تخصصی و راهبردی هم ظاهر شده است و در یکی از ساحت‌های حیات انسانی تفصیل یافته و به بیان راهبردها و خط‌مشی‌های اجتماعی پرداخته است به طور مثال آثاری همچون «احکام السلطانیه» یا «آیین‌نامه‌های امور حسبه و شهرداری‌ها» و «خراجیه» و یا «رسائل مشروطه و حکومت اسلامی» از جمله این موارد است. 🔸 ۸. پرداختن دانش انسانی فقه به بیان راهبردها و خط مشی‌های عمومی در اموری مثل وضع قانون و مقررات، نهادسازی اجتماعی، هدایت، مدیریت و کنترل روابط انسانی ظرفیتی بسیار ارزشمند برای «تحول و تولید علوم انسانی» است که نباید دست کم گرفته شود. هر چند نیازمند بازخوانی، بازسازی و گسترش روشی و محتوایی است. 🔹 ۹. فقه الاجتماع در ادامه سنت فقاهتی اسلام و با بهره‌گیری از منظومه‌های فقه تجویزی و همچنین رسائل فقه راهبردی شکل گرفته است تا بتواند به تحلیل «کلان رویه‌های اجتماعی» و «مسائل عام جامعه» از آن جهت که اجتماعی است و نه از آن جهت که صرفا سیاسی، اقتصادی، تربیتی است بپردازد و از این رهگذر به احکام تجویزی و قواعد راهبردی اسلام برای خط مشی گذاری‌های عمومی دست پیدا کند و همسو با سایر دانش‌ها و رویکردهای علوم انسانی به هدایت، مدیریت و تدبیر امور اجتماعی بپردازد. 🔸 ۱۰. با توجه به تحولات دنیای امروز و تمایل به مباحث راهبردی و خط‌مشی گذاری در عرصه‌های کلان اجتماعی، به نظر می‌رسد که دانش فقه الاجتماع ضروری‌ترین نیاز معرفتی جامعه و نظام اسلامی است. چرا که این رشته‌ی تخصصی با رویکرد راهبردی و خط‌مشی گذاری درصدد کشف احکام شارع مقدس در «کلان رویه‌های اجتماعی» براساس قوانین و سنّت‌های الهی حاکم بر حیات اجتماعی انسانی است. در واقع این «کلان رویه‌های اجتماعی» است که به روابط اجتماعی انسان اعم از روابط تربیتی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، مدیریتی و جزایی نظام کلان و سازمان شبکه‌ای می‌دهد. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 💐 باما همراه باشید: 📣کانال رسمی مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد عليه السلام ╔═🦋🌸════╗ 🆔 @mfaam_razavi ╚════🌼🦋═╝
💠 چیستی و کارکرد دریافتی از دروس خارج فقه‌الاجتماع آیت الله احمد مبلغی (حفظه الله) ✍ حامد محمدجانی پژوهشگر حلقه اجتهادی فقه الاجتماع مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد ع آستان قدس رضوی 📚 بخش اول با توجه به ابهام در چیستی و ماهیت و عدم توافق اندیشمندان معاصر در مصطلحات نوظهور؛ در این نوشتار سعی شده‌است تجمیع دراسی و منسجمی از چیستی، جایگاه و کارکرد در اندیشه حضرت استاد ایت الله مبلغی دامت برکاته؛ ارایه شود. مجددا یادآوری می‌شود که ورود مجتهدانه فقیه به مسائل معاصر؛ تاسیس رشته‌های تخصصی فقه و مصونیت از چالش‌هایی نظیر چند پاره شدن فقه و نگاه اتمیک به مسائل نوظهور در گروی داشتن و است.  📌تمایز نظریه کلامی و نظریه فقهی 🔹شارع دو فعل دارد به نام تشریع و تکوین  علم کلام به تکوین می پردازد و علمی که به "اعتبار" به عنوان یک فعل الهی می پردازد فقه است . فصل مشترک فقه و نظریه فقهی در این است که هر دو کوششی برای فهم اعتبارات شارع هستند با این تفاوت که فقه به خود تشریع می پردازد و نظریه فقهی به اعتبارات قبل التشریع. لذا نظریه فقهی پلی بین نظریه کلامی و فقه است. البته در کلام از آن بحث نمی شود بلکه موطن آن فقه است و در قسمت نظریه فقهی تبیین میگردد. شهید صدر برای تبیین نظریه مذهب یا مکتب اقتصادی اسلام تعداد زیادی از اقوال و فتاوا و روایات را مورد کنکاش قرار داده بود. جُهد او در این نظریه‌پردازی شبیه استنباطات جزیی و تجمیعات ساده نبود. تفاوت نظریه با استنباط در این است که نظریه از انباشت بسیار زیاد اقوال و روایات و فتاوا به دست می‌آید در حالی‌که به این میزان جُهد و تلاش در استنباط نیاز نیست. 🔹با این همه، خطاپذیر است و عاری از خطا نیست. مثلاً یک حکم به عنوان بخشی از نظریه در مجموعه‌ای گنجانده می‌شود در حالی‌که این حکم در شریعت مکان دیگری دارد یا در یک حکم فقط جنبه دنیوی آن در نظر گرفته می‌شود در حالی‌که حکم جنبه اخروی هم دارد پس لزوماً نظریه با جنبه ثبوتی آن مطابق نیست بلکه جای خطا در آن وجود دارد. 🔹نظریه فقهی، منعکس کننده اعتبارات شارع است، ولی نظریه کلامی، بیان دیدگاه درباره امری است که فعل خداوند به شمار میآید و با اعتبارات شارع سروکار ندارد. اینکه انسان چگونه آفریده شده و چه ابعادی دارد مربوط به کلام است و ارتباطی با فقه ندارد.  تفاوت نظریه فقهی با احکام فقهی نیز در این است که در احکام فقهی "معتَبر" یا آنچه که اعتبار شده یا همان حکمی که وضع شده است بیان می‌شود ولی نظریه فقهی بیانگر پیوندها و خط و ربط های موجود بين معتبرات قبل از تشریع شارع است. می‌توان به جای نظریه کلامی تعبیر "نظریه دینی"را نیز به کار برد؛ زیرا نظریه کلامی توصیف دیدگاه دین درباره موضوعی انسانی چون رسانه است 🔹نظریه، روحی را بازنمایی می‌کند که این روح در کالبد فقه حضور دارد لذا از رهگذر منطق نظام‌واره فقهی که نظریه آن را کشف می‌کنید می‌توانید نوع تعامل و مواجهه شریعت با واقعیت و پدیده‌ها را به دست بیاورید. 📌 تبیین تفاوت بین قاعده و نظریه 🔹مقایسه مفاهیم مبهم با مفاهیم شناخته‌شده تر نوعا سودمند و مفید فایده است. برای مقایسه دست‌کم وجود یک وجه اشتراک و یک وجه تمایز ضرورت دارد. قاعده و نظریه فقهی از جهت شمولیت و سعه مشترک اند لکن فعلا تفاوت این دو مد نظر است.   🔹این تفاوت از چند حیثیت است: ۱. یکی از حیث محتواست. قاعده بیش از یک مفهوم تصدیقی ندارد ولی چندین مفهوم تصوری دارد.گ در حالی‌که نظریه متضمن چند مفهوم تصدیقی است. به عبارت دیگر قاعده یک تصدیقی است در حالی که نظریه متشکل از چند تصدیق مختلف است. هر نظریه‌، اجتماعی از چند مفهوم تصدیقی است تا بتواند کارکرد توصیفی خود را ارائه کند. شاید اینکه زرقاء* در تعریف نظریه گفته است: «نرید من النظریات الفقهیه الاساسیة تلک الدساتیر و المفاهیم الکبری» از ترکیب مفاهیم الکبری همین معنا را اراده کرده باشد، مبنی بر اینکه نظریه حاوی مفاهیم تصدیقی است. اگر چه این احتمال هم وجود دارد که چون نظریات را جمع بسته است پس ترکیب مفاهیم با اینکه هر نظریه فقط یک مفهوم هم داشته باشد سازگار است. به هر حال فرقی ندارد چون روشن است که نظریه از چند مفهوم تشکیل شده است و قاعده فقط یک مفهوم است. قرینه بر اینکه ایشان توجّهی به یک مفهومی بودن یا چند مفهومی بودن در تعریفش ندارد این است که در ادامه آورده است: آلتی یؤلف کلٌ منها علی حده نظاماً حقوقیاً موضوعیاً منبثاً فی الفقه الاسلامی. به هر حال عبارت ایشان تحمّل هر دو احتمال را دارد. *-مصطفی زرقاء به اعتقاد برخی مبتکر نظریه فقهی است 🟡 ادامه دارد ... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 💐 باما همراه باشید: 📣کانال رسمی مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد عليه السلام ╔═🦋🌸════╗ 🆔 @mfaam_razavi ╚════🌼🦋═╝
💠 چیستی و کارکرد در اندیشه استاد آیت الله احمد مبلغی (حفظه الله) حامد محمدجانی پژوهشگر حلقه اجتهادی فقه الاجتماع مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد ع آستان قدس رضوی 📚 بخش دوم 🔹۲. تفاوت دوم تفاوت از حیث اوصاف است. دو حیث وصفی را می‌توان در نظر گرفت که در این دو وصف قاعده و نظریه با یکدیگر تفاوت دارند. حیثیت اول، حیثیت شمولی و استیعابی است. قاعده و نظریه متّصف به اصل این وصف هستند و از این حیث مشترک‌اند ولی از حیث سعه و ضیق این وصف؛ بین آن‌دو اختلاف است. شمولیت نظریه، بیشتر از قاعده است ولی در قواعد این شمولیّت وجود ندارد هر چند قواعدی مثل لاضرر شمولیت‌شان بسیار زیاد است ولی این‌ها موارد استثنائی هستند. 🔹نکته دیگر اینکه ممکن است شمولیت یک قاعده، چند قاعده دیگر را نیز در بر بگیرد ولی در عین حال تک مفهومی است. لازم است "قاعده فقهی" به جهت داشتن تصوری شفاف از وسعت شمول قاعده فقهی باز تعریف آن ضروریست. ارائه تصوری شفاف از قلمرو قاعده فقهی با در نظر گرفتن ارجاعات یک قاعده به قاعده‌های دیگر خدمت قابل اعتنایی به فقه خواهد بود. پس در وصف شمولیّت قاعده و نظریه اشتراک دارند ولی قواعد شمولیت شان به اندازه شمولیت نظریات نیست. 🔹 تفاوت وصفی دیگر قاعده و نظریه، از حیث شأنی و جایگاه نظریه و قاعده در فقه است. در این تفاوت نسبت بین "قاعده و فقه" و همچنین "نظریه و فقه" محل نظر است. در این وصف قاعده و نظریه با هم اشتراک دارند چون هم قاعده و هم نظریه، واجد فرمول‌ها و عناصر نظم‌دهنده‌اند. قاعده و نظریه "منضبِط فقه" هستند. بنابراین نسبت‌ هردو با فقه نسبت انضباط‌بخشی است. با این حال در نوع انضباط نقطه اختلافی وجود دارد و آن این است که نظریه دارای شأن حلولی است و مثل روح درفقه حلول می‌کند و یک منطق جاری و ساری در کالبد فقه است. نظریه ارائه دهنده وضعیّتی است که آن وضعیّت در همه فقه وجود دارد. 🔹در عبارت زرقاء هم با جمله: «منبثاً فی الفقه الاسلامی کانبثاث الجملة العصبیة فی النواحی الجسم الانسانی» اشاره به این وصف در نظریه دارد که نظریه در کالبد فقه به مثابه یک روح جاری‌ست. برخلاف نظریه، قاعده انسجامی ایستا در محدوده‌ای خاص دارد و در یک مجموعه جریان ندارد. 🔹 قاعده و نظریه نوعا در قالب یک گزاره ارائه می‌شوند با این تفاوت که نظریه یک گزاره است که روح حلول یافته در فقه را توصیف می‌کند، ولی قاعده یک گزاره صرفا توصیفی نیست و بار هنجار بر دوش دارد. 🟡 ادامه دارد ... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 💐 باما همراه باشید: 📣کانال رسمی مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد عليه السلام ╔═🦋🌸════╗ 🆔 @mfaam_razavi ╚════🌼🦋═╝
💠 چیستی و کارکرد در اندیشه استاد آیت الله احمد مبلغی (حفظه الله) ✍ حامد محمدجانی پژوهشگر حلقه اجتهادی فقه الاجتماع مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد ع آستان قدس رضوی 📚 بخش سوم 🔹۳. تفاوت دیگری که بین نظریه و قاعده می‌توان ذکر کرد، تفاوت از حیث در فقه است. آنچه که تاکنون گفتیم، از حیث نسبت با فقه بود، منتها "الفقه عباره عن الاستنباط" و حال سؤال این است که آیا می‌توان در اجتهاد، از نظریه نیز مانند قاعده به مثابه "ابزار" استفاده کرد؟ 🔹شان کاربردی قاعده تطبیق است؛ تطبیق به هدف دستیابی به احکام مصادیق مندرج تحت آن. پس استعمال قاعده در استنباط، یک استعمال تطبیقی است. اما کاربرد نظریه فقهی در استنباط استعمال تطبیقی نیست بلکه همان‌طور که گفتیم مساحتی را مشخص می‌کند و شمولیّت خود را به رخ می‌کشد. با این‌حال سؤال اینجاست که پس از مشخص شدن شمولیّت نظریه، آیا مستنبِط می‌تواند کاربردی برای نظریه در فرایند استنباط در نظر بگیرد یا خیر؟ کارکرد نظریه و قاعده 🔹هر دوی قاعده و نظریه از آنجا که واجد وصف شمولیت‌ اند از یک سو بخشی از شرع را منسجم و هماهنگ نشان می‌دهند؛ از طرف دیگر بخش‌ها و موضوعات جدید را در عملیات به بخش‌های منسجم قبلی ملحق می‌کنند. پس هنگامی که فقیه از رهگذر این دو به سمت مجالات زندگی و مسائل مستحدثه می‌رود نوعی امتداد را در انسجام فقهی ایجاد می‌کند و مسائل جدیدی را به انسجام قبلی منضم و ملحق می‌کند. البته تفاوت این دو این در نوع انسجام است. انسجامی که تطبیق قاعده به‌همراه دارد غیر از نوع انسجامی است که در نظریه هست. 🔹در نظریه فقهی چندین مفهوم تصدیقی داریم؛ یعنی مجموعه‌ای از مفاهیم تصدیقی هستند که به هم ربط پیدا کردند و یک اندیشه و نگاهی که نا‌م‌ش را نظریه می‌گذاریم به فقیه ارائه می‌کنند. 🔹این مفاهیمی که کنار هم قرار می‌گیرند برخی مفاهیمی هستند که حقایق را کشف می‌کنند، برخی اعتبارات شارع را ارائه می‌کنند؛برخی بیانگر احکام شرع ‌اند و برخی دیگر می‌کوشند با کنار هم نهادن مفاهیم به سمت یک امر مهم که همان است بروند. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 💐 باما همراه باشید: 📣کانال رسمی مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد عليه السلام ╔═🦋🌸════╗ 🆔 @mfaam_razavi ╚════🌼🦋═╝
🔰 موضوع: « العلوم الإجتماعیة الاسلامیة مفتاح الحل لتحدیات الثورة الاسلامیة مع الحداثة» 🎙 ارائه دهنده: استاد دکتر حسن قصیر (استاد دانشگاه کالیفرنیا) 🎙 دبیر علمی: حجت الاسلام محمدرضا مختاری ⏰ زمان: دوشنبه، ۱۷ دی ماه ۱۴۰۳ ساعت 10 🕌 مکان: قم مقدسه، دفتر نمایندگی آستان قدس رضوی اتصال از طریق فضای مجازی https://www.skyroom.online/ch/feghahat_aqr/so 🕌 مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد(علیه و علیهم السلام) https://eitaa.com/mfaam_razavi