پانزده خرداد سال ۱۳۴۲
آیتالله العظمی شبیری زنجانی:
دو سه شب قبل از پانزده خرداد ۱۳۴۲، شب عاشورا از طرف آقای گلپایگانی به منزل حاج آقای ما آمدند و گفتند که آقای خمینی میخواهد در روز عاشورا سخنرانی کند و اطلاع داریم که حکومت تصمیم دارد ایشان را دستگیر کند و این کار جدّی است و آقای خمینی حرف ما را قبول نمیکند و از حاج آقای والد خواسته بودند چون با آقای خمینی رفیق است، آقای خمینی را از این کار منصرف کند.
شب عاشورا نیمهشب هم بعضی از زنجانیها حاج آقا را بیدار کردند که شما آقای خمینی را از این کار منصرف کنید.
عصر روز عاشورا مرحوم والد من را فرستادند که به منزل آقای خمینی بروم و از طرف ایشان بخواهم سخنرانی نکند. منزل آقای خمینی خیلی شلوغ بود، چون میخواست برای سخنرانی بیاید. موفق نشدم آقای خمینی را ببینم. آقای شهاب اشراقی داماد ایشان را دیدم و مطلب را به او گفتم. آقا شهاب رفت و به آقای خمینی اطلاع داد ولی آقای خمینی گفته بود که اینها تهدید و ارعاب است و اعتنا نکرده بود. بعد هم آقای خمینی به فیضیّه آمد و سخنرانی کرد. ولی او را دستگیر نکردند. آقا شهاب مرا دید و گفت: دیدی تهدید و ارعاب بود و خطری نبود؟! البته طبیعی هم بود که حکومت در روز عاشورا اقدام به دستگیری نکند، چون مردم عزادار بودند و غائله بیشتر میشد ولی بعد از دو روز ایشان را دستگیر کردند.
جرعهای از دریا، ج3، ص660
#پوستر
#امام_خمینی
#پانزده_خرداد
---
🌐مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام
@mfeqhi
هدایت شده از مرکز فقهی امام محمدباقر علیهالسلام
پانزده خرداد سال ۱۳۴۲
آیتالله العظمی شبیری زنجانی:
دو سه شب قبل از پانزده خرداد ۱۳۴۲، شب عاشورا از طرف آقای گلپایگانی به منزل حاج آقای ما آمدند و گفتند که آقای خمینی میخواهد در روز عاشورا سخنرانی کند و اطلاع داریم که حکومت تصمیم دارد ایشان را دستگیر کند و این کار جدّی است و آقای خمینی حرف ما را قبول نمیکند و از حاج آقای والد خواسته بودند چون با آقای خمینی رفیق است، آقای خمینی را از این کار منصرف کند.
شب عاشورا نیمهشب هم بعضی از زنجانیها حاج آقا را بیدار کردند که شما آقای خمینی را از این کار منصرف کنید.
عصر روز عاشورا مرحوم والد من را فرستادند که به منزل آقای خمینی بروم و از طرف ایشان بخواهم سخنرانی نکند. منزل آقای خمینی خیلی شلوغ بود، چون میخواست برای سخنرانی بیاید. موفق نشدم آقای خمینی را ببینم. آقای شهاب اشراقی داماد ایشان را دیدم و مطلب را به او گفتم. آقا شهاب رفت و به آقای خمینی اطلاع داد ولی آقای خمینی گفته بود که اینها تهدید و ارعاب است و اعتنا نکرده بود. بعد هم آقای خمینی به فیضیّه آمد و سخنرانی کرد. ولی او را دستگیر نکردند. آقا شهاب مرا دید و گفت: دیدی تهدید و ارعاب بود و خطری نبود؟! البته طبیعی هم بود که حکومت در روز عاشورا اقدام به دستگیری نکند، چون مردم عزادار بودند و غائله بیشتر میشد ولی بعد از دو روز ایشان را دستگیر کردند.
جرعهای از دریا، ج3، ص660
#پوستر
#امام_خمینی
#پانزده_خرداد
---
🌐مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام
@mfeqhi