پشت پرده شبکه آشوب؛
اعترافات مهم تر در راه است؟
🔹پشت پرده آشوب پیچیده اخیر، شنیدنی و دیدنی های عبرت آموز، فراوان دارد. اندکش را برخی سر حلقه های بازداشت شده روایت می کنند و احتمالا بر شمار آنها افزوده خواهد شد. شاید هم سرویس های اطلاعاتی کشور، نظائر ریگی، زم، شارمهد و حبیب اسیود را به داخل آوردند و برخی رازها و پشت پرده ها گشوده شد.
♦️اما فعلا رسانه ها و عناصر اپوزیسیون و حامیان آنها، در لو دادن ماجرا، مسابقه گذاشته اند. افتضاحاتی که در چند ساعت تجمع برلین عیان شد، جنایات و ترور هایی که در مرزهای غربی و جنوب شرقی و شاهچراغ مرتکب شدند، بی ناموسی و بی غیرتی و وطن فروشی هایی که نشان دادند، روحیات دیکتاور مآبانه ای که رو کردند، و...
🔹اما در این رسوایی، رسانه ها و حامیان بیگانه هم کم نگذاشته اند. از باراک راوید خبرنگار صهییونیست که فاش کرد سعودی اینترنشنال، "بازوی جنگ اطلاعاتی موساد علیه ایران است"، تا ویترین چیدن با حضور گروه های رسما تروریست و تجزیه طلب، گاف بایدن که ایران را آزاد می کنیم و ماستمالی جان کُربی و...
♦️حالا هم که بی بی سی و مجری اش، با یکدیگر کورس گذاشته اند. دیروز اظهارات رعنا رحیم پور، مجری این شبکه منتشر شد که به مادرش خبر می دهد:
🔹"چیز نگران کننده ای که شنیدم این است که روسای اینترنشنال دستور دادهاند فقط با سران احزاب تجزیهطلب مصاحبه کنند و به آنها تریبون داده شود! این جای نگرانی دارد. کشورهای منطقه، ایران دمکرات نمی خواهند، چون اولین جایی که وحشت می کند عربستان است. اینها که به دنبال آینده ایران نیستند. شروع می کنند به زدن طبل جدایی طلبی. اینها، یک ایران تکه پاره تضعیف شده میخواهند". (نه که بی بی سی نمی خواهد!)
♦️امروز هم خود وی، با جان بولتون گفتگو کرده و بولتون لو داده: "معترضین در کردستان و بلوچستان ایران به خوبی مسلح شدند و آماده تغییر فاز هستند. من تصاویر و مستنداتی دارم که نیروهای کرد و بلوچ، در (کردستان) عراق و پاکستان در حال آموزش دیدن هستند".
🔹هنوز اول رسوایی وطن فروشان و نقابدارنی است که به نام زن و زندگی و آزادی، معرکه گرفتند؛ اما ماموریت واقعی شان ویران کردن و از هم پاشاندن ایران قوی بود. آنها شکست اصلی را از درایت قاطبه مردمی خوردند که به گروهک های مزدور پهلو ندادند و برای شان کوچه باز نکردند.
♦️امیر مومنان (ع) فرمود : "انّ الفِتَن اذا اِقبَلتْ شبَّهت و اِذا اَدبَرت نَبَّهتْ. يُنکَرْنَ مُقبِلاتٍ و يُعْرَفْنَ مُدبرات. يحُمْنَ حَومَ الرياح، يصِبْنَ بلداً و يخْطِئْنَ بلداً. فتنه ها هنگامي که روي مي آورند، امر (حق و باطل) را مشتبه می سازند و آن گاه که مي روند، بیدار می کنند. ناشناخته مي آيند و شناخته شده مي روند. مثل گردباد مي گردند و شهري را ويران مي کنند و شهري را وا مي گذارند".
✍ #محمد_ایمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وطن اینجوری سرو پا مونده ...
بـا شهـدا بـودن سخت نیست
بـا شهـدا مـانـدن سختـه
مثـل شهـدا بـودن سخت نیست
مثـل شهـدا مـانـدن سختـه
راه شهـدا یعنـی ؛
نگـه داشتـن آتـش در دستانت🔥🔥🔥
#لبیک_یا_امامخامنهای
#مرگ_ارزشها
#شهید_فقط_یه_واژه_نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️شهید سید حمید تقویفر
فرماندهای گمنام در ایران، مؤسس
حشدالشعبی در عراق
#یادمون_باشه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
11.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
••🥲✨♥️••
پدری کردی برای بچـہ های شھدا ؛
- بابا قاسم کجایی؟ جات خیلی خالیہ
#استوری
#حاجقاسم
#لبیک_یا_خامنه_ای
🌹امام حسین علیه السلام و آرزوی شهید(بسیار زیبا)
ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگوید:
توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست وخبر کشته شدن پسرم رو بهم داد.
خیلی ناراحت شدم. رفتم سردخانه ، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم.
اونا رو چک کردم ، دیدم درسته. رفتم جسدش رو ببینم. کفن رو کنار زدم ، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده ، اشتباه شده ، این فرزند من نیست!
افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه می زنی؟ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده.
هر چی گفتم باور نکردند.کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد.
من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم.
به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم.
اما وقتی به کربلا رسیدم ، تصمیم گرفتم زحمت ادامه ی راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم.
چهره ی آرام و زیبای آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظار او را می کشید ، دلم را آتش زد.
خونین و پر از زخم ، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحه ای برایش خواندم و رفتم.
... سال ها از آن قضیه گذشت.بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است!
اسیر شده بود و بعد از مدتی با اسرا آزاد شد. به محض بازگشتش ، ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟
پسرم گفت: من رو یه جوون بسیجی ایرانی اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم. حتی حاضر شد بهم پول هم بده.
وقتی بهش دادم ، اصرار کرد که راضی باشم.
بهش گفتم در صورتی راضی ام که بگی برای چی میخوای.
اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم.
قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دفن بشم، می خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید...
شهید آرزو میکنه کنار اربابش حسین دفن بشه ، اونوقت جاده ی آرزوهای ما ختم میشه به پول ، ماشین ، خونه ، معشوقه زمینی ، گناه و ...
خدایا! ما رو ببخش که مثل شهدا بین آرزوهامون،جایی برای تو باز نکردیم...
📗 منبع:کتاب حکایت فرزندان فاطمه 1 صفحه 54
🍃
🦋
✍🏻 شما عمامه یه طلبه تنها رو میندازی بعدش فرار میکنی ، ما تاج شاهتون رو سال ۵۷ انداختیم و فراریش دادیم، بله ما و شما مثل هم نیستیم😐
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی ✌️🇮🇷