🔅«حاجقاسم گفت: «میآیی یک عکس بگیریم؟»»
✍هنگام بازدید از شادگان بود. بعد از شام، همه دور سردار را گرفته بودند. اوهم آدمی نبود که به مردم بگوید کنار بروید. با همه صحبت میکرد و به حرفهایشان گوش میداد. خیلی زمان میگذشت. تعداد زیادی آمدند جلو و باهم عکس گرفتند. در همان حین، سردار پسری را دید که عقب ایستاده و به جمعیت نگاه میکرد. رویش نمیشد که جلو برود و درخواست کند که عکس بگیرند. سردار سراغش رفت و گفت: «میآیی باهم یه عکس بگیریم؟» جوان انگار دنیا را هدیه گرفته بود. سریع گوشیاش را درآورد و چند تا عکس با لبخند گرفتند.
✍ مکی یازع «رئیس ستاد عتبات عالیات شهرستان آبادان»
📍#سیل_و_سردار «خاطرات شفاهی حاجقاسم در سیل خوزستان»، ص۶۸