eitaa logo
راه شهیدان ادامه دارد
3 دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
7.8هزار ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«کشور با نمایش اداره نمی‌شود.» یادتون هست برای فیلم پایین چقدر در همین فضای مجازی غش و ضعف کردند؟ اما واقعیت اداره‌ی کشور در دولت مسعود رو در فیلم بالا ببینید. " محمدجواد محمدزاده"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
براندازها خوب به این عکس ها نگاه کنید! ۴۲سال پیش مردم اصفهان دقیقا تو همچین روزی و در یک روز ۳۷۰ تا شهید تشییع می کنند! شما اگه تونستید تو یه روز ۳۷۰ تا شهید بدید و تشییع کنید بعدش بیاید حرف از براندازی بزنید! ما گر ز سر بریده میترسیدیم / در محفل عاشقان نمی رقصیدیم! " محمد نصوحی🇮🇷"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❌حوادث سریالی اخیر از مسائل مربوط به زن و حجاب گرفته و حالا حادثه بسیار مشکوک برای از یک پروژه تمام عیار برای ایجاد خشم عمومی و ایجاد حس ناامنی در مردم ایران خبر میدهد. هدف اما چیزی نیست جز برپایی مجدد آشوب و اغتشاش در کشور و انداختن مردم به جان هم. ✍️نزدیک صبح "هاشم"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️گزارش رسایی از دروغ " تابعیت قهری" من دراوردی ظریف و دار و دسته ی حقوقی اش ! متن و مستندات ⚫️🔴 پ ن ؛ آزمون جریان های داخلی مجلس ؛ همانطور که قبلا هم گفتم ماجرای انتصاب ظریف فصل الخطاب آبروی مجلس قالیبافی در برائت از بحث ساخت و پاخت با دولت وفاقیون خواهد بود . والسلام⚫️🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋 شاگرد مغازه‌ی کتاب فروشی بودم. حاج آقا گفت: "می‌خوایم بریم سفر. تو شب بیا خونه‌مون بخواب." بد زمستونی بود. سرد بود. زود خوابیدم. ساعت حدود دو بود که در زدن. فکر کردم خیالاتی شدم. در رو که باز کردم، دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه اومدن. آنقدر خسته بودن که نرسیده خوابشون برد. هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم. انگار کسی ناله می‌کرد. از پنجره که نگاه کردم، دیدم آقا مهدی توی اون سرمای دمِ صبح، سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 مدل جبهه ای به نقل از سرکار خانم منيره ارمغان همسر شهد مهدی زین الدین ‌‌‍‌‎‌┄═❁❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ همانجا دم در با پوتین از فرط خستگى خوابش برده بود. نشستم و بند پوتین‌هایش را باز کردم. می‌خواستم جورابهایش را در بیاورم که بیدار شد. وقتى مرا در آن حالت دید، عذر خواهی کرد. گاهی هم خودش لباسهایش را می‌شست؛ یک‌جورى که معلوم بود این کاره نیست. بهش که می‌گفتم، می‌گفت : « این مدل جبهه‌اى است. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄