#دوست_جان 😍😍
همیشه که نباید بنشینیم و
بدیهایِ زندگیِمان را مرور کنیم؛
گاهی باید نشست و
پا بر روی پا انداخت و
خوشیها را شمرد،
چای نوشید و پشت کرد به تمامِ نداشتنها و غصههایی که عمری با آنها زندگی کردیم...!
🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از خدا بیشتر بخواهید…
عباسمنش
کانال عشق وآرامش🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باور کن مشکلات ضعیفتر از اراده و تلاش تو هستند ✌️
تو میتونی فقط اگر از ته دل بخوای
#پیشنهاددانلود👌☝️
🌸🍃🌸
≽ وقتی زندگی شیرینه بگو خدا رو شکر
و جشن بگیر، وقتی زندگی تلخه بگو خدا
رو شکر و رشد کن!🧚🏻♀️☁️ ≼
🌺کانال عشق وآرامش🌺
https://eitaa.com/joinchat/842072215Cdd41f2df3a
https://eitaa.com/mhfstjjg
"کنترل تمام فکرهایی که در ذهن ماست کار بسیار مشکلی است زیرا محققان می گویند ما روزانه حدود شصت هزار رشته فکری داریم، می توانی تصور کنی که کنترل تمام این شصت هزار رشته فکری چقدر خسته کننده است؟
خوشبختانه راه راحت تری وجود دارد، راه راحت تر این است که احساسات مان را کنترل کنیم، احساسات به ما این امکان را می دهند تا بدانیم راجع به چه فکر می کنیم."
هر چقدر راجع به اهمیت احساسات تاکید کنم باز هم کم است.
احساسات تو مهمترین ابزاری هستند که به تو کمک می کنند زندگیت را بسازی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مفهومی👌☝️
زندگی کن ...
ﻭﻟﺘﺮ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ :
ﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ ...
ﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ !
ﻣﺎ ﺑﺠﺎﯼ ﺁﻧﮑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ
ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﯾﮏ
ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺧﻮﺵ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﯾﻢ
ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻣﺮﻭﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ ...
ﻣﺎ ﻭﻗﺖ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ
ﭘﻮﻝ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ
ﺷﻐﻞ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ
ﺑﺎﺯﻧﺸﺴﺘﮕﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ
ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﻭ ﺗﻌﻄﯿﻼﺕ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯿﻢ
ﻭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﻓﺖ ...
ﻭ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﺻﻼ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ.
🌿🌸🌿
❌🌹 #داستان_خودباوری... (قسمت اول)
( داستان واقعي)
زمانی که « #آنتونی_برگس» چهل ساله بود، متوجه شد #تومور_مغزی دارد و بیش از یک سال دیگر زنده نیست. از طرفی وضع مالی بسیار به هم ریختهای داشت و نمیتوانست ارثیهای برای همسرش «لین» که به زودی بیوه میشد، به جا بگذارد.
«برگس» تا آن زمان هرگز رمانی ننوشته بود، اما همیشه احساس میکرد استعداد نوشتن در درونش هست، تا اینکه تنها به خاطر گرفتن حق تأليف و تامین آتیهی همسرش، یک روز، یک ورق کاغذ سفید در ماشین تحریر گذاشت و شروع به نوشتن کرد. حتا مطمئن نبود که بتواند آنچه مینویسد، به چاپ برساند، اما به غیر از آن کار دیگری نمیتوانست بکند.
«ژانویهی 1960 بود و من بيش از یک بهار و یک تابستان فرصت زنده بودن نداشتم و همزمان با برگ ریزان خزان باید میمردم...»
«برگس»، بیوقفه و در نهایت انرژی، پیش از پایان یافتن زمان تعیین شده، پنج رمان و تا نیمههای رمان دیگری را هم نوشت؛ تقریباً به همان اندازه كه «فارستر» در تمام طول زندگیاش توانسته بود رمان بنویسد! محصول کارش حتا به دو برابر کارهای « #سالینجر» نویسندهی امریکایی رسیده بود.
اما «برگس» نمرد! #سرطان_مغزیاش ناگهان شفا پیدا کرد و اثری از آن دیده نشد! و او درتمام طول عمر طبیعیاش توانست بیش از 70 رمان بنویسد. چه بسا اگر آن جملهی «مرگ با سرطان» را نشنیده بود، آن همه داستان را نمینوشت.
بسیاری از ما شبیه «آنتونی برگس» هستیم؛ نیروی بزرگی را در درون خود پنهان میکنیم، و برای ظاهرکردنش، در انتظار یک ضرورت خارجی میمانیم.
منبع اثر #استيو_چند
🌺کانال عشق وآرامش🌺
https://eitaa.com/joinchat/842072215Cdd41f2df3a
https://eitaa.com/mhfstjjg