میعادگاه هفتگی باشـهداشهرستان دیلم
🌷 #برگی_ازخاطرات_افلاڪیان
وقتی رسیدیم به نقطه ای که باید مستقر می شدیم، #چادرها را علم کردیم و پست های نگهبانی را چیدیم. من پاس یکی مانده به آخر بودم. پست بعد از من #ناصری بود. می دانستم کجا می خوابد.
وقتی پاس من تمام شد، برگشتم و رفتم بالای سرش. پتو را کشیده بود رویش. #اسلحه را گذاشتم روی پایش و گفتم: پاشو! نوبت نگهبانی توست. او هم بلند شد و بدون این که چیزی بگوید، رفت سر پست. تازه چشم هایم گرم خواب شده بود که دیدم کسی تکانم می دهد.چشم ریز کردم، ناصری بود.
گفت: الان کی سرپسته؟
گفتم: مگه نرفتی؟
نه، می بینی که!
پاشدم و سرجایم نشستم.
خودم اومدم بالای سرت بیدارت کردم.
و با دست اشاره کردم به گوشه چادر.
ولی من #امشب اونجا نخوابیدم. جا نبود، مجبور شدم این طرف بخوابم. تو کی رو فرستادی سر پست؟ شانه بالا انداختم که یعنی نمی دانم.
هر دو بلند شدیم و رفتیم پست نگهبانی. دیدیم #زین_الدین است. اسلحه را انداخته بود روی دوشش و داشت با #تسبیح ذکر می گفت. آن شب، #مهدی_زین_الدین همراه #جواددل_آذر آمده بودند سرکشی.
قبلش هم شناسایی بودند. شب را همان جا توی چادر ما خوابیدند. هر چه کردیم که #اسلحه را بدهد و برود بخوابد، نداد.
گفت: من این جا کار دارم. باید نگهبانیم رو بدم. شما برین. ماند تا پستش تمام شود.
❤️ #شهیدمهدےزین_الدین❤️
🌷🍃🌷🍃🌷
شادےروح شهدا صلوات
@miadgahe_deylam
🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺
💠 #بدن_قوی
#پیرمردی در بالای سکو نشسته بود و به ورزش بچه ها نگاه می ڪرد. پیش من آمد. #ابراهیم را نشان داد و با ناراحتی گفت: آقا، این جوان ڪیه؟ باتعجب گفتم چطور مگه؟؟
گفت: من ڪه وارد شدم ، ایشان داشت #شنا می رفت، من با #تسبیح ، شنارفتنش را شمردم. تاالان #هفت دور تسبیح رفته یعنی #هفتصد تا شنا...تورو خدا بیارش بالا الان حالش بهم میخوره.
وقتی #ورزش تمام شد #ابراهیم اصلا احساس خستگی نمی ڪرد. انگار نه انگار ڪه چهار ساعت شنارفته. البته #ابراهیم این ڪارها را براے #قوے شدن انجام می داد. همیشه می گفت:
برای #خدمت به خدا و بتدگان خدا، باید بدنی قوی داشته باشیم. مرتب #دعا می ڪرد: ڪه #خدایا بدنم را برای خدمت ڪردن به خودت قوی ڪن.
🌷 #شهیدابراهیم_هادی🌷
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا صلوات
@miadgahe_deylam
🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
🍃روزهای پایانی ماه #رجب است،کم کم بساط #عفو و #بخشش جمع می شود اما من در روزمرگی و تلخی های روزگار غرق شده ام😔
🍂حساب روز و ماه و سال از دستم رفته است و حال به این می اندیشم که #شب_آرزوها فراموش کردم ،حال خوب گمشده ام را آرزو کنم.#شرمنده دلم شدم که #معتکف نشدم به امید بخشش و شرمنده دست هایم که نامه ی اعمالم، بر دست چپم بیشتر سنگینی می کند😞
☘خدایا ، #استغفرالله_و_أسئله_التوبه را به دانه های #تسبیح بدهکارم و حسرت #روزه های ماه رجب بر دلم به یادگار مانده است.😭
🍁جاماندم از قافله #رجبیون اما امیدم به نَفَس های آخر ماه رجب است که این نَفس سرکش را غل و زنجیر کند.و من کمی با خدای خودم خلوت کنم.💚
#استغفرالله_الذی_ذالجلال_و_الاکرام_من_جمیع_الذنوب_والاثام...
✍نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
#دلنوشته #دلتنگی #حسرت #توبه
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا صلوات
@miadgahe_deylam
🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•