eitaa logo
میعادگاه هفتگی باشـ‌هداشهرستان دیلم
481 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
417 ویدیو
5 فایل
درعِشْقْ گر چه منزل آخر #شَهادَتْ است تڪـلیـف اول اسـت #شَهیدانه زیسـتن 📍ارتباط با ادمین : @Madarr18 💳 شماره کارت کمک به مراسمات: 6277601255690883
مشاهده در ایتا
دانلود
مرکز آفرینش های هنری بسیج مازندران14.mp3
زمان: حجم: 4.09M
🎙کتاب صوتی👆👆 ✨ ✨ 📌 روایت زندگی شهید مدافع حرم 🌷 🌷 ✅ : ازدواج جهادی 🎤 : سیدمصطفی رشیدکوهستانی _ دوست شهید •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• شادےروح شهدا صلوات @miadgahe_deylam 🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
توفیق_خدمت.mp3
زمان: حجم: 4.46M
📚 کتاب صوتی 🌷 🖇 بررسی ویژگی های قرآنی 🌷 ✨ناشر: نشر ابراهیم هادی ⬜️ 🔰 : توفیق خدمت •┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈• شادےروح شهدا صلوات @miadgahe_deylam 🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺 •┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
میعادگاه هفتگی باشـ‌هداشهرستان دیلم
💗✨💗✨ ✨🌸✨ 💗✨ ✨ بـِسـمـِ رَبِّـــ اݪـشُّـهَـدا وَ اݪـصِّـدّیـقـیـن #داستان_زندگی_عاشقانه_شهید_ایوب_بلن
💗✨💗✨ ✨🌸✨ 💗✨ ✨ بـِسـمـِ رَبِّـــ اݪـشُّـهَـدا وَ اݪـصِّـدّیـقـیـن . ایوب قرارش را با مامان گذاشته بود. وقتی آمد من و مامان خانه بودیم، آقاجون سر کارش بود.🙈 رضا مثل همیشه بود و زهرا و شهیده مدرسه بودند.☺️ دست ایوب به گردنش آویزان بود و از چهره اش مشخص بود که درد دارد😖 مامان برایش پشتی گذاشت و لحاف آورد. ایوب پایش را دراز کرد و کاغذی 📜از جیبش بیرون آورد. _ مامان می شود این نسخه را برایم بگیرید؟؟🙃 من چند جا رفتم نبود. مامان کاغذ را گرفت.🙁 _ پس تا شما حرف هایتان را بزنید برگشته ام. مامان که رفت به ایوب گفتم: + کار درستی نکردید.😒 _ می دانم ولی نمی خواستم بی گدار به آب بزنم. با عصبانیت گفتم:😡 + این بی گدار به آب زدن است؟؟ ما که حرف هایمان را صادقانه زده بودیم، شما از چی می ترسیدید؟؟😒 چیزی نگفت گفتم:😏 + به هر حال من فکر نمی کنم این قضیه درست بشود. آرام گفت: _ " می شود"😌 + نه امکان ندارد، آقاجونم به خاطر کاری که کردید حتما می کنند.😑 _ من می گویم می شود، می شود. مگر اینکه... + مگر چی؟؟🤭 _ مگه اینکه....خانم جان، یا من بمیرم یا شما...🤗 ... 💠 @miadgahe_deylam