سال ها از شهادت #پسرش می گذشت.
آخرعمری تمام دل خوش اش سر زدن های گاه و بیگاه #حاج_قاسم بود.
بوی آبگوشت خانه را پرکرده بود. #حاجی مثل همیشه آمده بود برای احوالپرسی. وقت زیادی نداشت. باید می رفت تا به بقیه برنامه هایش برسد.
اما #مادرشهید خواسته دیگری داشت. من تنها هستم حاجی. بمون ناهار رو باهم بخوریم. هیچ وقت روی #مادران_شهدا را زمین نمی زد. درمرامش نبود. آن روز تا غذا آماده شد، دو سه ساعتی مونس تنهاییِ پیرزن شد.
✍ #راوی: حاج حسن کاجی
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا صلوات
@miadgahe_deylam
🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
✍خاطره بی بی سکینه #مادرشهیدعلی_شفیعی از سردار دلها حاج قاسم سلیمانی:
میگفتن ساعت دو نصفه شب #تلفن منزل زنگ خورد، با ناراحتی گفتم کیه این وقت شب تماس گرفته، گفت: منم #قاسم.
دلم تنگ شده بود برایت از #کربلا تماس گرفتم، نایب الزیاره ،،،سوغاتی چی برایت بیاورم... اشک میریخت و تعریف میکرد.. انگار علی پسرم پشت خط بود...
#سرداردلها
#مادرشهید
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا صلوات
@miadgahe_deylam
🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•