eitaa logo
گروه فرهنگی یاران امام رضایی شهدا 🥀🌷🇮🇷🌴
161 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
6.8هزار ویدیو
6 فایل
این گروه درراستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت توسط اینجانب به عنوان خادمیار افتخاری خدمت رضوی با کمک وهمیاری شما بزرگواران یاران امام رضا یی شهدا فعالیت می کند و از نشر توهین و تهمت به اشخاص حقیقی و حقوقی خودداری خواهيم کرد وازهمکاریتان سپاسگزارم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅 ✍ علائم راهنمایی برای یک زندگی آرام و شاد 🔹بوق‌زدن ممنوع یعنی مسائل و مشکلاتت را دائما جار نزن و برای همه بازگو نکن، زیرا اگر دوستت باشد غمگین می‌شود و اگر دشمنت بشنود نقاط ضعفت را کشف می‌کند. 🔸خطر جاده لغزنده است یعنی زمانی که ناسپاس هستی، توهین می‌کنی، انتقاد، قضاوت، تحقير، مقايسه و سرزنش می‌كنی، باید مراقب باشی! زیرا تو در جهانی قرار داری که هر عملی عکس‌العمل خودش را دارد. 🔹پیچ خطرناک یعنی سرعت خود را کم کنید! زندگی هم به کمی شوخ‌طبعی، استراحت و تفریح نیاز دارد. 🔸با نور بالا حرکت نکنید یعنی هرگز تصور نکن که همیشه حق به جانب توست. اطمینان داشته باش که وقتی طرف مقابلت نتواند خوب ببیند، تو پیروز نخواهی شد؛ چون در این‌صورت احتمال تصادفش با تو زیاد است! 🔹خطر سقوط بهمن یعنی در جاده زندگی مدام پرخاش و قهر نکن، نق نزن. تو با صدای خطاهای کوچکت باعث می‌شوی خرده‌برف‌ها به هم آمیخته و به‌تدریج به بهمنی بزرگ تبدیل شوند و در نهایت زیر همان خرده‌برف‌ها در تاریکی مدفون شوی. 🔸سبقت‌گرفتن در «خوبی و نیک‌رفتاری» آزاد یعنی تا می‌توانی در نیکی، بخشندگی، مهربانی، محبت و عشق‌ورزیدن از دیگران سبقت بگیر. 🔹جاده دوطرفه است یعنی به دیگران بیندیش و ببین چه خواسته‌ای دارند. یکه‌تازی و فقط به فکر خود بودن، ممنوع! در عوض منصف باش. 🔸به جایگاه سوخت‌گیری نزدیک می‌شوید یعنی گاهی همه مشغله‌هایت را تعطیل کن و برای چند لحظه فقط خودت باش و خدایت، و با یاد او آرام بگیر. 🌴🌷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌴🌷
🔅 ✍️ | از عالم قبر چه خبر؟ 🔹 همسر شیخی از او پرسید: پس از مرگ چه بلایی به سرمان می‌آورند؟ 🔸 شیخ پاسخ داد : هنوز نمرده‌ام و از آن دنیا بی‌خبر هستم ، ولی امشب برایت خبر می‌آورم. 🔹 یک‌راست رفت سمت قبرستان. در یکی از قبر های آخر قبرستان خوابید. خواب داشت بر چشم‌های شیخ غلبه می‌کرد ؛ ولی خبری از نکیر و منکر نبود. 🔸 چند نفری با اسب و قاطر به‌ سمت روستا می‌آمدند. با صـدای پای قاطرها ، شیخ از خواب پرید و گمان کرد که نکیرومنکر دارند می‌آیند. 🔹 وحشت‌ زده از قبر بیرون پرید. بیرون‌ پریدن او همان و رم‌کردن اسب‌ها و قاطرها همان‌! 🔸 قاطر سواران که به زمین خورده بودند تا چشمشان به شیخ افتاد ، او را به باد کتک گرفتند. 🔹 شیخ با سروصورت زخمی به خانه برگشت. 🔸 همسرش پرسید : از عالم قبر چه خبر؟! 🔹 گفت: خبری نبود ، ولی این را فهمیدم که اگر قاطر کـسی را رم ندهی، کاری با تو ندارند! 🔻| واقعیت همین است : ◽| اگر نان کسی را نبریده باشیم؛ ◽| اگر آب در شیر نکرده باشیم؛ ◽| اگر با آبروی دیگران بازی نکرده باشیم؛ ◽| اگر جنس نامرغوب را به‌جای جنس مرغوب به مشتری نداده باشیم؛ ◽| اگر به زیردستان خود ستم نکرده باشیم؛ ◽| و اگر بندگی خدا را کرده باشیم؛ 🔹 هیچ دلیلی برای ترس از مرگ وجود ندارد! 💢 | خدایا آخر و عاقبت ما را ختم به‌خیر کن. 🌷🇮🇷🌴
✨﷽✨ ✨ 🌺ببخشید امانگذارید ازشماسواستفاده شود 🌸عشق بورزید امانگذاریدبا قلبتان بدرفتاری شود 🌺اعتمادکنید اماساده وزودباورنباشید 🌸حرف دیگران رابشنوید اماصدای خودتان را ازدست ندهید 🪴"مختصر و مفید"🪴🌷🇮🇷🌴🌴🌴🇮🇷🇮🇷🌴
🌴 🔅 ✍ راز آرامش و فراغت از اضطراب چیست؟ 🔹مردی سوار هواپیما شد. سمینارش تازه به پایان رسیده بود. او می‎رفت تا در سمینار بعدی شرکت کند و دیگران را به‌سوی خدا بخواند و به رحمت الهی امیدوار سازد. 🔸هواپیما از زمین برخاست. مدتی گذشت. همه به گفت‌وگو مشغول بودند. مرد در افکارش غوطه‌ور بود که در جلسه‌ بعدی چه‎ بگوید و چگونه بر مردم تأثیر بگذارد. ناگاه، چراغ بالای سرش روشن شد که کمربندها را ببندید. 🔹اندکی بعد، صدایی از بلندگو به گوش رسید: لطفاً همگی در صندلی‌های خود بنشینید. طوفان بزرگی در پیش است. 🔸موجی از نگرانی به دل‌ها راه یافت، امّا همه کوشیدند ظاهر خود را آرام نشان دهند. کمی گذشت. 🔹طوفان شروع شد. صاعقه زد و نعره رعد برخاست. کم‌کم نگرانی از درون دل‌ها به چهره‌ها راه یافت. بعضی دست به دعا برداشتند. طولی نکشید که هواپیما در طوفانی خروشان بالا و پایین می‌رفت. گویی هم‌اکنون به زمین برخورد می‎کند و از هم متلاشی می‎گردد. 🔸مرد نیز نگران شد. اضطراب به جانش چنگ انداخت. از آن همه مطالب که برای گفتن به مردم در ذهن اندوخته بود، هیچ باقی نماند. سعی کرد اضطراب را از خود دور کند امّا سودی نداشت. 🔹نگاهی به دیگران انداخت. همه آشفته بودند و نگران که آیا از این سفر جان سالم به در خواهند برد؟ 🔸ناگاه نگاهش به دخترکی خردسال افتاد. آرام و بی‎صدا نشسته بود و کتابش را می‌خواند. آرامشی زیبا چهره‌اش را در خود فروبرده بود. 🔹هواپیما زیر ضربات طوفان مبارزه می‎کرد. انگار طوفان مشت‎های خود را به هواپیما می‎کوفت. امّا هیچ‌کدام این‌ها در دخترک تأثیری نداشت. گویی در گهواره نشسته و آرام تکان می‎خورد و در آن آرامش بی‎مانند به خواندن کتابش ادامه می‎داد. 🔸مرد ابداً نمی‎توانست باور کند. او چگونه می‎توانست چنین ساکت و خاموش بماند و آرامش خویش را حفظ کند؟ 🔹بالاخره هواپیما از چنگ طوفان رها شد و فرود آمد. مسافران شتابان هواپیما را ترک کردند، امّا مرد می‎خواست راز این آرامش را بداند. همه رفتند. او ماند و دخترک. 🔸مرد به او نزدیک شد و از طوفان سخن گفت و سپس از آرامش او پرسید که چرا هیچ هراسی در دلش نبود زمانی که همه آشفته بودند؟ 🔹دخترک به‌سادگی جواب داد: چون خلبان پدرم بود. او داشت مرا به خانه می‎برد. اطمینان داشتم که هیچ نخواهد شد و او مرا در میان این طوفان به سلامت به مقصد خواهد رساند. 🔸گویی آب سردی بود بر بدن مرد، سخن از اطمینان گفتن و خود به آن ایمان داشتن، این است راز آرامش و فراغت از اضطراب. 🔹به خدای مهربانی‌ها اعتماد کنیم، حتی در سهمگین‌ترین طوفان‌ها، و بدانیم او خلبان ماهری است. ‎🌴نامه حبیب 🌴🇮🇷🌷
🔹چقدر این جمله زیباست ✍انسانهای ناپخته همیشه میخواهند که در مشاجرات پیروز شوند... حتی اگر به قیمت از دست دادن "رابطه" باشد... اما انسانهای عاقل درک میکنند که گاهی بهتر است در مشاجره ای ببازند، تا در رابطه ای که برایشان با ارزش تر است "پیروز" شوند... ✍هیچگاه فراموش نکنیم که هیچکس بر دیگری برتری ندارد ؛ مگر به " فهم و شعور " ؛ مگر به " درک و ادب " ؛ آدمی فقط در یک صورت حق دارد به دیگران از بالا نگاه کند و آن هنگامی است که بخواهد دست کسی را که بر زمین افتاده را بگیرد و او را بلند کند ! ✍و این قدرت تو نیست ؛ این " انسانیت " است....!! 🌴🇮🇷🌷
🌺 انسانها زود پشیمان می شوند گاه از گفته هایشان گاه از نگفته هایشان اما سراغ ندارم کسی را که از پشیمان شده باشد زیرا که مهربانی منطقی ترين گفت و گوی زندگیست. 💞💞 اللهم عجل لولیک الفرج 🤲💚🤲 🌸🌹🌸🌹🌸🌹
📌 ای انسان ! زمان مرگت پریشان نباش و به جسم با ارزش خود اهتمامی نداشته باش ! چرا که مسلمین کارهای لازم را میکنند : 🔸لباسهایت را از تنت درمیاورند ، غسلت میدهند ، کفنت میکنند ، از خانه ات بیرونت میکنند و تو را به خانه ی جدیدت (قبر) میبرند ؛ 🔹خیلیها برای تشییع جنازه ات کارهایشان را تعطیل کرده و حاضر میشوند ؛ از وسایل شخصی ات خلاصی انجام میگیرد. 🔸کلیدهایت ، کتابهایت ، کیف و کفشهایت ، لباسهایت ، ... و اگر خانواده ات توفیق یابند شاید آنها را صدقه کنند. 🔹مطمئن باش مردم و دنیا بر تو حسرتی نمیخورند. تجارت و اقتصاد ، استمرار می یابد. شغل و وظیفه ی تو به دیگری واگذار میگردد. 🔸اموال و دارایی هایت تقسیم میشود و ورثه آنها را تصاحب میکنند. در حالی که تو از " ریز ریز " حساب گرفته میشوی ! 🔹اولین چیزی که از تو ساقط میشود اسمت است لذا وقتی میمیری میگویند : " جناره ". تو را به نامت صدا نمیزنند ! وقتی میخواهند بر تو نماز بخوانند میگویند : " جنازه کجاست؟ ". 🔸تو را به نامت صدا نمیزنند ! و زمانی که میخواهند تو ‌را دفن کنند میگویند : " میت را نزدیک کنید ". تو را به اسم صدا نمیزنند. 🔹پس مواظب باش ؛ چهره ، اموال ، نسب و قبیله و پست و مقامت تو را نفریبد. چقدر این دنیا بی ارزش است و آنچه در پیش رو داریم چقدر عظیم میباشد. 🔸بعد از وفاتت ، سه نوع اندوه بر تو خواهد بود : ❶ کسانی که شناخت سطحی از تو دارند میگویند : ! دوستانت چند ساعت و یا نهایتا چند روز برایت اندوهگین میشوند و سپس به شوخی و خنده های خود میپردازند. ❸ عمیقترین اندوه و غم داخل خانه خواهد بود. خانواده ات یک هفته ، دو هفته ، یک ماه ، دو ماه و یا نهایتا یک سال غمگین میشوند و سپس تو را در بایگانی خاطرات قرار میدهند ! 🔸و اینچنین داستان تو در بین مردم تمام میشود و داستان حقیقی تو شروع میشود : " ". 🔹جمال ، مال ، سلامتی ، فرزندان ، ... از تو زائل شد. از خانه و کاشانه ات جدا شدی ! و از همسرت نیز ... زندگی واقعی شروع شد. 🔸و سؤال اینست : " برای و چه آماده نموده ای؟ ". این حقیقتی است که جای تامل دارد.حریص باش بر : " فرائض ، نوافل ، صدقه ی پنهانی ، عمل صالح ، نماز تهجد... " شاید نجات یابی ! به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 ✍روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه می‌کند. شاگردان شیخ، با دیدن این اوضاع نگران شدند و پرسیدند : «استاد، چه شده كه این‌گونه اشك می‌ريزيد؟ آيا کسی به شما چیزی گفته؟» شیخ جعفر در میان گریه‌ها گفت: «آری، یکی از لات‌های این اطراف حرفی به من زده که پریشانم کرده.» 🔹همه با نگرانی پرسیدند : «مگر چه گفته؟» شیخ در جواب می‌گويد او به من گفت : «شیخ جعفر، من همانی هستم که همه در مورد من می‌گویند. آیا تو هم همانی هستی که همه می‌گویند؟! و اين سئوال حالم را عجيب دگرگون كرد.» گفتا؛ شیخا، هر آن‌چه گویی هستم آیا تو چنان‌که می‌نمایی هستی؟ 🌴🇮🇷🇮🇷🌷