eitaa logo
قرارگاه میقات
301 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
102 فایل
#میقات، پاتوق آخرالزمانیها... @rahgozaar https://eitaa.com/joinchat/2115633213C8ae13116fb
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟نبرد مجنون قسمت ۱۸🌟 "ازمجنون تا رومادیه" صحنه های وحشیگری سربازهای جلاد دشمن را که می دیدیم، چون در نوبت عبور از تونل مرگ بودیم واقعا" دلهره و استرس عجیبی داشتیم. لحظه به لحظه نوبت مان نزدیکتر می شد، تا اینکه نوبت به اتوبوس ما رسید. یکی از درجه دارهای غول هیکل بعثی که سبیل هایش تا زیر چانه اش کشیده شده بود و ظاهرا" کابل بهش نرسیده بود آمد داخل اتوبوس و درب اتوبوس ایستاد. با اشاره دستش به من گفت: یالا گوم! واحد واحد. یعنی یالا بلند شید! یکی یکی. من از جایم بلند شدم، تا خواستم از ائمه «ع» استمداد بطلبم سیلی محکمی به سمت چپ صورتم نواخت و پرتم کرد پایین اتوبوس. بلافاصله بارانی از کابل بر سرو رویم شروع به باریدن گرفت. از روی زمین بلند شدم و مسیر تونل وحوش را در پیش گرفتم سربازهایی که سمت راستم بودند با شدت تمام و به قصد گشتن با کابل سمت جلوی بدنم را می کوبیدن و سربازهای سمت چپم پشت بدنم را. برایشان مهم نبود کابل به کجای اسیر بخورد، به صورت یا هرجای دیگری. من چون کلا" سمت چپم زخمی بود سریع دست چپم را سپر صورت و چشمهایم کردم و دست راستم را سپر زخمهای بازو و پهلویم چپم و هرچه توان داشتم با پای زخمی و لنگم صرف دویدن کردم. ضمن کابل و کتک خوردن پیاپی از میان تونل مرگ می دویدم و مواظب طنابهای کمند بودم. خوشبختانه در دو نقطه ای که طناب گذاشته بودند به هر سختی تونستم روی طنابها بپرم و درحالی که بدنم بر اثر شدت کتک بی حس شده بود وارد حیاط زندان شدم، باورم نمیکرد از تونل یاغی های وحشی عبور کرده باشم،فکرنکنم جائی از بدنم از ضربات کابل بی نصیب مانده بود. درحیاط زندان اسراء به ستون پنج و بصورت ردیفی همه مظلومانه سر پائین و مچاله نشسته بودن، به نحوی که پیشانی هر اسیر بر روی پشت کمربند نفر جلویش قرار گرفته بود. این طرز نشستن را همان روزای ابتدائی اسارتمان به اسراء به اجبار تحمیل کرده بودند، میگفتند شما تا توی عراق هستید سرافکنده اید و بدون اجازه حق بلند کردن سرتان را ندارید گرچه سرافکنده گی خاص سربازان بعثی عراق بود که بدون اینکه نیروهای مسلح ایران آمادگی دفاع داشته باشند به کشور ما حمله و قسمتی از خاک ایران را اشغال کردند ولی نیروهای مسلح ایران با رشادت و جوانمردی آنها را پس راندن و حتی چند شهر عراق را هم فتح کردند اتفاقات چند ماهه آخر جنگ هم از شکست نیروهای ایران نبود بلکه تنها گوشه ای از قدرت واقعی رزم نیروهای مسلح ایران را در آخرین عملیات دفاع مقدس یعنی عملیات مرصاد به رخ جهانیان کشیده شد و پیام روشنی به عراق و همه دشمنان این مرزم ارسال گردید تا مبادا فکر خام بسرشان بزند و فکر کنند نیروهای مسلح این دیگر توان رزم ندارند یا مردم پشت نیروهای مسلح و مسؤلین نظام را خالی کرده اند. خلاصـه پس ورودم به حیاط زندان الرشید سریع پشت سر اسرائی که قبل از من رسیده بودند سر پایین نشستم. درهمین حین پوتین های سربازی را سمت راستم حس کردم و طولی نکشید که چنان ضربه کابلی توی سرم فرود آمد که نور سفیدی چند برابر نور فلاش عکاسی از چشمهایم پرید. کابل سرم و قسمتی از گردنم را گرفته بود. آنی بطور عجیبی ورم کرده بود. سرو گردنم به همون حالت جام کرده بود و دیگر سرم نمی چرخید، تا چند روز سرو گردنم ثابت شده بود. مجبور بودم برای نگاه کردن به اطرافم تمام بدنم را بچرخانم. پس از اینکه همه اسراء تخلیه و به زندان الرشید بغداد منتقل شدند، یکی یکی اسامی که در العماره به سبک عربی نوشته بودند را شروع به خواندن کردند. یکی از اسرای هم استانی ما حین نام نویسی توی العماره اشتباهی در نام خانوادگیش پیش آمده بود که در سلولهای زندان الرشید بغداد برایش دردسر ساز شد. توی العماره وقتی اسم هر اسیر را می نوشتند. پس از نام نویسی سرباز عراقی برای اینکه اگر اشتباهی شده باشد اصلاح کند، سریع اسم اون شخص را که به ترتیب نام شخص بعد نام پدر و سپس پدر بزرگ و در آخر نام خانوادگی ثبت میشد را میخواند، اگر اشکالی نداشت اون اسیر تنها بدون ذکر هر کلامی بلند میشد و میرفت پیش ثبت نام شده ها می نشست. اشتباه زمانی صورت گرفت که وقتی اسیر هم استانی ما ثبت نام شد در پایان وقتی سرباز عراقی نامش را برای رفع اشتباه خواند، ایشان گفت: درسته و بلند شد رفت نزد ثبت نام شده ها نشست. سرباز احمق عراقی هم فکر کرد درسته پسوند نام خانوادگی ایشان است. لذا یه کلمه "درسته" به آخر نام خانوادگیش اضافه کرد، بدون اینکه هم استانی ما متوجه شود. 🍃خاطرات آزاده غلامشاه جمیله ای، به قلم خودشان 🔵ادامه دارد ... @gonbadekabood https://eitaa.com/joinchat/2115633213C8ae13116fb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانه های تسبیحم با هر "ایاک نعبد و ایاک نستعین" به عشق همگام شدن با تو از دستانم رها شدند ... @gonbadekabood
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃 🍃🌸 🍃 📚عمرنى ما كان عمرى بذلة فى طاعتك ، فاذا كان عمرى مرتعا للشيطان فاقبضنى اليك قبل أن يسبق مقتك الى 🖌عمرم را تا آن زمان دراز ساز كه در اطاعت تو صرف گردد و هر گاه عمر من چراگاه شيطان قرار گيرد قبل از آن كه مورد خشم و غضب تو واقع گردم ، اجل و سرآمد عمر مرا برسان و به سوى خويشم بخوان . 📝پرودگارا زندگانی من تازمانی که برای تو باشد ودراه تو با شد برای من شیرین است اگر زمانی فرارسد که غیر تو در خاطر و واعمال من باشد مرگ به از این زندگانی خواهد بود‼️ چرا که این طول عمر مرا بیشتر از تو دور می کند وموجبات خشم غضب تورا فراهم می نماید. یا رب مارا آ ن ده که آ ن به🤲 🍃❤️@gonbadekabood https://eitaa.com/joinchat/2115633213C8ae13116fb 🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توکل، یعنی دیگه خودت و نبین، فقط چشمت به خدا باشه
ز اول که حدیث عاشقی بشنودم جان و دل و دیده در رهش فرسودم گفتم که مگر عاشق و معشوق دواند خود هردو یکی بود من احول بودم @gonbadekabood
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیا می دانید ارامنه ی ایران در ششم ژانویه مراسم برگزار می کنند و 25 دسامبر را تاریخ ولادت حضرت عیسی (ع) نمی دانند؟! 👈 ارامنه ی ایران پیرو کلیسای شرقی گریگوری هستند و همراه با دیگر پیروان این کلیسا (یونانی ها، قبطی ها و اسلاوها) ششم ژانویه را به عنوان سالروز ولادت حضرت عیسی (ع) جشن می گیرند. 25 دسامبر جشن کریسمس کاتولیک ها و پروتستان هاست. 🍃واحد فرق موسسه مصاف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫امام محمد باقر عليه السلام می فرمایند : هر گاه خواستي پيش از روز جمعه صدقه دهي آن را براي روز جمعه به تأخير افکن "ذا اردت ان تنصدق به شيء قبل الجمعه به يوم فاخره الي يوم الجمعة" 📚عدة الداعي صفحه 92 @gonbadekabood
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مقام معظم رهبری "امام خامنه ای": 🌟زن اگر به خانواده پایبند شد، علاقه نشان داد، به تربیت فرزند اهمیت داد، به بچه‌های خود رسید، آنها را شیر داد، آنها را در آغوش خود بزرگ کرد، برای آنها آذوقه‌های فرهنگی -قصص، احکام، حکایتهای قرآنی، ماجراهای آموزنده- فراهم کرد و در هر فرصتی به فرزندان خود مثل غذای جسمانی چشانید، نسلها در آن جامعه، بالنده و رشید خواهند شد. ۷۵/۱۲/۲۰ https://eitaa.com/joinchat/2115633213C8ae13116fb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟روش تربیت نسل منتظر🌟 بحث بر سر این است که روش تربیتی ما چگونه باشد؟ چه روشهایی می تواند فرد را به برساند؟ 🍃 فضاسازی اولین و مهمترین نکته که باید تحقق پیدا کند، این است که فرد از اطرافیانش یاد بگیرد که وجود امام زمان (ع) مسئله ای جدی است; شوخی بردار نیست و سستی و سهل انگاری در آن راه ندارد. 🍃ما در تربیت نمی توانیم آدمها را تک به تک تربیت کنیم; اگر تربیت صحیح خواسته باشیم، باید فضا ایجاد کنیم. افراد وقتی در فضای خاصی قرار بگیرند، مطابق آن فضا حرکت خواهند کرد. خیلی از چیزها احتیاج به ارائه کار مستقیم ندارد. به طور غیر مستقیم و با اعمال خودمان می توانیم فرزندانمان را در این مسیر همراه کرده و هدایت کنیم. @gonbadekabood https://eitaa.com/joinchat/2115633213C8ae13116fb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️ 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼 ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️ ۳۳ 🍃❤️@gonbadekabood❤️🍃
🌟نبرد مجنون قسمت ۱۹🌟 "ازمجنون تا رومادیه" 💫اشتباه، زمانی صورت گرفت که وقتی اسیر هم استانی ما ثبت نام شد، در پایان وقتی سرباز عراقی نامش را برای رفع اشتباه خواند، ایشان گفت: درسته و بلند شد رفت نزد ثبت نام شده ها نشست. سرباز احمق عراقی هم فکر کرد درسته پسوند نام خانوادگی ایشان است. لذا یه کلمه "درسته" به آخر نام خانوادگیش اضافه کرد، بدون اینکه هم استانی ما متوجه شود. حالا همان لیست اسامی توسط یکی از درجه دارهای بعثی در زندان الرشید بغداد خوانده میشد و هر اسیری اسمش خوانده می شد سریع از جایش بلند می شد و میرفت در گوشه دیگری از محوطه زندان نزد اسم خوانده ها می نشست. چند بار درجه دار عراقی اسم هم استانی ما را خواند ولی بنده خدا فکر می کرد اسیر دیگری هم اسم و فامیل خودش با اختلاف یه پسوند "درسته" بین اسراء هست. لذا بلند نمی شد تا اینکه اسامی به پایان رسید. تنها ایشان ماند و یک اسم بی صاحب! درجه دار عراقی از ایشان پرسید، شسمک؟ اون بنده خدا اسمش را گفت ولی کلمه درسته آخر فامیلش نبود. عراقی میگفت: درسته؟ هم استانی ما میگفت: لا، درسته نادرسته! دوباره درجه دار عراقی بترتیب نام و نام پدر و پدر بزرگ تا فامیل و درسته را میخواند ولی باز روی کلمه درسته و نادرسته با مشکل مواجه میشدن و خلاصه بخاطر پسوند "درسته" که سرباز عراقی اشتباها" در العماره به نام خانوادگی ایشان اضافه کرده بود،بنده خدا داشت کتک میخورد و هر دوطرف نمی توانستند حرفشان را به طرفشان منتقل کنند تا اینکه ناچارا" بچه ها با اشاره دست بهش گفتن بلند شو بیا اینجا و اعتراض نکن. عاقبت اون بیچاره اشتباه عراقی را پذیرفت و گفت: درسته، درسته، تا اینکه از شر این بعثی ۲۴ اصل خلاص شد. این موضوع تا هنوزم سوژه مزاح دوستان هم اسارتی ما شده و هر وقت ایشان را در مراسمات یا همایش ها ملاقات میکنیم بهش میگیم آقای "...درسته"!!! بهرحال اونشب پس از کتک مفصلی که همهٔ اسراء خوردند از این موضوع لبخند تلخی هم بر لبان هم استانی های ما نقش بست. چون حدودای ساعت ۲۲ چهارشنبه شب مورخ ۱۳۶۷/۴/۸ بود درب راهروی سلولهای زندان الرشید را گشودند و همه را به داخل سلولها منتقل کردند. اونشب اولین شبی بود که اسرای جزایر مجنون را پس از سه روز زندانی در سخت ترین شرایط در طویله های العماره به سلولهای زندان الرشید بغداد منتقل کرده بودن. سلولها شرایط بسیار دشواری داشتن از جمله: نبودن امکانات بهداشتی، آب جهت شرب و شستشو، شدت گرمای طاقت فرسای تیر ماه و عدم وجود لوازم خنک کننده حتی پنکه و پنجره برای سلولها، کتک کاری مداوم و مستمر بوسیله شیلنگ و کابل و باتوم برقی در ساعاتی که درب سلولها باز میشد و عفونت شدید مجروحین و... فشار اسارت را بر اسرای مجنون چند برابر کرده بود. اسرای ارتش هم آنشب در بند کناری ما در سلولهای الرشید بودند ولی آنها صبح به اردوگاه منتقل شدند. اما بچه های بسیج و سپاه به مدت ۹ شبانه روز در سلول های بغداد در سخت ترین شرایط زندانی کشیدند. سلولهایی که شاید کمتر از ۴ متر مربع بودن تعداد ۲۷ اسیر را با ضرب کابل و کتک از ساعت ۵ عصر تا ۸ صبح در این اتاقکها حبس میکردند. صبح که می شد معمولا" از هر سلول تعدادی بر اثر گرما، تشنگی، گرسنگی و جراحات شهید می شدند و صبحها چند دستگاه خودروی آیفا می آمد و پیکر شهدا را در عقب خودرو مثل الوار تلانبار می کردن و می بردن بیرون از محدوده زندان. اون شب که اولین شب ورودمان به سلولهای زندان الرشید بغداد بود، اسرای ارتشی هم در بند کناریمان در سلولها بودند. آمار اسراء بالا بود، سلولها همه پرشده بودن. عراقیها مجبور شدند اسرای زخمی را در حیاط زندان جای دهند. پشت بام سلولها سربازان مسلح مستقر بودند و مجروحین روی سنگریزه های آسفالت کف حیاط دراز کشیده بودند. جو و شرایط زندان الرشید بسیار سخت و عذاب دهنده بود.گرسنگی و تشنگی،گرمای طاقت فرسا، عفونت و درد شدید زخمهایمان، آینده مبهم، آزار و اذیت و شکنجه مداوم، شهادت لحظه به لحظه اسراء، فکر شهادت دوستانمان در مجنون، دوری و دلتنگی ها از وطن و خانواده...همه و همه باعث شده بود که مداوم از خدا آرزوی مرگ و شهادت کنیم. گرچه در اوج این همه سختی و فشار، بی خیالی و روحیه خوب بعضی از اسراء تحسین برانگیز بود و نشان از امیدشون به آینده بود. در اون شرایط دشوار، سوالهای همشهریم آزاده سلیمان اورنگ خدری از سرباز عراقی نشان از روحیه بالای ایشان داشت و باعث لبخند اجباری بر لبانمان شده بود. 🍃خاطرات آزاده سرافراز غلامشاه جمیله ای، به قلم خودشان 🔵ادامــه دارد ... @gonbadekabood https://eitaa.com/joinchat/2115633213C8ae13116fb
دوستانی که پیگیر این مجموعه هستند👆 ببخشید گاهی دیر ارسال میکنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃❤️🌸🍃❤️🌸🍃❤️🌸 💞 @gonbadekabood
🖤وقتے بہ خاطرِ محبوبیتش پیشنهاد نامزد ریاست جمهورے شدن را دادند گُفت : من نامزد گلولہ‌ها و نامزدِ شهادت هستم ... 🥀 سردار به وقت شهادت سردار دلها ، 1:20 هفت روز مانده تا سالگرد شهادت سردار 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤