🌟روش تربیت نسل منتظر🌟
بحث بر سر این است که روش تربیتی ما چگونه باشد؟ چه روشهایی می تواند فرد را به #تربیت_مهدوی برساند؟
🍃 فضاسازی
اولین و مهمترین نکته که باید تحقق پیدا کند، این است که فرد از اطرافیانش یاد بگیرد که وجود امام زمان (ع) مسئله ای جدی است; شوخی بردار نیست و سستی و سهل انگاری در آن راه ندارد.
🍃ما در تربیت نمی توانیم آدمها را تک به تک تربیت کنیم; اگر تربیت صحیح خواسته باشیم، باید فضا ایجاد کنیم. افراد وقتی در فضای خاصی قرار بگیرند، مطابق آن فضا حرکت خواهند کرد.
خیلی از چیزها احتیاج به ارائه کار مستقیم ندارد. به طور غیر مستقیم و با اعمال خودمان می توانیم فرزندانمان را در این مسیر همراه کرده و هدایت کنیم.
#خانواده_مهدوی
#خانواده_شاد
@gonbadekabood
#کانال_گنبد_کبود
https://eitaa.com/joinchat/2115633213C8ae13116fb
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
#مریم_آیه_۳۳
🍃❤️@gonbadekabood❤️🍃
#خاطرات_اسارت
🌟نبرد مجنون قسمت ۱۹🌟
"ازمجنون تا رومادیه"
💫اشتباه، زمانی صورت گرفت که وقتی اسیر هم استانی ما ثبت نام شد، در پایان وقتی سرباز عراقی نامش را برای رفع اشتباه خواند، ایشان گفت: درسته و بلند شد رفت نزد ثبت نام شده ها نشست.
سرباز احمق عراقی هم فکر کرد درسته پسوند نام خانوادگی ایشان است. لذا یه کلمه "درسته" به آخر نام خانوادگیش اضافه کرد، بدون اینکه هم استانی ما متوجه شود.
حالا همان لیست اسامی توسط یکی از درجه دارهای بعثی در زندان الرشید بغداد خوانده میشد و هر اسیری اسمش خوانده می شد سریع از جایش بلند می شد و میرفت در گوشه دیگری از محوطه زندان نزد اسم خوانده ها می نشست. چند بار درجه دار عراقی اسم هم استانی ما را خواند ولی بنده خدا فکر می کرد اسیر دیگری هم اسم و فامیل خودش با اختلاف یه پسوند "درسته" بین اسراء هست.
لذا بلند نمی شد تا اینکه اسامی به پایان رسید. تنها ایشان ماند و یک اسم بی صاحب! درجه دار عراقی از ایشان پرسید، شسمک؟ اون بنده خدا اسمش را گفت ولی کلمه درسته آخر فامیلش نبود. عراقی میگفت: درسته؟ هم استانی ما میگفت: لا، درسته نادرسته!
دوباره درجه دار عراقی بترتیب نام و نام پدر و پدر بزرگ تا فامیل و درسته را میخواند ولی باز روی کلمه درسته و نادرسته با مشکل مواجه میشدن و خلاصه بخاطر پسوند "درسته" که سرباز عراقی اشتباها" در العماره به نام خانوادگی ایشان اضافه کرده بود،بنده خدا داشت کتک میخورد و هر دوطرف نمی توانستند حرفشان را به طرفشان منتقل کنند تا اینکه ناچارا" بچه ها با اشاره دست بهش گفتن بلند شو بیا اینجا و اعتراض نکن.
عاقبت اون بیچاره اشتباه عراقی را پذیرفت و گفت: درسته، درسته، تا اینکه از شر این بعثی ۲۴ اصل خلاص شد.
این موضوع تا هنوزم سوژه مزاح دوستان هم اسارتی ما شده و هر وقت ایشان را در مراسمات یا همایش ها ملاقات میکنیم بهش میگیم آقای "...درسته"!!!
بهرحال اونشب پس از کتک مفصلی که همهٔ اسراء خوردند از این موضوع لبخند تلخی هم بر لبان هم استانی های ما نقش بست. چون حدودای ساعت ۲۲ چهارشنبه شب مورخ ۱۳۶۷/۴/۸ بود درب راهروی سلولهای زندان الرشید را گشودند و همه را به داخل سلولها منتقل کردند.
اونشب اولین شبی بود که اسرای جزایر مجنون را پس از سه روز زندانی در سخت ترین شرایط در طویله های العماره به سلولهای زندان الرشید بغداد منتقل کرده بودن.
سلولها شرایط بسیار دشواری داشتن از جمله: نبودن امکانات بهداشتی، آب جهت شرب و شستشو، شدت گرمای طاقت فرسای تیر ماه و عدم وجود لوازم خنک کننده حتی پنکه و پنجره برای سلولها، کتک کاری مداوم و مستمر بوسیله شیلنگ و کابل و باتوم برقی در ساعاتی که درب سلولها باز میشد و عفونت شدید مجروحین و... فشار اسارت را بر اسرای مجنون چند برابر کرده بود.
اسرای ارتش هم آنشب در بند کناری ما در سلولهای الرشید بودند ولی آنها صبح به اردوگاه منتقل شدند. اما بچه های بسیج و سپاه به مدت ۹ شبانه روز در سلول های بغداد در سخت ترین شرایط زندانی کشیدند. سلولهایی که شاید کمتر از ۴ متر مربع بودن تعداد ۲۷ اسیر را با ضرب کابل و کتک از ساعت ۵ عصر تا ۸ صبح در این اتاقکها حبس میکردند.
صبح که می شد معمولا" از هر سلول تعدادی بر اثر گرما، تشنگی، گرسنگی و جراحات شهید می شدند و صبحها چند دستگاه خودروی آیفا می آمد و پیکر شهدا را در عقب خودرو مثل الوار تلانبار می کردن و می بردن بیرون از محدوده زندان.
اون شب که اولین شب ورودمان به سلولهای زندان الرشید بغداد بود، اسرای ارتشی هم در بند کناریمان در سلولها بودند. آمار اسراء بالا بود، سلولها همه پرشده بودن. عراقیها مجبور شدند اسرای زخمی را در حیاط زندان جای دهند. پشت بام سلولها سربازان مسلح مستقر بودند و مجروحین روی سنگریزه های آسفالت کف حیاط دراز کشیده بودند. جو و شرایط زندان الرشید بسیار سخت و عذاب دهنده بود.گرسنگی و تشنگی،گرمای طاقت فرسا، عفونت و درد شدید زخمهایمان، آینده مبهم، آزار و اذیت و شکنجه مداوم، شهادت لحظه به لحظه اسراء، فکر شهادت دوستانمان در مجنون، دوری و دلتنگی ها از وطن و خانواده...همه و همه باعث شده بود که مداوم از خدا آرزوی مرگ و شهادت کنیم. گرچه در اوج این همه سختی و فشار، بی خیالی و روحیه خوب بعضی از اسراء تحسین برانگیز بود و نشان از امیدشون به آینده بود. در اون شرایط دشوار، سوالهای همشهریم آزاده سلیمان اورنگ خدری از سرباز عراقی نشان از روحیه بالای ایشان داشت و باعث لبخند اجباری بر لبانمان شده بود.
🍃خاطرات آزاده سرافراز غلامشاه جمیله ای، به قلم خودشان
#کجایند_مردان_بی_ادعا
🔵ادامــه دارد ...
@gonbadekabood
#کانال_گنبد_کبود
https://eitaa.com/joinchat/2115633213C8ae13116fb
🖤وقتے بہ خاطرِ محبوبیتش پیشنهاد
نامزد ریاست جمهورے شدن را دادند
گُفت : من نامزد گلولہها
و نامزدِ شهادت هستم ...
🥀 سردار #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
به وقت شهادت سردار دلها ، 1:20
#کلنا_قاسم_سلیمانی
هفت روز مانده تا سالگرد شهادت سردار 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
24.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بدون تعارف با دوست شهید حاج قاسم سلیمانی
🕊 اللهم لا نعلم منه الا خیرا
#خاطرات_اسارت
🌟نبرد مجنون قسمت ۲۰🌟
"ازمجنون تا رمادیه"
اونشب وقتی همه غمگین و نالان بودند و از درد و غم و شرایط بسیار بد زندان الرشید آرام و قرار نداشتند، یکی از سربازهای عراقی که از بقیه جوانتر بود و کمتر کینه ای نشان میداد، آمد بالای سرمان و سر صحبت را با اسرای عرب زبان خوزستانی باز کرد.
اسرای زخمی هرکدام از اوضاع جنگ و صلح و سرانجاممان سوال می کردند و مترجم خوزستانی ترجمه میکرد. اون سرباز می گفت: شما باید قانونا" پانزده روز توی سلولهای الرشید بمانید و بعد میرود به اردوگاه، ولی چون قراره اسرای حلبچه را هم بیارند اینجا احتمالا" شما را زودتر ببرند اردوگاه، دراردوگاه شرایط از اینجا بهتره.
خلاصه همشهریم سلیمان اورنگ خدری هم با اصرار از مترجم خواست سوالش را از سرباز عراقی بپرسد.
سلیمان در اون شرایط تیره و تارمان از عراقی پرسید. نتیجه بازی فوتبال شوروی و هلند چند، چند شد؟عراقیه با خنده جواب داد ۲ صفر به نفع هلند.
دوباره سلیمان از مترجم پرسید بگو گل هلند را رودی گولیت زد؟ عراقیه که حسابی خنده اش گرفته بود گفت: نعم.
باز سلیمان گفت: بگو ببینم ریکاردو و فان باستن هم برای هلند بازی میکردند؟ خلاصه عراقیه خنده امانش نداد، چون همه در بدترین شرایط، حتی جان دادن بودن و سوالها همه پیرامون جنگ و سرانجام مان بود. ولی سلیمان بفکر نتیجه بازیهای جام جهانی بود. باید آفرین گفت بر روحیه ایشان. الحق تا اون لحظه فوتبالی مثله سلیمان اورنگ خدری ندیده بودم. فردای آنروز یعنی پنجشنبه ۱۳۶۷/۴/۹ اتوبوس ها آمدند و اسرای ارتشی را به اردوگاه منتقل کردند.
بند کناری که خالی شد نیمی از اسرای بسیج و سپاه را به جای اسرای ارتش انتقال دادند. از آنروز به بعد همه اسراء اعم از زخمی و سالم توی سلولها بودند. هر روز چند ساعت قبل از غروب آفتاب درب سلولها برویمان قفل میشد و تا ساعت ۸ صبح که دربها را برای هواخوری باز میکردند دربها مسدود بودند.
شبها تا صبح صدای آه و ناله و العطش اسراء بلند بود و چشم مان نزد دریچه بسیار کوچکی بود که از نور اون سوراخ می فهمیدیم که صبح شده.
حتی حین هواخوری آزاد نبودیم همه باید به ترتیب و نظم بصورت ستونی و ردیفی بخط می شدیم و بصورت سر پایین در حیاط زندان زیر آفتاب سوزان تیرماه می نشستیم. تا زمانی که اجازه سر بالا نداده بودند باید همینجور سر پایین می نشستیم، اگر کسی سرش را بالا میگرفت شدیدا" شکنجه میشد، همزمان با هواخوری کتک و اذیت ادامه داشت.
هروز صبح چند ظرف عدسی و مقداری سمون «نان مخصوص اسراء» برای صبحونه می آوردند. ولی چون همه عطش شدید داشتند و در سلولها امکانات سرویس بهداشتی نبود، کسی رغبت غذا خوردن نداشت و معمولا" غذاها برگشت داده میشد.
همه ی اسرای بسیج و سپاه اعم از زخمی و سالم توی سلولهای زندان الرشید بغداد درنهایت محدودیت و اوج فشار و سخت گیری زندانی بودن.
از اوایل صبح روز جمعه مورخ ۱۳۶۷/۴/۱۰ به دلیل عفونت و چرگین شدن زخمهایم بخصوص دو ترکشی که به بازو و آرنج دست چپم اصابت کرده بود باعث شده بود که دست چپم متورم و سرخ شده و اطراف زخمهایم بدجوری شعله بکشد.
تب لرز کرده بودم و دراوج گرمای تیرماه بدجوری حس سرما و لرز در کمر و بدنم افتاده بود. اونشب اکثر مجروحین را در راهروی سلولها جای داده بودند، من هم در انتهای راهرو روی زمین افتاده بودیم. درد شدید بخاطر عفونت باعث شده بود که تشنگی و گرسنگی و همه ناملایمات را فراموش کنم، چون اونقدر شدت دردم زیاد بود که تنفسم را دچار مشکل کرده بود، حس میکردم ضربان قلبم دچار مشکل شده و روند عادی ندارد.
ساعت۵ عصر که درب سلولها برویمان بسته و قفل میشد نگهبانها فقط در حیاط و اطراف زندان بودن.
یکی از اسرای لر زبان که فکر کنم بچهٔ گچساران بود، سید و موسوی صدایش می کردند، تیر به رانش خورده بود و از هر دو رانش عبور کرده بود، جایی که تیر در رانش فرو رفته بود سوراخی کوچک بود ولی جایی که تیر از رانهایش خارج شده بدجوری زخمش شکافته بود و به اندازه کف دستی باز شده بود. سید حدود ۱۶ سالی سن داشت و با توجه به سن کمش روحیهٔ عالی داشت.
وقتی درب سلولها بسته می شد با صدای ملایم و لهجه لری معمولا" نوحه های آهنگران و آهنگ مشهور آنزمان سرود *دیشب خواب بابا را دیدم دوباره* را میخواند و موجب می شد بغض بچه ها بترکد و اشک اسراء را در می آورد.
چون وقتی میخواند خاطرات جبهه و پشت جبهه در ذهنمان تداعی میشد. با اون شرایط دشواری که بر سلولها حاکم بود هیچ اسیری حتی برای لحظه ای هم چرتی نمی زد و همه آه و ناله شان آسمان بود.
اوایل سحری روز شنبه مورخ ۱۳۶۷/۴/۱۱ بود که زخم بازویم خود بخود شروع به تخلیه چرک و عفونت هایش کرد.
🍃خاطرات آزاده سرافراز غلامشاه جمیله ای، به قلم خودشان
#کجایند_مردان_بی_ادعا
🔵 ادامه دارد ...
@gonbadekabood
#کانال_گنبد_کبود
https://eitaa.com/joinchat/2115633213C8ae13116fb
بر حاشیه ی برگ شقایق بنویسید
گل طاقت بین در و دیوار ندارد
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا
@gonbadekabood
❤️🍃
بی تو دل و جان من
سیر شد از جان و دل
جان و دل من تویی
ای دل و ای جان من !
☘ #عطار
☘#حدیث_دل
@gonbadekabood
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🌟آیا تا حالا کنار کودکانتون نشستید با هم قرآن بخونید؟🤗
💫با صدای بلند قرآن بخونید
💫نوبتی، یه آیه ایشون، یه آیه شما🤗
💫نگید صدا ندارید یا صوت بلد نیستید، با کمک نرم افزارهای قرآنی و یا دانلود از اینترنت، میتونید با صوت قاری دلخواهتون همراه بشید
🌸🌸🌸امتحان کنید و لذت ببرید😍
@gonbadekabood
❄️☀️❄️☀️❄️☀️❄️☀️❄️☀️
❄️☀️❄️☀️
❄️☀️❄️
❄️☀️
☀️
📖🖌صحیفه کامله سجادیه، نمونه کامل قرآن صاعد است و از بزرگترین مناجات عرفانی در خلوتگاه انس است که دست ما کوتاه از نیْل به برکات آن است؛ آن کتابی است الهی که از سرچشمه نورالله نشأت گرفته و طریقه سلوک اولیای بزرگ و اوصیای عظیم الشأن را به اصحاب خلوتگاه الهی می آموزد. کتاب شریفی است که سبک بیان معارف الهیه اصحاب معرفت را چون سبک قرآن کریم بدون تکلف الفاظ در شیوه دعا و مناجات برای تشنگان معارف الهیه بیان می کند .
🔸این کتاب مقدس چون قرآن کریم سفره الهی است که در آن، همه گونه نعمت موجود است و هر کس به مقدار اشتهای معنوی خود از آن استفاده می کند. این کتاب همچون قرآن الهی ادقِّ معارف غیبی که از تجلیات الهی در ملک و ملکوت و جبروت و لاهوت و مافوق آن حاصل می شود؛
🔹در ذهن من و تو نیاید و دست طلبکاران از حقایق آن کوتاه است، به شیوه خاص خود قطراتی که از دریای بیکران عرفان خود می چشاند و آنان را محو و نابود می کند:
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گویدم انا إلیه راجعون
#صحیفه_نور_امام_خمینی_جلد_۲۱
#صفحه_۲۰۹_۲۱۰
@gonbadekabood
https://eitaa.com/joinchat/2115633213C8ae13116fb
❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا
📚🖌از ميان مؤمنان مردانى اند كه به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا كردند برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در [همين] انتظارند و [هرگز عقيده خود را]
تبديل نكردند (۲۳)
#احزاب_آیه_۲۳
#سردار_وفادار_اسلام
❤️🖤
@gonbadekabood
🌟از امام جعفر صادق(ع) نقل شده است:
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ اَلْقَدْرِ.اَللَیْلَهُ: فاطمه والقدر: اَللَّهُ. فمن عرف فاطمه حق معرفتها، فقد ادرک لیله القدر، و انّما سُمّیت فاطمه لانّ الخلق فطموا عن معرفتها ... و قوله: وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَهُ اَلْقَدْرِ لَیْلَهُ اَلْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، یعنى: خیر من الف مؤمن و هى ام المؤمنین.تَنَزَّلُ اَلْمَلائِکَهُ وَ اَلرُّوحُ فِیها و الملائکه المؤمنون الذین یملکون علم آل محمد(ص) و الروح القدس هى فاطمه. بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ اَلْفَجْرِ. یعنى حتى یخرج القائم.[تفسیر فرات کوفی]
اللیله، حضرت فاطمه، است. القدر ،«اللَّه» است. پس هر کس که فاطمه و مقام ایشان، را به حقیقت بشناسد، حتماً شب قدر را درک کرده است. و علت نامگذارى آن حضرت به فاطمه، به خاطر این است که مردم از شناختنش، ناتوان هستند. اما معناى «لیله القدر، بهتر از هزار ماه است»؛ یعنى، بهتر از هزار مؤمن است و آن نیز امالمؤمنین حضرت زهرا (س) مىیباشد. مراد از ملائکه، مؤمنان عالِم به علوم آل محمد و مراد از روح یا روحالقدس همانا، فاطمه است و مراد طلوع فجر، ظهور حضرت مهدی و قائم، است.
💫خیر کثیر کوثر که ادامه ی نسل نبوت تا قیام قیامت از دامان مطهر اوست، مانند خیر و برکت شب قدر است که به تنهائی از هزار ماه برتر است.
💫 معرفت و درک حضرت فاطمه (س)، درک شب قدر است که ضمانت عاقبت بخیری انسان است.
#فاطمه_شناسی
@gonbadekabood
https://eitaa.com/joinchat/2115633213C8ae13116fb
🔴کودک و فضای مجازی
💫آیا تا حالا دقت کردیم؟
⚡️استفاده زیاد و کنترل نشده از کامپیوتر موجب افزایش وزن، رکود عملکرد اجتماعی- ارتباطی، گوشه گیری، بلوغ زودرس، انزوا و غمگینی می شود.
⚡️ همچنین بازیهای خشن کامپیوتری کودکان و نوجوانان را مستعد مشکلات رفتاری و پرخاشگری میکند،
🍃 ولی اگر از برنامه های صحیح آموزشی استفاده شود خلاقیت افزایش مییابد و فرصتی برای اکتشاف و جستجوگری در اختیار او قرار میگیرد.
🌸کودکان خود را دریابیم قبل از آنکه دیر شود
#کودک_و_رسانه
@gonbadekabood
#کانال_گنبد_کبود