eitaa logo
میم (محتوای یک مبلغ)
10.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
736 ویدیو
2.6هزار فایل
موسسه آموزشی پژوهشی میم(محتوای یک مبلغ) تولید سخنرانی روشمند کوتاه سخنرانی های بلند مناسبتی روایتگری شهدا آموزش نکات روش سخنرانی توسط اساتید کشوری تولید محتوا و روش سخنرانی ادمین محتوا و سفارشات: @admine_mohtavay_mim تبادلات و تبلیغات: @admiin_mim
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜أ اَنتَ أخي.. إن زينب لما علمت بالوقعة، خرت مغشيا عليها هنگامی که کار از کار گذشت، زینب کبری علیهاالسلام در بین خیمه از هوش رفت... فلما أفاقت من غشيتها ركضت نحو المعركة وقتی‌ به هوش آمد، شکسته حال به سمت گودال قتلگاه شروع به دویدن کرد... و هي تارة تعثر بأذيالها، و تارة تسقط على وجهها، من عظم دهشتها، حتى انتهت إلى المعركة گاهی چادر زیر پایش گیر می‌کرد و به زمین می‌خورد و گاهی از شدت مصیبت با صورت به زمین می‌افتاد تا اینکه به گودال و قتلگاه مقدس رسید. فجعلت تنظر يمينا و شمالا، فرأت أخاها الحسين عليه السلام على وجه الأرض در بین گودال گشت و گشت تا اینکه در آخر، جسدی شبیه برادرش را دید که بر روی خاک افتاده بود. و الدم يسيل من جراحاته كالميزاب، فطرحت نفسها على جسده الشريف، و جعلت تقول: خون مثل ناودان از جراحات آن بدن جاری بود، زینب کبری علیهاالسلام خود را بر روی آن پیکر قطعه قطعه انداخت. تشخیص و باورش سخت بود که پیکر برادرش حسین علیه‌السلام را اینگونه ببیند، لذا ناله‌اش به فریاد بلند شد و گفت: أ أنت الحسين أخي؟! أ أنت أبن امي؟! تو حسین برادر منی؟! تو پسر مادر منی؟! أ أنت نور بصري؟! أ أنت مهجة قلبي؟! تو همان نور چشم منی؟! تو همان پاره قلب منی؟! أ أنت حمانا؟ أ أنت رجانا؟ أ أنت كهفنا؟ أ أنت عمادنا؟! تو همان حامی‌ما، امید ما، پناه و تکیه‌گاه مایی؟! أ أنت ابن محمد المصطفى؟ أ أنت ابن علي المرتضى؟ أ أنت ابن فاطمة الزهراء؟! تو پسر محمد مصطفایی؟ تو پسر علی مرتضایی؟ تو پسر فاطمه زهرایی؟! 📕 معالی‌السبطین، جلد ۲، صفحه ۳۹ 💠 @mohtava_tab