اکثر اوقات به جای اینکه حرف بزنم، دارم توضیح میدم چقد تلاش میکنم برای حرف زدن ولی حرفم نمیاد.
هر دفعه میام فکر کنم "این یکی دیگه مثل بقیه آدما نیست"، یکی غافلگیرم میکنه.
من آدم کم حرفی نیستم فقط تا میام حرف بزنم یادم میفته اینا آدمایی نیستن که حرفای منو بفهمن...
هر کاری دلتون میخواد با زندگیتون بکنین فقط توقعات و از خودتون بالا نبرین. مخصوصا توقعات بقیه رو
قبلنا بعد از حضور تو یه جمع به این نتیجه میرسیدم با فلان آدما نمیتونم حتی حرف بزنم
الان وقتی وارد جمع میشم وقتی میتونم با یکی حرف بزنم تعجب میکنم. به معنای واقعی.
دارم تو چرخه ی باطل "تایپ کردن، فکر کردن به اینکه فایده گفتنش چیه، و پاک کردن" گیر میفتم.