Mind Palace.!
خواستم اینو امشب بفرستم اینجا. شاید به جای مداحی و روضه...
من با این اپیزود قبلا اشک ریختم. و میدونید، یه جورایی جریان رو خیلی ملموس میکنه براتون.
* پیشنهاد دانلود
میشه ناامیدی رو تو چشمای مامانم دید وقتی دارم خیلی جدی درباره اینکه چقدررر روابط انسانی و حضور در اجتماع کار سختیه سخنرانی میکنم.
کلاسی که میرم خیلی جالبه
یهو به خودت میای میبینی همزمانی که تو و یه زن حدودا سی ساله و یه بچه ی ۱۰ ساله اونجا نشستین، یه آقاهه با کلی ریش پشم نشسته و داره درباره اینکه نمیتونه فلان کلمه رو درست بنویسه صحبت میکنه.
یه وقتایی تنها عامل دووم آوردنم یه سری جزئیات خیلی ناچیزِ تو زندگیمه که گاهی هیچ جوری نمیتونم به دیگران توضیحشون بدم.