یادته؟
یه روز انقدر برام مهم بودی که کوچکترین چیزایی که متعلق به " تو " بود رو نگه میداشتم.
از نوشته هات گرفته تا پوست لبت که دادیش بهم تا حرص بخورم. همه و همش رو نگه میداشتم.
اما الان چی؟ اما تو چی؟
My puᴉɯ "
من توانایی این فشار رو ندارم قطعا فشار نباید محسوب بشه ولی من نمیتونمش
آره آره یادمه. ولی تونستمش.
باورم نمیشه. کی فکرشو میکرد به اینجا برسیم؟
کی فکرشو میکرد قراره اینجوری پیش بره؟
دارم میگم با یه کلمه.
فقط یه کلمه، میتونی خشمش رو تبدیل کنی به پروانه های آبی توی قلبش.