eitaa logo
بر ساحل عبقات
1.1هزار دنبال‌کننده
353 عکس
15 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بر ساحل عبقات
سیّد حمیری رضوان‌الله‌علیه شاعر‌ شهیر‌ عصر ائمّه (ت ١٧٣ هـ) به این حقیقت تصریح می‌کند که صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیها وصیت کرد که آن دو نفر هنگام نماز بر پیکرش حاضر نباشند... وَفاطِمُ قَدْ أوصَتْ بِأَنْ لا يُصَلِّيا... الغرض که باورهای امروزِ ما متصل به عصر ائمه علیهم السلام است... 📜 نسخه‌ی خطی کتاب مثالب النواصب_ابن شهرآشوب، کتابت سال ۸۴۵ هـ. این نسخه در کتابخانه ناصریه_لکنهو (کتابخانه‌ی خاندان صاحب عبقات) نگه‌داری می‌شود. @mir_hamedhoseyn_110
😞 روضه‌ی هزار ساله... 🖌 بیش از هزار سال پیش شاعر شیعی قرن چهارم جناب ابومحمّد طلحة العوني رضوان‌الله‌علیه چنین سروده است: فَماتَتْ وَآثارُ الكِلامِ بِعَضْدِها... [فاطمه‌ی زهرا] در حالی از دنیا رفت که هنوز آثار زخم بر بازوان مبارکش باقی مانده بود... 📜 نسخه‌ی خطی کتاب مثالب النواصب_ابن شهرآشوب، کتابت سال ۸۴۵ هـ. این نسخه در کتابخانه ناصریه_لکنهو (کتابخانه‌ی خاندان صاحب عبقات) نگه‌داری می‌شود. این ابیات در نسخه چاپی، ج ۶ ، ص ۳۰۵ ذکر شده است. @mir_hamedhoseyn_110
امروز فرصتی پیش آمد و توانستم این کتاب سیوطی را که اخیرا چاپ شده قدری تورق کنم. بیتی مهم در ذمّ عایشه از سیّد حِمیَری در این کتاب آمده که پیش از آن در الحيوان للجاحظ ١/١٩٧ و المستقصى للزمخشري ١/١٧ ذکر شده است. البته سیوطی این ابیات را به سیّد حِمیَری نسبت نداده است. مرحوم میر حامد حسین رضوان‌الله‌علیه در ج ۵، ص ۱۳۰ از مجلد حدیث غدیر این مطلب را از ديوان الحيوان سیوطی نقل کرده است.(مجموع رسائل السيوطي، ج ٢٢ ، ص ١٥٨_١٥٩) عبارت مرحوم صاحب عبقات چنین است: ....علّامه جلال الدین سیوطی که مجدّد دین سنیه در مائه تاسعه است...در کتاب "ديوان الحيوان" که نسخه‌ی عتیقه‌ی آن بخطّ عرب پیش این کثیر العصیان بعنایت ربّ منّان حاضر است، در لغت هرّة گفته: ..... @mir_hamedhoseyn_110
بر ساحل عبقات
امروز فرصتی پیش آمد و توانستم این کتاب سیوطی را که اخیرا چاپ شده قدری تورق کنم. بیتی مهم در ذمّ عای
گفتنی است تنها دو بیت از قصیده‌ی دالیه‌‌ی سید حمیری در طعن به اصحاب جمل در کتاب‌های الحيوان للجاحظ ۱/۱۹۷، المستقصى للزمخشري ۱/۱۷ و ديوان الحيوان للسيوطي ۲۲/۱۵۸ (مجموع رسائل) نقل شده است. مرحوم ابن شهرآشوب رحمة‌الله‌علیه در مثالب النواصب، ج ۷ ، ص ۳۰۸_۳۰۹ در ادامه‌ی آن دو بیت، دو بیتِ دیگر نیز از آن قصیده‌ ذکر کرده است. @mir_hamedhoseyn_110
وَأنآ بِكُمْ مُتَنَسِّكٌ (مُستَنسِكٌ) وَبِحَبلِكُمْ مُتَمَسِّكٌ وَبِجَدِّكُمْ مُتَشَفِّعُ لَم أهْوَ ديناً أصْلُه مِن غَيرِكُمْ حَسْبِي افتِخاري أنَّني أتَشَيَّعُ 🖌الشيخ محمد بن نُفَيع الحلّي (القرن التاسع) 📜 مخطوطة فيها بعض قصائده تحتفظ بها مكتبة الإمام الحكيم العامة، رقم ٢٩٢ @mir_hamedhoseyn_110
اخیرا آقای مهدی مسائلی در کانال خود در ضمن مطلبی با عنوان "خلاصه عقاید شیعه و سنّی" خزعبلاتی را به نقل از افرادی مثلِ خودش سروده و عملاً به عقاید چند صد میلیون شیعه‌ی امیرالمؤمین صلوات‌الله‌علیه در طول تاریخ توهین کرده‌ است. آن بغض و برائتی که ایشان، عملی جاهلانه و عوامانه وانمود می‌کند، سیره‌ی عملی علمای امامیه و عموم جامعه‌ی شیعی در طول تاریخ بوده است و شیعیان این آموزه‌ی حیاتی را از اهل‌بیت‌ علیهم‌السلام فراگرفته‌اند. هزاران نفر نیز پایِ این عقاید حقّه خونشان مظلومانه ریخته شده که در رأس آنان صدیقه‌ی طاهره سلام‌الله‌علیها و فرزندش جناب محسن‌بن علی علیهما‌السلام بوده است. اینجانب به عنوان کوچکترین فرد جامعه‌ی شیعی از متولّیان امر و مسئولان حوزه‌ی علمیه مخصوصا حوزه‌ی اصفهان تقاضا دارم با چنین فرد هتاکی برخورد جدی صورت بگیرد تا افرادی آن‌ هم در لباس مقدّس روحانیت تا این اندازه مسلّمات مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام را به سخریه نگیرند! @mir_hamedhoseyn_110
دیشب دیدم که جناب مسائلی سطوری چند در واکنش به نوشته‌ی بنده نگاشته‌اند. علی رغم اینکه بنا ندارم محتوای کانال به رفت و برگشت مجازی مبدّل شود، ناگزیرم به چند نکته اشاره کنم: ۱. ایشان نوشته‌ی بنده را "هماهنگ" با نوشته‌های دیگران و آن نوشته را "دستور از جایی مشخّص" قلمداد کرده‌اند! خُب خدا را شاکریم که ایشان در اثر مجاهدت‌های فراوانشان در این‌ سال‌ها در تنقیص مکتب و تضعیف شعائر و ادخال شبهات در قلوب مؤمنين به فیض داشتن "علم‌الغیب" نائل گشته‌اند که این فوز کبیر و فضل عظیم را به ایشان تبریک می‌گوییم! اما از آنجایی که هنوز مصنّف در قیدِ حیات است عرض می‌کنم که تمامی مطالب بنده در کانال، مستقلّ بوده و هیچ‌گونه هماهنگی یا تأثيرپذیری از هیچ شخص یا ارگانی وجود نداشته و ندارد. عجیب که ایشان در پایانِ مطلبشان باز از آن "علم‌‌الغیب" بهره برده و بنده را به طرفداری از آن مدّاحی که اخیرا به مسجد مکّی تاخته متهم می‌کند! بنده از همین تریبون به مسئولان ذی‌ربط عرض می‌کنم با هر کس که احساسات مذهبی شیعه و اهل‌سنّت را جریحه‌دار می‌کند باید برخورد شود. ۲. ایشان مفهومِ عمیقِ بغض و تبرّی از طاغوت که منطق اصیل قرآنی بوده و آموزه‌ی تمامی انبیاست را در حدّ حکایات عوامانه و خیالی تنزّل داده و بدتر از آنکه عملِ زشتِ خود را چنین توجیه می‌کند: "نقل حکایات طنز به معنای اعتقاد به مضمون آنها نیست!" اگر چنین است، از فردا هر صاحب تریبونی حکایات خوش‌مزه‌ای که در مطاعن خلفا و مادرانشان وجود دارد را به بهانه‌ی "صرف نقل کردن"، بیان کند ! آیا باز هم جناب مسائلی و دوستانش می‌گویند که "نقل حکایات طنز به معنای اعتقاد به مضمون آنها نیست" یا خودشان را "مجرور به تمامیِ حروف جَرّ" ساخته و ندای واوحدتاه و وااسلاماه سر می‌دهند ! چرا زمانی که با نقل حکایاتِ وَهمی، مفهوم عمیقِ تبرّی را سخیف جلوه می‌دهی، آن را "صرف نقلِ حکایت" می‌دانی و اگر کسی در نقد صحابه حکایت و تاریخ و شعر نقل کند، این توجیه را از او نمی‌پذیری؟! بعد گفته: "همین حکایات در کتاب‌های دیگران نیز آمده، مجوز ارشاد هم گرفته است!" اولا: ملاک صحّت و سقم مطالب، مجوّز یا عدم مجوّز ارشاد نیست. ثانیا: گاه مشاهده شده و می‌شود که نوشته‌هایی مجوز گرفته‌اند که ماحَصل آنها ترویج الحاد و گفتمان وهابیت و ... بوده است. (اینجا به دلایلی به همین میزان اشاره کافی است و دردِدل بسیار) بنابراین نباید صرفِ جواز ارشاد را دلیل بر صحّت مطالب داخل کتاب انگاشت! ۳. امّا در مورد این جمله‌‌ی ایشان : "کسانی طریقه‌ لعن و دشنام‌گویی و مجادله مذهبی را روش تبلیغی تشیع می‌دانند، تعریض به اقدامات خودشان را توهین به تشیع قلمداد می‌کنند." باید بگویم: اوّلاً: نگارنده‌ی این سطور مثل جناب مسائلی، سبّ و لعن را "روشِ تبلیغی تشیّع" نمی‌داند. ثانیاً: اگر مقصودشان از لعن و دشنام‌گویی، طریقه‌ی تبلیغِ سلبی _ایجابی است که این شیوه‌ی علمیِ تمام مبلّغان شیعی و در رأس آنان اهل‌بیت علیهم‌السلام در طول تاریخ بوده است. از هشام و فضل بن شاذان گرفته تا شیخ مفید و شریف مرتضی و علّامه حلی و صاحب عبقات و صاحب الغدیر و تا به امروز عموم شیعیان به تَبَع از علما و علما به تبع از حُجج الهی در طول این قرون متمادی برای اثبات حقّ امیرالمؤمنین علیه‌السلام همزمان به دو رویکرد کلّی توجه داشتند: الف: چه کسی شایسته‌ی امامت است؟ ب: چه کسی لیاقت امامت ندارد؟ در مورد اول به بررسی نصوص امامت و افضلیت و در مورد دوم به بیان مطاعن غاصبان می‌پرداختند. (و این مطاعن نه لزوما فحش و ناسزا) امام در اندیشه‌ی امامیه جامع مکارم اخلاقی و غاصبان، فاقد این امور بلکه جامع رذائل بوده‌اند! این طرف علم و آن طرف جهل این طرف شجاعت و استقامت و آن طرف ترس و فرار این طرف مهربانی و عطوفت و آن طرف خشونت این طرف اطاعت و ادبِ محض نسبت به پیغمبر خاتم صلّی‌الله‌علیه وآله‌وسلّم و آن طرف بی‌ادبی و جسارت به آن حضرت و تخلّف از دستورات ایشان و نسبت پریشان‌گویی به کسی که ما ينطق عن الهوى بوده است. این سیره‌ی سلف و خلف صالح در تبلیغِ "صراط مستقیم" و دفاع از آن بوده است. اگر جناب مسائلی و دوستانشان طریقه‌ی بهتری در دفاع از مکتب پیشنهاد دارند، لطفا به جای دائماً نقدِ کتاب، مقاله و کلیپ و ... خودشان دست‌به‌کار شده و در قالب نوشته‌های مکتوب یا سلسله نشست‌های علمی، یک مُدلِ مطلوب از تبلیغِ تشیّع و دفاع از آن در برابر این میزان هجمه ارائه دهند؛ مُدلی که هم دفاع از مکتب باشد هم به وحدت جامعه‌ی اسلامی خدشه وارد نکند. بسم الله... @mir_hamedhoseyn_110
نقدی بر تعمیم عنوان خطّابیه بر همه‌ی شیعیان در کلام منصفانه دکتر شريف حاتم العوني _ استاد علوم حدیث در دانشگاه امّ القری _ مکّه مکرّمه از چالش‌های مهم در مباحث حدیثی عامه که مستقیما با مباحث امامت و ولایت مرتبط است، مبحث "روایت فردِ بدعت‌پیشه" است. متأسفانه در موارد متعدّدی برخی محدثان متعصّب عامه به ضعف سند روایت فضائل اهل‌بیت به خصوص امیر المؤمنین علیهم‌السلام حکم کرده‌اند، در حالی که راویان آن طریق، همه از ثقات بوده‌اند. تنها دست‌آویز آنان برای تضعیف سند وجود رواتی بوده که متهم به تشیع یا رافضی‌گری شده‌اند. (البته با همان توسعه‌ای که در مفهوم تشیع در کتب تراجم و رجال عامه مطرح شده؛ به نحوی که به صرف تفضیل‌دهنده‌ی امیر المؤمنين صلوات‌الله‌علیه بر عثمان یا صرف نقلِ یک روایت در فضیلت یا افضلیت حضرت، فرد، متهم به بدعت می‌شده!) از بهترین آثاری که درباره‌ی حدیث فرد مبتدع نگاشته شده اثر مهم دکتر شريف حاتم العوني با عنوان "حكم رواية المبتدع" می‌باشد. مؤلّف در مقام نقدِ عدم پذیرش راویان مبتدع به شکل عمومی و نقد برخی اجماعات ادعایی در این‌باره در دو موضع از کتاب، فرقه‌ی خطّابیه _که دروغ بستن بر رسول خدا را حلال دانسته و اهل جرح و تعدیل اهل‌سنّت بر عدم وثاقت آنان اتفاق نظر دارند_ را جدا از شیعیان و حتی جدا از رافضه دانسته، بلکه خودِ شیعیان و روافض را بیزارِ از این فرقه معرفی نموده است: ومن أكبر مشكلات باب حكم رواية أهل البدع أنّ ألقابهم مجملة تشمل طوائف متعددة تلقب باللقب نفسه: فـَ(القدرية) يدخل فيهم منكرو علم الله تعالى، وهؤلاء كفّار بلا خلاف، ويدخل فيهم من لا ينكر العلم الإلهي، وهؤلاء لا يكفّرون. والرافضة يدخل فيهم السبئية والمؤلّهون لعليّ رضي الله عنه كالخطّابية وهؤلاء يكفّرهم الإمامية وكلّ الشيعة سواهم، فضلاً عن أهل السنّة، ويدخل فيهم الإمامية، ويدخل فيهم الشتّامون للشيخين من جارودية الزيدية، ولا يكفّر منهم ببدعته إلّا السبئية والخطّابية وأمثالهم من المؤلّهين لعليّ رضي الله عنه (ص ٦٩ و ٧٠) همو در موضعی دیگر در پاورقی ص ۱۳۸ گفته: والحقيقة أنّ اعتبار الخطّابية من الرافضة هو من باب تعميم اسم الرافضة على كلّ من رفض الشيخين وهو إطلاق قديم وفيه تعميم موهم، حيث إنّ الخطّابية عند الشيعة الإمامية أنفسهم كفّار غير مسلمين، وكتب الإمامية القديمة والحديثة وإلى اليوم تبرّأ من الخطّابية ومن مؤسّس نحلتهم أبي الخطّاب محمّد بن أبي زينب مقلاص الأسدي. فعدّ الخطّابية من الرافضة بإطلاق مع تبرؤ الإمامية منهم ومن مذهبهم موهم، فضلا عن عدّ الخطّابية من الشيعة بإطلاق، رغم تتابع كتب الفرق على ذلك. وهو في إيهامه كإيهام عدّ اليزيدية (الذين يعبدون يزيد بن معاوية والذين كانت أصولهم سنية) من أهل السنّة، رغم تبرؤ أهل السنّة منهم. @mir_hamedhoseyn_110