eitaa logo
در محضر آیت‌الله میرباقری
32.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
384 ویدیو
136 فایل
💠 پایگاه اطلاع‌رسانی و نشر دیدگاه‌های آیت‌الله میرباقری ☑️ @mirbaqeri_ir 💠 کانال نشر آثار چندرسانه‌ای (صوت، فیلم، پادکست، سخن‌نگاشت) ☑️ @mirbaqeri_resane
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻ضحاک مشرقی در بعدازظهر عاشورا امام حسین(ع) را تنها گذاشت و رفت! ✔️ استاد سید محمّدمهدی میرباقری: «ضحاک مشرقی فردی بود که با امام حسین(ع) آمد ولی قید کرد که یاری من تا آنجایی خواهد بود که امید به پیروزی و غلبه شما وجود داشته باشد و اگر مطمئن شدیم که پیروزی در کار نیست، دیگر بیش از آن با شما عهدی ندارم. همین شرط نیز او را از عاشورا محروم کرد. ضحاک تا ظهر عاشورا صبر کرد و وقتی برای او قطعی شد که پیروزی در کار نیست و کار با شهادت سیدالشهدا(ع) و یارانش به پایان می‌رسد، مرکب خود را که در خیمه‌ها مخفی کرده بود سوار شد و پس از اجازه از امام حسین(ع) از صحنه گریخت. ضحاک مشرقی در لحظه غربت امام حسین(ع)، در لحظه‌ای که عالی‌ترین جذبه‌ها از طرف سیدالشهدا(ع) ساطع می‌شد و قوی و ضعیف با همین جذبه دستگیری می‌شوند، هیچ نوری را دریافت نکرد و رشته تعلقش از سیدالشهدا(ع) بریده شد.» ☑️ @mirbaqeri
🔻حبیب‌‌بن‌‌مظاهر از شهادتش در رکاب سیدالشهدا(ع) اطلاع داشت و خودش را آماده کرده بود. «حبيب بن مظاهر از قبل، خود را مهيای عاشورا کرده است؛ در حديثی آمده است که حبيب با ميثم تمار نشسته بودند و از علم بلايا و منايا می‌گفتند؛ حبيب مي‌گفت: می‌بينم کسی را در محبت اميرالمؤمنين(ع) در کوفه به دار زده‌اند و دست و پای او را قطع کرده‌اند؛ ميثم می‌گفت: من می‌بينم سری را بر نيزه وارد کوفه می‌کنند... در کوفه، حبيب در برخورد با مسلم‌بن‌عوسجه گفت: مسلم کجا می‌روی؟ گفت: خواب ديدم وجود مقدس نبی اکرم(ص) به من فرمود: مسلم! محاسنت را خضاب کن! می‌روم حنا بخرم و محاسنم را خضاب کنم. حبيب گفت: مسلم! چرا متوجه نيستی؟ تعبير خواب اين نيست؛ سيدالشهدا(ع) نامه فرستاده‌اند بايد به کربلا برويم! گفته‌اند که حتی از خانواده‌هايشان هم خداحافظی نکردند و با وجود محاصره شديد کوفه خود را به امام حسين(ع) رساندند». ☑️ @mirbaqeri
🔻ما در عاشورا در کجای کار هستیم؟! «طِرِمّٰاح» هستیم یا «ضحاک مشرقی» یا «حُرّ» یا «سعیدبن‌عبدالله» یا «حبیب»؟ ✔️ استاد سید محمدمهدی میرباقری: «ما اگر سال ۶۱ هجری بودیم، آیا واقعاً لبیک گفته بودیم و خونمان را پیش روی امام حسین(ع) داده بودیم؟ یا اینکه طواف‌هایمان را می‌کردیم و می‌گفتیم موسم حج هست و بعد هم به خانه‌هایمان می‌رفتیم؟! یا اینکه مثل «طِرِمّٰاح» هنوز داشتیم گندم به یمن می‌بردیم؟! یا این که ظهر عاشورا اسبمان را بر می‌داشتیم و در می‌رفتیم؟! (ضحاک مشرقی با حضرت برخورد، گفت آقا تا امید پیروزی هست، من با شما هستم. ظهر عاشورا گفت آقا، دیگر امید پیروزی نیست. اسبش را سوار شد و رفت.) ما جزوِ کدام‌ها بودیم؟ آنهایی بودیم که شب عاشورا صفمان را جدا می‌کردیم و می‌رفتیم؟ وقتی خبر شهادت مسلم رسید، صفمان را جدا می‌کردیم و می‌رفتیم؟ واقعا کجای کار بودیم؟ البته الحمدالله قلوب محبین سیدالشهداء(ع) به برکت عاشورا همه نورانی است. ان‌شاءالله وقتی حضرت پا به رکاب بگذارند همه سربازیم. ولی سعید بن عبدالله با بقیه فرق می‌کند! دیگر اصحاب نماز خواندند، ولی او سپر آنها شده است. ما حاضر بودیم سپر امام حسین(ع) شویم تا حضرت نماز بخواند؟ تیرها را به جان بخریم که تیر به سیدالشهداء(ع) نخورد. این سوال امروز است که ما واقعا کجای کاریم؟ اگر نقطه‌قوت‌های اصحاب در ما نباشد و نقطه‌ضعف‌های دشمنان و آنهایی که با حضرت درگیر شدند و دنبال غنائم و پول بودند و خیمه حضرت را به طمع دنیا غارت کردند در ما باشد، چه؟! آنهایی که تا رفتند خودشان را جمع‌وجور کنند و به امام حسین(ع) برسند، کاروان حضرت رفت. آنهایی که دلشان می خواست بی‌تفاوت باشند و به قول معروف سری که درد نمی‌کند دستمال نمی‌پیچند. اگر این نقطه‌ضعف‌ها در ما باشد، ما سال ۶۱ هجری همان جاها قرار می‌گرفتیم. ایام محرم، ایام این‌گونه محاسبه‌هاست. واقعا آدم باید محاسبه کند که کجاییم. اگر به جایگاه اصحاب رسیدید، خوشا به حالتان. یعنی اگر در عاشورای امام حسین(ع) بابی به روی شما از عاشورا باز شد و حاضر شدید خونتان را پیش روی امام حسین(ع) بدهید که «طوبی لکم و حسن مأب» و اگر نیست از الآن خودمان را آماده کنیم. روز این تصمیم‌های بزرگ عاشوراست. مثل شب قدر که تمام می‌شود از فردای شب قدر دوباره باید برای شب قدر بعد آماده شوی. اگر بشود، الحمدلله به یک درجه بالاتر می‌رسید. اگر کسی درب عاشورا به رویش باز شده و مثل حُر شده، بداند که از حر بالاتر هم در کربلا هست: حبیب هم هست. خودش را آماده کند برای سال بعد، تا حبیب بشود. پناه بر خدا اگر نشدیم، باید خیلی به امام حسین(ع) التماس کنیم. که آقا این قافله شما دارد می‌رود، اگر هنوز تعلقات داریم، قرض‌هایمان را ندادیم، نماز قضاهایمان را نخواندیم، وصیت‌نامه‌مان را ننوشته‌ایم و هزار هوس‌هایی که داریم و هنوز مرد این راه نشدیم، در روز عاشورا که درهای عاشورای حقیقی سال ۶۱ باز است، مصمم شویم که فدایی امام حسین(ع) باشیم.» ☑️ @mirbaqeri
🔻عالِمی بود که تصور می‌کرد می‌تواند مثل اصحاب امام حسین(ع) باشد؛ اما وقتی، در خواب، به‌جای سعیدبن‌عبدالله قرار گرفت و تیرِ دشمن آمد، خودش را کنار کشید! ✔️ استاد سید محمّدمهدی میرباقری: ‌«نقل شده است عالِمی بود که با خودش تحليل می‌کرد و می‌گفت: اصحاب سيدالشهدا(ع) چندان هم فوق‌العاده نبودند که خونشان را دادند؛ بايد هم می‌دادند؛ آنهايی که نيامدند خيلی آدم‌هاي بيخودی بودند! والا وقتی یک طرف، سيدالشهدا(ع) است و يک طرف هم، ابن‌زياد و يزيد ملعون است. [آن اصحاب] بايد هم به طرف سيدالشهدا(ع) بروند. [پس]چرا حضرت سيدالشهدا(ع) شب عاشورا فرمود: «فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ لِي أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي»؛ يعنی من از شما باوفاتر حتی در صحابه اميرالمومنين(ع) نمی‌شناسم. مگر اينها چه داشتند؟! نقل شده که آن عالم بزرگوار، این خواب را ديده بود که: ظهر روز عاشوراست و همه رفته‌اند و صحنه سختی است؛ سيدالشهدا(ع) به او فرمودند: بايستيد و سپر شوید تا نماز بخوانيم. [آن عالم] ايستاد جلو و سپر شد! تير اول آمد ناخودآگاه خودش را کنار کشيد! استغفار کرد و مصمم ايستاد! در تير دوم و تير سوم هم خودش را کنار کشيد! وقتی حضرت برگشتند، يک لبخندی به او زدند و فرمودند: «إِنِّي لَا أَعْلَمُ لِي أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي»! البته پايداری اصحاب سيدالشهدا(ع) خيلی از اينها بالاتر بود و اينها مثال‌هاي ساده‌ای است. آن پايداری، قابل‌تصوير نيست، چون انسان تا فتنه‌ها و شبهه‌ها را نفهمد، نمی‌تواند بفهمد که آن پايداری يعنی چه. پايداری در اصطلاح امروز فقط در جنگ سخت نيست، بلکه بسياري از حملاتی که انسان را سست مي‌کند، در جنگ نرم و شبهات و شهوات است. اينها خيلی استوار ايستادند، درحالی‌که در اطراف سيدالشهدا(ع) خيلی شبهه سنگين بود. [در چنین وضعیتی،] وقتي سعيد بن عبدالله روی زمين افتاد، حضرت بالای سرش آمدند. او گفت: «اَوَفَيْتُ؟ قَالَ نَعَمْ أَنْتَ أَمَامِي فِي الْجَنَّةِ»؛ يعنی در خدمت به شما آيا انجام وظيفه کردم؟ حضرت به او فرمودند تو در بهشت هم پيش روی من هستی.» ☑️ @mirbaqeri
روایتِ ‌تصویریِ کربلا .pdf
9.85M
↖️ متنِ پی‌دی‌افِ روایت تصویری - تاریخیِ واقعهٔ کربلا (از اول تا دهم محرم‌الحرام ۶۱ هجری) ☑️ @mirbaqeri
زیارت ناحیه مقدسه .mp3
13.69M
↖️ قرائت زیارت ناحیه مقدسه، با صدای استاد میرباقری ☑️ @mirbaqeri
💥 کسی که می‌گوید حضرت اباعبدلله(ع) به کوفه رفت تا حکومت اسلامی تشکیل دهد، معنای «تکامل‌گراییِ تاریخی» را نمی‌فهمد. عاشورا ترکیب «ستیز» و «عاطفه» بود، برای هدایت تاریخ بشر. ✔️ استاد مرحوم سید منیرالدّین حسینیِ هاشمی (بنیانگذار فرهنگستان علوم اسلامی قم): «اينكه می‌گويند حضرت اباعبدالله(ع) آمده بود حكومت اسلامی تشکیل بدهد (کتاب «شهيد جاويد» اين را می‌گفت)، به‌خاطرِ این است که معنای «تكامل‌گرايی تاريخی» را نمی‌فهمند. تكامل‌گرايی تاريخي، خيلی عظيم‌تر از تكامل‌گرايی اجتماعی است. ⬅️ تكامل‌گرايی تاريخی، باقی می‌ماند بدون اين‌كه شخص باشد و در همه جريانات تكاملی، موضوع رشد و تكامل قرار می‌گيرد؛ لذا گرايش‌ كه الان به حضرت اباعبدالله(ع) در سراسر جهان وجود دارد، قطعاً در سده اول وجود نداشته است. ⬅️ کسی می‌تواند به زبان تاريخ صحبت كند كه «ستيز» و «عاطفه» را بتواند به عالی‌ترين شكل تاريخی‌اش تركيب كند. در قضيه عاشورا و جريانات بعدش، كاملاً اين امر، واضح است؛ يك ذره آثار ذلّت در اُسرا ديده نمی‌شود؛ ⬅️ نه يك ذره هم پايشان را از مقاومت در برابر دشمن پايين می‌گذارند، و نه يكديگر را توصيه می‌كنند به اين‌كه ابزار عاطفه نكنيد! در ابراز عاطفه كردن هم خيلی شديد هستند! اين با هيچ نظام جنگی كه بخواهد در وهله، ساختار بسازد، نمی‌سازد. اين را در جاهای مختلف مشاهده می‌كنيد. اين‌که در جنگ، عمروعاص خودش را لخت می‌كند، حضرت او را رها می‌كنند، اين دقيقاً معنای انسان‌گرايی است. معنايش اين است كه او ابراز ذلت می‌كند و من به آدمی كه ابراز ذلت می‌كند، ابراز قدرت نمی‌كنم! آيين ما اين است كه فراری از جنگ را تعقيب نكنيد؛ هر چند يقين داشته باشيد او همين كه توانست فرار كند، دوباره نامردی و نامردمی خودش را به شديدترين وجه ابراز می‌كند. اين دقيقاً يعنی باز كردن مشت عمروعاص. يعنی آيين عمروعاص را شكسته؛ نه شخصش را. آيين خودمحوری را در برابر آيين ارزش‌محوری شكسته. ⬅️ اصلاً شمشير علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) و حضرت اباعبدالله(ع) می‌زند برای اين‌كه ارزش، بر تاريخ مسلط بشود؛ نه این‌که مثل انقلاب‌های اجتماعی، ساختاری، در [آن] وهله، ايجاد بشود». ۷۹/۱۲/۶ ☑️ @moniroddin
13970628 sar j10.mp3
10.26M
🔊 استاد میرباقری | سخنرانی در شب عاشورا، محرم ۹۷/ هیئت ثارالله
هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد 🏴السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
🔻 در مجالسِ حسینی، هم ذکرِ مصیبت لازم است و هم بیانِ معارف. ✔️ استاد سید محمدمهدی میرباقری: «برخی می‌گویند به‌جای اينکه از زخم‌های امام حسين(ع) سخن گفته شود، از معارف بگوييد! پاسخ اين است که هم بايد مصيبت امام حسين(ع) ذکر شود و هم از معارف بحث شود. چه کسی گفته است که از معارف سخن نگوييم؟! بيان مصيبت، مقدمه است و تلقی ما اين است اينکه معارف در مجلس روضه تثبيت می‌شود، به‌خاطر اثرِ روضه انتهای آن است و اين تفاوت اين مجالس، با کلاس درس است.» ☑️ @mirbaqeri
روضهٔ سیدالشهدا، علیه‌السلام .mp3
9.06M
🔊 استاد میرباقری | روضـه سیدالشهدا(ع) ▪️ای که به عشقت اسیر، خیل بنی‌آدمند/ سوختگان غمت با غم دل خُرّمند ☑️ @mirbaqeri
🔹برای جلوگیری از تحریفاتِ مدرن عاشورا، باید کارهای تخصصی انجام شود. نباید عاشورا را خرجِ ساختارهای مدرن و الگوی توسعه بکنند. ↙️ http://urly.ir/KAd7
🔻معنای امر به معروف و نهی از منکر ✔️ استاد سید محمدمهدی میرباقری: «ابوحنيفه در مسافرتی که امام صادق (ع) به عراق داشتند، بر حضرت وارد شد. از حضرت پرسید: معروف چیست؟ امام صادق(ع) فرمودند: معروف همان معروفِ در اهل آسمان و معروف در اهل زمین است و آن معروف، امیرالمؤمنین (ع) است. («قَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ فَقَالَ الْمَعْرُوفُ يَا أَبَا حَنِيفَةَ الْمَعْرُوفُ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ الْمَعْرُوفُ فِي أَهْلِ الْأَرْضِ وَ ذَاكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (ع)».) ابوحنیفه عرض کرد: منکَر چیست؟ حضرت فرمودند: کسانی که به حضرت ظلم کردند و مردم را بر دوش ایشان سوار کردند. به حضرت عرض کرد: آیا نهی ‌از منکر اين نيست که وقتی می‌بینی کسی گناه می‌کند (مثلاً شرب خمری می‌کند، دروغی می‌گويد) او را نهی کنی؟ آیا اين نهی ‌از منکر نيست؟ «فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) لَيْسَ ذَاكَ بِأَمْرٍ بِمَعْرُوفٍ وَ لَا نَهْيٍ عَنْ مُنْكَرٍ إِنَّمَا ذَاكَ خَيْرٌ قَدَّمَهُ». حضرت فرمودند که اين نهی، کار خوبی ا‌ست، ولی اساس امر به‌ معروف، دعوت به ولايت ولیّ الله است و اساس نهی از منکر، منع از توسعه ولايت باطل است. يعنی اساس منکر و اساس کلمه کفر، اولياء باطل‌اند.» (منبع: کتابِ «جایگاه امام در نظام پرستش»/ در آستانه انتشار) ☑️ @mirbaqeri
🔻انسان شصت سال عمر می‌کند، باز سر پلّهٔ اوّلش قرار دارد. وادیِ تیه یعنی همین. جریان توسعه همان وادیِ تیه است. کنار ولی‌ّالله که باشی، يک لحظه‌اش بيش از هزار ماه بالا می‌روی. ✔️ استاد سید محمدمهدی میرباقری: «الان ما در وادی تيه هستيم؛ شصت سال عمر می‌کنيم، باز سر پلّهٔ اوّلمان هستيم. مگر وادی تيه، چه بود؟! جريان توسعه، همين است. آدم شصت سال عمر می‌کند، همان جای اوّلش است؛ اگر عقب نرفته باشد، جلو نرفته. شصت سال می‌گردد، سر جای اوّلش است. اين آقا بعد شصت سال، چه دارد؟ ماشين شخصی دارد، خانه دارد، کارخانه دارد، شصت سال هم لذّت؛ خب ثُمّ ماذا؟ بعدش هم که می‌خواهد برود، همه اين‌ها را مي‌گذارد می‌رود؛ اين وادي تيه است ديگر. يعنی آدم شصت سال زحمت کشيده، سر جای اوّلش است، هيچ چيز ندارد، مثل روز اوّل. وقتی حضرت ظهور می‌کنند، اين وادی تيه جمع می‌شود. انسان با هر قدمی که برمی‌دارد، يک قدم به مقصد نزديک می‌شود. می‌‌دانيد وادی تيه چرا برای آنها پيش آمد؟ به ايشان گفتند: «وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطاياکُمْ»؛ از اين دروازه شهر در حالت تواضع و سجده برويد داخل. امام عسکری (ع) فرمود: اين، وادی ولايت اميرالمؤمنين (ع) بود؛ بر سر در آن باب، ولايت حضرت حک شده بود. گفته شد که از اين در برويد داخل، از خدا طلب مغفرت کنيد، گذشته‌تان را جبران می‌کنيم. در اين وادی هم که رفتيد، هر قدم رو به پيش هستيد. اينها ماندند بيرون وادی، شد وادی تيه. وادي تيه، وادی ولايت دشمنان است؛ همينی که الان در عالم هست. آدم شصت سال می‌دود، سر جای اوّل خودش است. درست است اسمش را می‌گذارند توسعه، ولی ما که نمی‌فهميم اين چه توسعه‌ای است. آدم شصت سال زندگی می‌کند، ماشينش را نو‌تر می‌کند، خانه‌اش را بزرگ‌تر مي‌کند، باغش را بهتر می‌‌کند، ولي همه، بيرون آدم است. آدم، سر جای خودش مانده. اين تعبير قرآن را ببينيد: «تَبَّتْ يَدا أَبي لَهَبٍ وَ تَبَّ * ما أَغْنى عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ». آدمی که جان خودش را باخت، مالش که جای آدم را نمی‌گيرد، مال که آدم را از خودش مستغنی نمی‌کند. در توسعه می‌‌گويد شصت سال؛ خب شصت سال می‌دَوَم، چه دارم؟ می‌گويد باغ داری، خانه داری، شهرک دانشگاهی داری، هواپيمای خصوصی داری، کشتی. خب من چه دارم؟ هيچ چيز. بله، بيرون، خيلی چيز‌ها هست، کشتی هست، شهر هست، هواپيما؛ به من چه مربوط؟! تيه يعنی همين ديگر. آدم وقتی از وادی ولايت حضرت امير (ع) بيرون رفت، شصت سال می‌دود کار می‌کند، همه چيزهايی که جمع کرده بايد بگذارد، هيچ چيز با خودش نمی‌تواند ببرد. اين عمر، صدهزار سال هم باشد، همين است. ولی کنار حضرت امير (ع) که باشی، يک لحظه‌اش [بيش از هزار ماه بالا می‌روی]. شب قدر يعنی همين. شب قدر همين که وارد می‌شوي، هزار ماه می‌روی.» ☑️ @mirbaqeri
🌠 کانال «در محضر آیت‌الله میرباقری» 🌠 🔺گزیده‌های نابِ معارفی و اجتماعی از اندیشه‌های استاد سیدمحمّدمهدی میرباقری🔻 ☑️ eitaa.com/mirbaqeri ☑️ sapp.ir/mirbaqeri
💥 موضوع نزاعِ جبههٔ مؤمنین و جبههٔ استکبار چیست؟ نزاعِ بر سرِ خودِ «انسان» است؛ منازعه بر سرِ پذیرشِ «توحید و ولایت» است. ✔️ استاد سید محمدمهدی میرباقری: «موضوع اصلِ نزاعِ جبههٔ مؤمنین و جبههٔ استکبار بر سر چيست؟ بر سرِ توحيد است. بر سرِ امكانات طبيعي نيست. محور این نزاع، انبياء و شياطين هستند. مابِهِ‌النزاع چيست؟ اصلش انسان‌ها هستند. موسای كليم وقتی می‌آيد، نمی‌گويد: نيل را به من واگذار كن، نمی‌فرمايد: حكومت مصر را به من بده، می‌فرمايد: «أرسل معي بني اسرائيل». سلطه‌ٔ خود را از سر اين آدم‌ها بردار. آن خيمهٔ تاريكي‌ كه زدی، كه راه هدايت و فهم را بستی، آن را کنار بزن. وجود مقدس اميرالمؤمنين (عليه افضل صلوات المصلین) وقتی آن دوره‌ را در خطبه‌ شقشقيه تصوير می‌كنند، می‌‌گويند: دوره‌ٔ تاريكی كور بود. هم فضا ظلمانی است و هم بصيرت و بصر انسان‌ها گرفته شده است. دعوا سر اين است كه می‌خواهند فضا را روشن كنند، بصيرت‌ها و بصرها را هم برگردانند، انسان‌ها حقايق را بفهمند و راه بيفتند. مابِهِ‌النزاع در درجه‌ٔ اوّل، انسان است و البته در درجه‌ٔ بعد هم، اين امكانات و فاعل‌های تَبَعی و اين مقدوراتی كه خدا برای انسان آفريده است؛ اين‌ها در درجه‌ٔ بعد هستند. دعوا سر زمين و آب و خاك و امكانات طبيعی نيست، دعوا سر پرستش و كفر است، دعوا سر استكبار و خشوع است، موضوع اصلی‌اش هم انسان‌ها هستند. شياطين می‌خواهند انسان‌ها را به استكبار و تعزّز و لذّت نفس و خودپرستی دعوت كنند، كه در سايه‌ٔ اين دعوت به خودپرستي و لذّت نفس، ولايت و سلطه‌ٔ خودشان جاری بشود چون «إنّ عبادي ليس لك عليهم سلطان» از اول خدای متعال به شيطان فرموده است كه من دست تو را براي سلطه بر بندگانم باز نگذاشته‌ام، لذا او برای اين‌كه سلطه خودش را گسترش بدهد، اوّل دعوت به كفر می‌كند، اوّل دعوت به استكبار می‌كند، تا سلطه‌ٔ خودش تحقق پيدا بكند. دنيای مدرن هم همين‌طوری است، آرمان‌هايی را كه براي بشر مدرن بعد از جريان تجدد تعريف كرده‌اند ببينيد. اساسش بر اساس نفس‌پرستی است، خودپرستی است. چرا انسان به خودپرستی دعوت می‌كنند؟ چه كسانی دعوت می‌كنند؟ مصلحان؟ يا آن‌هايی كه دنبال سلطه‌جويی هستند؟ البته ممكن است يك جمعی هم باشند كه باور داشته باشند، اصلاح يعنی همين. اين‌ها خطرناك‌ترين جمعيّت هستند، خطرناك‌ترين جمعيّت آن كسانی هستند كه «وإذا قيل لهم لا تفسدوا في الأرض قالوا إنّما نحن مصلحون الا إنّهم هم المفسدون ولكن لا يشعرون». آن‌هايی هستند كه فساد خودشان را صلاح می‌دانند و شعور اين را هم ندارند. اين‌ها زيان‌بارترين مردم هستند. پس، اين هم موضوع درگيری است. موضوع درگيری، جامعه‌ٔ انساني است، اراده‌های انسانی است؛ انبياء می‌خواهند اراده‌های انساني را رشد بدهند تا مقام قرب و لقاء ببرند،‌ می‌خواهند عبادت را در جامعه گسترش بدهند، در ارواح انسان‌ها، در رفتارشان، در احساسشان، در عملشان، آن هم نه در خلوت و در زندگی فردي خودشان! در همه‌ٔ حوزه‌های حيات اجتماعی‌شان، می‌خواهند بشر به پرستش مشاع اجتماعی برسد. يك پرستش اجتماعی شكل بگيرد، زندگی اجتماعی بشر، همكاری بشر، همدلی بشر، همفكری بشر، در جهتِ قرب باشد، می‌خواهند كارآمدی جامعه در پرستش خدای متعال افزايش پيدا كند و البته قاعدتاً بايد امكانات طبيعی هم در اختيار جامعه‌ٔ مؤمنين قرار بگيرد؛ خدای متعال اين امكانات را هم برای بندگی خلق كرده است نه برای شيطنت. لذا وقتی بشر رو به بندگی می‌آورد همه‌ اين امكانات در اختيار او قرار می‌گيرد؛ عصر ظهور را ببينيد، فرمود: زمين خزائن خودش را بيرون می‌ريزد، آسمان، بركات خودش را نازل می‌كند؛ آن خيراتی كه در متن هستی بوده است و از كفار دريغ می‌شده است، آن‌ها در اختيار مؤمنين قرار می‌گيرد. اين موضوعِ اصلیِ نزاع نيست، موضوعِ فرعیِ نزاع است، بلکه موضوع تبعِ است. دعوا سر مقدورات نيست: اوّل، دعوا سر انسان است، دعوا سر توحيد و كفر است. در قدم بعد، موضوع دعوا سر چيست؟ بر سر خلافت الهی است، بر سر ولايت است. همه‌ٔ انبياء آمده‌اند ولايت الهی در عالم جاری بشود، و مؤمنين از اين ولايت نور برخوردار بشوند،‌ مجاری ولايت نور هستند. شيطان، نمی‌خواهد اين ولايت نور بر اراده‌ٔ مؤمنين جاری بشود و مؤمنين تحت اين سرپرستی نور قرار بگيرند، دعوا در قدم دوّم سر موضوع خلافت است. ملاحظه فرموديد: شيطان، وقتی به آدم سجده نكرد، به خدای متعال عرضه داشت «لأقعدن لهم صراطك المستقيم» من می‌نشينم بر سر راه مستقيم اين بندگان تو. راه مستقيم چيست؟ روايات متعدد را ببينيد كه می‌فرمايند: به‌خصوص در اينجا، راه مستقيم يعنی اميرالمؤمنين(علیه‌السلام)، يعنی ولايت حقّه، يعنی آن خلافت مطلقه‌ٔ الهي. من نمی‌گذارم مردم تحت ولايت ولی تو قرار بگيرند، من نمی‌گذارم انسان‌ها تحت هدايت خليفه‌ٔ تو قرار بگيرند، نمی‌گذارم خلافت الهی در اراده‌های انسانی جاری بشود.» ☑️ @mirbaqeri