eitaa logo
سید علی میرفخرایی/ سعیدیسم
2.6هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
0 فایل
فعال فرهنگی،PH.D در رشته علوم قرآن و حدیث
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدارو‌زیاد‌کن‌، چشاتو‌ببند:))))) ما عاشق توایم و پشیمان نمی‌شویم... 🤍😘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌خدای عزیزم! از روز ازل تا ابد بندگانی را شناساندی که به ما نوید رحمت و مغفرت تو را دهند. مهم نیست کجا و چه زمان و چگونه، گفتی: فقط تو بخواه با من باشی و من در کنار توام و حتی تو را به کنار خود می‌خوانم. حالا آمده‌ام و فقط می‌خواهم عاقبتم را به سعادت و مغفرتت گره زنی. 🕊💫 🆔 @rasoolism_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃 ⚜️ طرح قرائت صوتی قرآن کریم ⚜️ ✅ قرائت صفحه 45 تقدیم به محضرآقــــا صاحــب الـــزمان عج💚 🕊💫 🆔 @rasoolism_ir
سید علی میرفخرایی/ سعیدیسم
اول صبحی رو باتـلاوت قرآن شــ🔋ـــارژ کنید
☀️ سلام بدیم ب محضرآقاجانمون✋ ســــــــــلام پناه خستگیم ســــــــــلام رفیق بامرام ســــــــــلام آقای مهربون 🕊💫 🆔 @rasoolism_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💬 شهید بیضائی: اگر دعوت کننده زینب سلام‌ الله‌ علیها باشد، سلام بر شهادت! 🗓 29/دی ماه سالگرد شهادت آقا محمودرضا بیضائی🌷 🕊💫 🆔 @rasoolism_ir
سید علی میرفخرایی/ سعیدیسم
💬 شهید بیضائی: اگر دعوت کننده زینب سلام‌ الله‌ علیها باشد، سلام بر شهادت! 🗓 29/دی ماه سالگرد شهادت
کاش می‌شد ... تا خدا پــرواز کرد پای دل از بند دنیا باز کرد کاش می‌شد از تعلق شد رها بال زد همچون ڪبوتــر در هوا ... درون خودش کلنجاری داشت با خودش ؛ برای کسی آشکار نمی‌کرد اما گاهی توی حرف‌هایش، می‌زد بیرون؛ هر بار که بر می‌گشت و می‌نشستیم به حرف زدن، حرف‌هایش بیشتر بوی رفتن می‌داد و اگر توی حرف‌هایش دقیق می‌شدی می‌توانستی بفهمی که انگار هر روز دارد قدمی را کامل می‌کند. آن اوایل یڪبار که از معرکه برگشته بود وسط حرف‌هایش خیلی محکم گفت: «جانفشانـی اصلاً کار آسـانی نیست» بعد تعریف ڪرد که آنجا در نقطه ای باید فاصله‌ای چند متری را در تیررس تکفیری‌ها می‌دوید و توی همین چند متر ، دختـرش آمده جلوی چشمش ... بعد توضیح داد که تعلقات چطور مانع شهادت شهید است… تمرین‌های زیادی توی یکی دو سال گذشته برای بریدن رشته تعلقاتش انجام داده بود و همه را هم برید؛ این بار که می‌رفت به کسی گفته بود « این دفعه از کوثر بریدم » ✍️ به نقل از : احمدرضا بیضایی ( برادر بزرگوار شهید ) 🌷 🕊💫 🆔 @rasoolism_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سر گناهان خودت با خدا صحبت کن! 👈 چطور؟ 👈🏼 با پیش کشیدن بحث جهنم 🕊💫 🆔 @rasoolism_ir
🍃جمعـه‌ها بهـار صلوات هست دهانمـان را خوشبـو کنیـم به ذکر شریـف صلـوات بر حضـرت محمـد ﷺ و خانـدان مطهـرش🍃 (🌸)اَللّهُـمَّ ✨(🌸)صَـلِّ 🌸✨(🌸)عَـلىٰ ✨🌸✨(🌸)مُحَمَّـدٍ 🌸✨🌸✨(🌸)وَ آلِ ✨🌸✨🌸✨(🌸) مُحَمَّـدٍ 🌸✨🌸✨(🌸)وَ عَـجِّلْ ✨🌸✨(🌸)فَرَجَهُـمْ 🌸✨(🌸)وَ اَهْـلِکْ ✨(🌸)اَعْدَائَهُـمْ (🌸)اَجْمَعِیـن
🔘ماجرای ساخت مسجد با یک حبه انگور آقای قرائتی نقل میکند: روزی به مسجدی رفتیم که امام جماعت مسجد دوست پدرم بود، گفت داستان بنا شدن این مسجد در این شهر قصه عجیبی دارد، برایتان تعریف کنم: 🔸روزی شخص ثروتمندی یک مَن انگور میخرد و به خدمتکار خود میگوید انگور را به خانه ببر و به همسرم بده و به سر کسب و کاری که داشته میرود، بعدازظهر که از کارش به خانه برمیگردد به اهل و عیالش میگوید لطفا انگور را بیاور تا دورِهم با بچه ها انگور بخوریم. 🔹همسرش باخنده میگوید: من و فرزندانت همه انگور ها را خوردیم ،خیلی هم خوشمزه و شیرین بود! مرد با تعجب میگوید: تمامش را خوردید..؟! زن لبخند دیگری میزند و میگوید: بله تمامش را مرد ناراحت شده میگوید: یک مَن (سه کیلو) انگور خریدم یک حبه‌ی اون رو هم برای من نگذاشته‌اید؟! ناراحت میشود و بعد از اندکی که به فکر فرو می‌رود، ناگهان از جا برخاسته از خانه خارج میشود... همسرش که از رفتارش شرمنده شده و او را صدا میزند، ولی هیچ جوابی نمی شنود مرد ناراحت ولی متفکر میرود سراغ کسی که املاک خوبی در آن شهر داشته... 🔸به او میگوید: یک قطعه زمین میخواهم در یک جای این شهر که مردمش به مسجد نیاز داشته باشند و آن را نقدا خریداری میکند، سپس نزد معمار ساختمانی شهر رفته، و از او جهت ساخت و ساز دعوت بکار میکند و میگوید: بی زحمت همراه من بیایید؛ او را با خود بر سر زمینی که خریده بود برده و به معمار میگوید: میخواهم مسجدی برای اهل این محل بنا کنید و همین الان هم جلو چشمانم ساخت و ساز را شروع کنید.. معمار هم وقتی عجله مرد را می‌بیند تمام وسایل و کارگران را آورده و شروع کرد به کار کردن و ساخت مسجد میکند... مرد ثروتمند وقتی از شروع کار مطمئن میشود به خانه برمیگردد. همسرش به او میگوید: کجا رفتی مرد...؟! چرا بی‌جواب چرا بی خبر؟! 🔹مرد در جواب همسرش میگوید: هیچ رفته بودم یک حبه انگور از یک مَن مالی که در این دنیا دارم برای سرای باقی خودم کنار بگذارم، و اگر همین الان هم بمیرم دیگر خیالم راحت است، که حداقل یک حبه انگور ذخیره دارم. همسرش میگوید چطور؟ مگر چه شده؟ اگر بابت انگورها ناراحت شدید حق با شما بوده ما کم‌لطفی کردیم معذرت میخواهم... مرد با ناراحتی میگوید: شما حتی با یک دانه از یک مَن انگور هم به یاد من نبودید و فراموشم کردید البته این خاصیت این دنیاست و تقصیر شما نیست... جالب اینست که این اتفاق در صورتی افتاده که من هنوز بین شما زنده هستم، چگونه انتظار داشته باشم بعد از مرگم مرا به یاد بیاورید و برایم صدقه دهید؟!؟ و بعد قصه خرید زمین و ساخت مسجد را برای همسرش تعریف میکند... امام جماعت تعریف میکرد که طبق این نقل مشهور بین مردم شهر الان چهارصد سال است که این مسجد بنا شده، ۴۰۰سال است این مسجد صدقه جاریه برای آن مرد می‌باشد ،چون از یک دانه انگور درس و عبرت گرفت. 🕊💫 🆔 @rasoolism_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی‌از‌حرفای‌قشنگ‌خدا...🥺 خدایا، همین که بی‌اجازت برگی از درخت به زمین نمیفته دلم بهت گرمه :) ❤️ 🕊💫 🆔 @rasoolism_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به تـــوکل نام اعظمـــت ⚡️بســــــم الله الـــرحمن الــــرحیم⚡️
. 🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃 ⚜️ طرح قرائت صوتی قرآن کریم ⚜️ ✅ قرائت صفحه 46 تقدیم به پیشگاه آقا رسول الله وحضرت خدیجه سلام الله علیها 🕊💫 🆔 @rasoolism_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجموعه • صدای هر تپش قلب نشان حضور روح اوست در کالبد تو • نشان فرصتی دیگر برای روشن ساختن تاریکی های درونت اگر بخواهی... 🕊💫 🆔 @rasoolism_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا