فلانی ای که داری میری کربلا!
من وقتی که رفتم حرم آقای امام حسین،
وقتی که رسیدم خدمت بابا علی،
و لحظه سال تحویل،
به طرز عجیبی اولین نفری که اومد توی ذهنم تو بودی...
اینا رو گفتم که بگم التماس دعا شیعه:)
یه جوری یادمون باش که فک کنیم خودمون اونجاییم^^
پیر غلامی بود سیاه، پایش را آزاد کرده بودند و خود قلبش را زنجیر کرده بود به علی(ع)و فرزندانش
دلبسته بود به این خانواده...
در میان یاران و اصحاب امام حسین(ع) خود را هیچ میدید؛ همچون سایه، سیاه و پوچ
چشمه ی نور را میدید، اما خود را در حد نوشیدن از آن نه...
شرمش میامد که خود را هم ردیف یاران کند..،
ناچیز بود!
به میدان جنگ خیره میشد و حسرت، گرداگرد چشمانش را خیس میکرد...
احتمالا، کمی بعد از نماز ظهر
به اطراف نگاه کرد و دید وقت تمام است!
تعلل کند، امام میرود و او میماند و بیابانِ برهوتِ حسرت هایش
امام میرود و او میماند و فرصت سوخته اش
وقت رفتن بود
نباید جا میماند
نمیدانم ایستاد، زانو زد و یا چنگ زد به دامان امام: مولای من... رخصت!
شاید قلبش فریاد میزد که آقای من! تنهایم نگذارید در این بیابان... در کشتی تان برای من هم جا هست؟ همراه شما نباشم زندگی ام تباه است...
_فرار کن جَون! اینجا جای تو نیست، برو که آزادی.
آزاد؟ نه...
نمیتوانست به بهانه آزادی جا بماند،
نباید جا میماند.
خودت را جای جَون بگذار...
چیزی نمانده تا رفتن امام، یا همراه میشوی، یا تا ابد سرگردان و پر حسرت در بیابان دنیا می سوزی!
خودت را جای جَون بگذار...
امام دارد میرود!
حیف است اینجا ماندن
آخر حماقت است دو دل شدن!
خودت را جای جَون بگذار...
در نهایت نیاز، عجز، التماس؛ چنگ بزن بر دامان امام و صدا بزن: یابن فاطمه...
"السلام علیک یا اباعبدالله"
شب تاسوعا
ساعت ۲ و ۳۵ دقیقه نیمه شب ۵ ام مرداد ماه ۱۴۰۲
ما ده روز تمام، برای اتفاق های یه صبح تا ظهر عزاداری کردیم؛
و هنوز دلمون سنگینه!
باهم بریم؟!
البته که این جای فاطمیه سال بعد رو نمیگیره امام رضای عزیزم😌 گفتم در جریان باشی فدات شم
ایام فاطمیه نشد؟
اعیاد شعبانیه که هست...♡
بعد از اون فرشته هایی که برای جشن تکلیفشون میرن حرم امام علی،
به دانشجوهایی حسادت میکنم که جشن فارغالتحصیلیشون رو توی بین الحرمین میگیرن و با کلی ذوق میان پیش آقای امام حسین:)
جشن عقدم رو تو حرم امام رضا بگیرم راضی میشم^^
قرار بود به جای تصویر، قلم این سفر رو ثبت کنه؛
نشد.
ولی اگر تونستم و روزیم شد، دلم میخواد در آینده درموردش بنویسم.
براتون تعریف کرده بودم!؟
پارسال که این چنل رو زدم قرار بود سفر یکماه مون رو روایت کنه..
بله، سفر یک ماهه!
از تهران به مهران، از مهران به کربلا، از کربلا به زاهدان، از زاهدان به مشهد، و در نهایت از مشهد به تهران.
ولی در نهایت حالت زیارتی پیدا کرد و گزارش مشهد و کربلا رفتنم رو میده😂
به این منوال میتونم اسم چنل رو به اخبار الزیارات تغییر بدم✌️
هدایت شده از با علی باش🇵🇸
صدای حرم:″))
مهرپویان! به قول رفیقت اشرف مخلوقات نیستی اگه برامون دعا نکنی.
دعا کن قسمت هرساله ی ماعم بشه کربلا
باهم بریم؟!
صدای حرم:″)) مهرپویان! به قول رفیقت اشرف مخلوقات نیستی اگه برامون دعا نکنی. دعا کن قسمت هرساله ی ماع
دعاگوتون بودیم خانم طاهروند
به بهانه ی اربعین
و بهانه گیری های ممتدم
حرف حسابم را اول کار میزنم و تمام؛
اربعین وظیفه نیست
حماسهی حضور نیست!
کاش حواسمان باشد که وقتی نور آنچنان زیاد است که چشم ناکسان را کور کرده و دیدهی نابینایان را روشن،
کار را به پای خودمان ننویسیم و کسی نشویم.
در محضر امام، هیچ بودن فضیلت است...
اینکه بگوییم ببینید اقا، من هیچم
اینجا آمده ام که سراسر شما شوم!
یکبار برای همیشه خشت اول رو بدیم دست آقای امام حسین، و تا ثریا صاف و مستقیم بریم بالا:)