✅ #بریده_کتاب
📚 #سه_دقیقه_در_قیامت
جوان پشت ميز به من گفت: آن عقرب مأمور بود كه تو را بكشد، اما صدقهای كه آن روز دادی، مرگ تو را به عقب انداخت!
همان لحظه فيلم مربوط به آن #صدقه را ديدم. يام افتاد عصر همان روز، خانم من زنگ زد و گفت: فلانی كه همسايه ماست، خيلی مشكل مالی دارد. هيچی برای خوردن ندارند. اجازه دارم از پولهايی كه كنار گذاشتی مبلغی به آنها بدهم؟ گفتم: آخه اين پولها برای خريد موتور است. اما عيب نداره. هر چقدر میخواهی به آنها بده.
جوان گفت: صدقه #مرگ تو را عقب انداخت. اما آن روحانی كه لگد خورد؛ ايشان در آن روز كاری كرده بود كه بايد اين ضربه را میخورد. ولی به نفرين ايشان، پای تو هم شكست.
🔰میزمعارف
@mizemaaref