|⇦•اول راه جمع شدن بسیاری....
#قسمت اول#روضه وتوسل به سید الشهدا
علیه السلام اجرا شده شبِ چهارم محرم ۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
"اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَاَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتی جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شایَعَتْ وَ بایَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلی قَتْلِهِ اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعا..
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.."
اول راه جمعِ بسیاری؛ نامه دادن محضر سلطان
بی وفاها یکی یکی رفتند گرچه ماندند بهترین یاران
*امشب، شب بهترین یارانِ، ابی عبدالله یه مدال داد به همه ی این شهدا، یه مدال عمومی برا همه ی اصحابش، که یه جمله ای فرمود: إِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَبَرُّ وَ أَوْفَى مِن أسْقا..حضرت فرمود من از این شهدا از اینایی که توکربلا در رکابم به شهادت می رسند بهتر وبا وفاتر ندیدم...این مدال عمومی بود.*
یک به یک آمدند کرب و بلا، دور اربابِ عشق جمع شدند
مثل هفتادو دو گلِ عاشق، همه پروانههای شمع شدند
زینب آرام بود وقتی که، یار سوی غریب میآمد
آن طرف سی هزار آمده و، این طرف هم حبیب میآمد
*به لشگر دشمن هی اضافه میشدن. وقتی لشگر اضافه میشد نامردا دَمّام میزدند، طبل میزدند، شادی می کردن، این طرف بچه های حسین توخیمه ها می لرزیدند. هی میگفتن چی شده ؟ میگفتن لشگرِ کمکی برا دشمن اومده. بچه ها بهم میگفتن مگه ما چند نفریم؟! آخه این هشتاد وچهار تا زن و بچه لشگر کمکی می خواد؟ میومدن به عمه اشون میگفتن، عمه پس برا ما کی لشگر کمکی میاد؟چرا برا ما نمیاد؟ عمه میگفت: صبر کنید لشگر ما تو راهه داره میاد. یهو به خانم حضرت زینب خبر دادن دوتا سوار دارن میان. خانم خوشحال شد گفت: بچه ها رو خبر کنید. همه از خیمه ها اومدن بیرون ببینن لشگر کیه. دیدن دوتا پیرمرد دارن میان. خانم فرمودن:اینم لشگر باباتون حسینه، این حبیبِ، اینم مسلم ابن عوسجه است.ابی عبدالله به بعضی از شهدا جدای از اون جمله، مدال خصوصی داده. یکیش همین حبیبه."مِنَ الغَریبِ إِلی الحَبیب" گفت حبیب پاشو بیا، آقات، تو بیابون تنها مونده. پاشوبیا حسین رو غریب گیر آوردن. *
با حبیبان که راه میوفتی، عشق را باید انتخاب کرد
مسلم عوسجه به ما آموخت، چهره با خون خّضاب باید کرد
زن و فرزند را رها کردو، رفت با عشق آشنا بشود
عشق یعنی زُهیرِ عثمانی، خواست صد مرتبه فدا بشود
*جَذبه ی امام بود هرکس که می رفت راهش رو عوض می کرد انقدر راهش رو عوض کرد بالاخره ابی عبدالله گرفتش. نقش همسر زهیر بعضی وقتها ندید گرفته میشه چقدر معرفت داشت همسر زهیر.چند بار فرستاده ی امام رو رد کرد آخرین بار زنش بهش گفت خجالت نمی کشی میدونی کی برات پیغام داده؟ این پسرِ پیغمبره. سراغ همه نمیره ، خیلی خاطرتو خواسته دنبالت فرستاده. راهش انداخت رفت نزد ابی عبدالله .این زهیری که رفت با زهیری که برگشت متفاوت بود با اکراه رفت اما وقتی برگشت رو پاش بند نبود. گفت حسین من رو خرید....*
بیست سالِ تمام هر شبو روز
از اّجل خواست تا امان بدهد
آرزوی بُرِیر این بوده است
در رکاب حسین جان بدهد
در میان سواره های یزید
این دلاور پیاده میجنگید
بوی صِفِین داشت شمشیرش
مثل حیدر جُناده میجنگید
رفت عابِس برهنه در میدان
مستِ مست از می سبوی حسین
ما همه عاشقیم اما او
شاه دیوانگان کوی حسین
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در #سایت و #کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_اصحاب_علیهم_السلام
#شب_چهارم_محرم
#ویژۀ_ایام_محرم
#سید_مهدی_میرداماد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🛒 فروشگاه فرهنگی↶
https://eitaa.com/babolharam_shop
#قسمت_دوم #روضه وتوسل به سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ چهارم محرم ۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
چندتا شهید کربلا روسنگ بارون کردن، حر رو سنگ باران کرد،قاسم ابن الحسن و سنگ باران کرد، یکیش همین عابس ابن ابی شبیب شاکری بود. دشمن کی سنگ بارون می کرد؟ اوناییکه حرص دشمن رودر میاوردن ، دشمن کوچیک وحقیر می کردن. انقدر خبیث بودن از لجشون سنگ باران می کردن. حر رو سنگ باران کردن چون یهو تو لحظه ی آخر رفت تو دامن حسین . عابس رو سنگ بارون کردن چرا؟همه با سپر وزره وکلاه خود میان میدان جنگ. عابس اومد وسط میدان لباسش رو در آورد...حُبُّ الحُسین أَجَنَّه..*
آن زمانی که عشق میآید
هیچ چیزی مقابلش سَد نیست
رو سفیدیِ جُون ثابت کرد،
رو سیاهی همیشه هم بد نیست.
*غلام بود خودش رو رسونده بود کربلا ابی عبدالله یه مدال خصوصی بهش داد. اومد بالاسرش گفت: اللّهُمَّ بَیِّض وَجهَه..*
کربلا ظهر روز عاشورا، یک دم انگار روز محشر گشت
نام زهرا معجزه کرد، آخرین لحظه بود حُر برگشت
کم کَمک ظهر شد اذان گفتند، شد فدای نماز خواندن او
تیرها را به جان خرید سعید، تا نباشد گَزَند برتن او
*سعید ابن عبدالله حَنفی شهید نمازه، این شهیدی که سیزده تا تیر خورد تا یه تیر به امام نخوره.تو تاریخ از این شهدا کم داریم. امیر المؤمنین هم یه شهید مثل سعید داره، برادرِ صَعصَعةِ ابن صوحان، زید ابن صوحان، عاشق امیرالمؤمنین بود تو بغل امیرالمؤمنین شهید شد. مثل سعید ابن عبدالله که تو بغل ابی عبدالله شهید شد. وقتی که زید ابن صوحان شهید شد امیر المؤمنین سرش رو بغل کرد. حضرت فرمود: فواَللَّهِ مَا عَرَفْتُکَ إِلاَّ خَفِیفَ اَلْمَئُونَةِ وَ کَثِیرَ اَلْمَعُونَةِ .زید ابن صوحان تو رو اینجوری شناختم. تو کمترین هزینه رو برا ما داشتی، کمترین دردسر و برا ما داشتی، اما بیشترین تلاش رو کردی، تمام عمرت رو صرف ما کردی.امیر المؤمنین فرمود این شهید برای ما هزینه ای نداشت ، زحمتی نداشت در عوض بار ما رو برداشت خودش رو خرج ما کرد. بعد گریه کرد صورت گذاشت رو صورت این شهید.این شهید هم گفت:"منَ مِثلی" کی مثله منه که علی صورت بزاره رو صورتش؟حالا کربلا هم یه شهید داره. دید امام وایستاد نماز بخونه ایستاد تا تیر به امام نخوره، می تونست بره تو صف نماز جماعت به امام اقتدا کنه. منتظر نشد کسی بهش بگه برو وایستا جلو تیرا خودش رفت.گفت: کی از من اولیٰ تر.
سعید ابن عبدالله پیک بوده چهار بار این مسیر مکه به کوفه رو رفته واومده، بالای هزارو دویست فرسخ راه رفته، تا به آرزوش برسه.
«حاج قاسم تو نامه ای به دخترش یه جمله داره که نوشته، دخترم اکه نیستم کنارت غصه نخور من تو بیابونا در بدر شهادتم تا بهش برسم...»
سعید این همه راه آواره شد تا ظهر عاشورا گفت: من وایمیستم.وایستاد، امامگفت: الله اکبر، نگاه کردن دیدن دشمن رو دوکُنده ی زانو نشسته تیرها توکمان آماده ی پرتابه، سعید گفت اماممِ هرجور شده نمی زارم نماز امام بشکنه. نمیزارم یه مو ازش کم بشه....
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در #سایت و #کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_اصحاب_علیهم_السلام
#شب_چهارم_محرم
#ویژۀ_ایام_محرم
#سید_مهدی_میرداماد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🛒 فروشگاه فرهنگی↶
https://eitaa.com/babolharam_shop
#قسمت_پایانی #روضه وتوسل به سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ چهارم محرم ۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
سعید سیزده تا تیر خورد، دوازده تاش به بدنش خورد. اما سیزدهمیش فرق داشت. دید تیر داره میاد آخره نمازه، ابی عبدالله داره نمازش روتمام میکنه، دیگه رمق نداشت دید تیر خیلی نزدیکه الانه که به امام اصابت کنه.دوازدخ تا تیر خورد به بدنش، اما تیر آخری صورتش رو جلوی تیر گرفت.یه وقتی تیر به صورتت میخوره، یه وقتی خودت صورتت رو جلوی تیر میبری.خیلی فرق داره خیلی باید بَذَلَ مُهْجَةَ باشی، خیلی باید غرق باشی صورت به اختیار ببری. برا همین تا صورت برد جلو تیر اصابت کردبه صورت،بازم نیوفتاد، تا دید امام سلامش روداد نماز تمام شد خیالش راحت شد،با صورت زمین خورد. نوشتن ابی عبدالله سر سعید رو بغل کرد خونها رو پاک کرد. فرمود:أنتَ اَمامی، سر سعید رو گرفت صورت روصورتش گذاشت، اینجا بود سعید گفت:"مَن مِثلی" کی مثل منه؟حسین صورت رو صورتم گذاشت، نه گفت درد دارم، نه گفت آقا این همه تیر خوردم. یه جمله گفت:یه نگاه به امامکرد، نفس آخر و زد، صدا زد "أَوَفَیْتو"آقاوفا کردم؟راضی شدی از این نوکرت؟ ابی عبدالله آرومش کرد. ابی عبدالله سر سعید رو بغل کرد، سر حرُّ رو بغل کرد، سر جُون رو بغل کرد، سر بنی هاشم رو بغل کرد. دوتا دلیل نوشتن برای اینکه ابی عبدالله سر رو بغل می کرد. دلیل اولش این بود می دونست این شهدا چقدر عاشقن، می دونست چشم به راهن ، لحظه ی آخر میومد که اینا تنها نباشن. اما دلیل دوم ،حضرت می دونست دشمن چقدر نامرده، می دونست دیر برسه سر یارانش رو زنده، زنده ذبح می کنن. لذا میومد بالاسرا مینشست میزاشت راحت جون بدن... کسی زنده سر نَبُرِّه.کاش یه نفر لحظه ی آخر بالاسر ابی عبدالله بود. خودش داشت نفس می کشید داشت حرف می زد، دوتا شهید رو ذبح کردن یعنی زنده زنده کشتن.یکیش خود حسینه.... چه جوری سر ارباب ما رو جدا کردن؟کاشکی طبیعی جدا می کردن.امام سجاد علیه السلام فرمود:*أَنَا ابْنُ الْمَجْزُوزِ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا...." من فرزند کسی هستم که سرش را از پشت گردن جدا کردند...".
ابی عبدالله سر یاراش رو بغل کرد. کسی نبود سر خودش رو بغل کنه زینب دیر رسید. زین العابدینم نتونست سر بابا رو بغل کنه ..این سر از کربلا رفت شام...
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در #سایت و #کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_اصحاب_علیهم_السلام
#شب_چهارم_محرم
#ویژۀ_ایام_محرم
#سید_مهدی_میرداماد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🛒 فروشگاه فرهنگی↶
https://eitaa.com/babolharam_shop
|⇦•ای پسر اولِ شیر خدا...
#قسمت اول#روضه وتوسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
"يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ"
السّلامُ عَلیکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه
ای پسرِ اولِ شیرِ خدا
ای به حسین ابن علی مُقتدا
تَجسُّم جمالِ سِرُّ و عَلم
کریم آلِ فاطمه یا حسن
مدح تو شد زینتِ لوحوقلم
بین امامان به کِرامت عَلم
*از ابی عبدالله پرسیدن "فَمَل کَرَم"آقا کرم چیه؟حضرت فرمودن: "الِابْتِدَاءُ بِالْعَطِيَّةِ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ"یعنی قبل از اینکه چیزی ازت بخوان عطا کنی. آقا امام حسن آقای کرمه..خودش خدای کرم بود، خونش تو رگ بچه هاش هم جاریه، قبل از اینکه حسین بگه، این دو تا آقا زاده چه کردند کربلا. عبدالله ابن حسن وقایم ابن الحسن جوری کشته شدن که هیچ کس کشته نشد....*
سلام بر تیغِ شرر بار تو
جنگ جَمل شاهد پیکارِ تو
دستِ تو دستِ علی مرتضی ست
اشاره ی چَشم تو خیبر گشاست
علی تو زهرا تو، پیمبر تویی
وارثِ ذوالفقار حیدر تویی
ای که بقیعِ دلِ ما قبر توست
شجاعت برتر تو صبر توست
مثل باباش امیرالمؤمنین بود. می تونست دست به قبضه ی شمشیر ببره اما صبر کرد. با دینش دین خدا رو نگه داشت ...
تو پسر اصبر الصابرین
تو آسمان وحی در زمینی
این عبارت فقط برا امامِ مجتبی اومده،" أَشْهَدُ أَنَّكَ عِشْتَ مَظْلُوماً" بعضیا شهادتشون مظلومانه بود اما زندگیشون مظلومانه نبود. خودِ امیرالمؤمنین اول مظلوم عالم مگه نیست؟ ابی عبدالله مگه مصیبت ما اعظمها نیست؟ اما امیرالمؤمنین بیرون خونه اذیت میشد، سلامش روجواب نمیدادن، در رارو به روش میبستن، حقش رو می خوردن، بهش توهین می کردن اما میومد خونه یه فاطمه داشت.... قربونت برم عشت مظلوما مظلومانه زندگی کردی نه محرمت نه کس وکارت غریب غریب....
تو شهریارِ دست بسته دیدی
تو گوشواره ی شکسته دیدی
تو شاهد شهادت مادری
تووارث غریبی حیدری
*انقدر امامحسن وامامحسین علیه السلام باهم درد ودل می کردن .. لحظه ی آخر عمر امامحسن وقتی سه نفر اومدن کنار بسترش، با محمد حنفیه حرف زد، با زینب کبری حرف زد، با برادرش ابی عبدالله حرف زد ..یه نگاه کرد دید حسین داره اشک می ریزه."مَا يُبْكِيكَ یا أخا"چرا داری گریه می کنی ؟همه ی عالم یه روزی برا تو گریه می کنن. اونجا فرمود:"لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ"اما صدا زد بردارم! عزیز دلم گریه نکن داداش، یه قسمتی از بلا مال من بود بقیّه بلا مال توعه.. امام مجتبی شروع کرد با ابی عبدالله حرف زدن....*
غریب کوچه ها شدن با من
غریب کربلا شدن با تو
دیدن مادر روی خاک با من
شهید سر جدا شدن با تو
تو نبودی و دیدم روی خاکِ یه مادر
نیستم و تو می بینی روی خاکِ یه خواهر
*من یه بار دیدم مادرم رو خاک افتاد، اما یه ساعتی میاد میبینی زینب بالای تَلِّ زینبیه هی میخوره زمین میگه: وا حسینا..*
غریبِ در وطن شدن با من
شهید بی کفن شدن با تو
توخونه دست و پا زدن با من
قتلگاه دست و پا زدن با تو
*من تو خونه دست و پا میزنم اما تو جلو چشم سی هزار نفر دست و پا میزنی...*
من با خاطره های غمِ فاطمه مُردم
غریبونه به دستت پسرام و سپردم
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در #سایت و #کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#شب_پنجم_محرم
#ویژۀ_ایام_محرم
#سید_مهدی_میرداماد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🛒 فروشگاه فرهنگی↶
https://eitaa.com/babolharam_shop
|⇦•عمه ببین عمو..
#قسمت پایانی#روضه وتوسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*ابی عبدالله کنار بستر امام حسن، یکی از حرفهایی که امام مجتبی فرمود این بود."کُلَّهُمْ والِدا "برا بچه هام پدری کن.تاریخ میگه ابی عبدالله مظهر یتیمموازی وعطوفته.وقتی زین العابدین بدن باباش رو دفن می کرد.بنی اسد دیدن روشونه های حضرت جای پینه ها و زخم قدیمیه، گفتن اینا برا عاشورا نیست. امام زین العابدین فرمودن:اینا جای کیسه های نون و خرماست. ابی عبدالله نسبت به یتیمخیلی حساس بود. حالا یتیم بشه عزیز برادرت، یادگار برادرت. لذا ابی عبدالله شب عاشورا با قاسم و عبدالله اونجوری برخورد کرد. فرمود :"إِحْبِسیهِ یا مُختار" یعنی محکم دستش رو بگیر رهاش کنی میاد وسط میدان..چی دیده عبدالله؟چی شد دستش رو رها کرد رفت سمت میدان؟ دستش تودست عمه است. یعنی هرجا عمه رفته عبدالله هم رفته. یعنی هرچی عمه دیده عبدالله هم دیده..*
او میدوید و من میدویدم
او میکشید و من میکشیدم
*دید عموش رو سنگ بارون کردن، دید پیشانی عموش خونی شد، دید تیر به قلب عمو خورد.دید عموش از بالای ذوالجناح افتاد، همه ی اینها رو دیده..هی میخواست دستش رو بکشه عمه نمیذاشت. دست عبدالله رو محکم گرفته بود..وای به دل زینب..یه نگاه کرد دید تا عمو افتاد، "إِجْتَمِعوا عَلَیه وَ حَمِلو أَحاطوا بِه" همه ریختن دور عمو، شمشیرها بالا میره ، نیزه ها بالا میره، دید گردوخاک شد هوا تیره وتار شد دیگه عمو رو نمیبینه. هی چشماش رو تیز کرد، هی رو پنجه ی پا بلندشد، هی دستش رو کشید، عمه نذاشت. گرد و خاک آروم آروم خوابید..تا گرد وخاک خوابید دید موهای عموش تودستای نامرده. الان که سر و جدا کنه. تا شمشیر بالا رفت، دست زینبم بالا رفت..دست عبدالله رها شد، الان وقت خوبیه دوید وسط میدان ،از لای اسبها هی خورد زمین ..*
عمه ببین عمو چه بی حال شده
عمه، عمو وارد گودال شده
عمه ببین جلوچش مادرش
به زیر دست وپا لگد مال شده
هر جوری که شد میرم تو قتلگاه
نمیذارم عموی من بمونه بیپناه
فکری واسه زخم پرِ عمو کنم
دستم رو باید سپرِ سر عمو کنم
*تا شمشیر رفت بالا، این بچه بازوش رو سپر کرد..استخون رو زد شکست. افتاد تو بغل عمو، اولین حرفی که زد گفت:وای مادرم ...داغ مادر برا حسین تازه شد..این بچه تو بغل حسین، جون داد...*
*کسی این بچه رو آورد عقب یا نه؟ اصلاً کسی مونده بود برش گردونه؟ هیشکی برش نگردوند تو بغل حسین بود وقتی شمر اومد..وقتی اسبا اومدن..شهدا "حَلَّتْ بِفِنائِکَ اند" با روح و جانشون فدای حسین شدن.. اما این بچه یه فرق دیگه هم داره. جدای از اون شهدای کربلا "حَلَّتْ بِفِنائِکَ"
عبدالله با پوست وگوشت وخونش با حسین حل شد.... حسین..*
«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج...»
خدایا نسل ما ذریه ی ما زیر سایه ی حسین، حسینی ثابت قدم قراربده..
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در #سایت و #کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#شب_پنجم_محرم
#ویژۀ_ایام_محرم
#سید_مهدی_میرداماد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ روبیکا ↶
https://rubika.ir/www_babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
🛒 فروشگاه فرهنگی↶
https://eitaa.com/babolharam_shop