eitaa logo
مسجد جامع امام علی علیه السلام شهران
1.2هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
601 ویدیو
49 فایل
🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 { صفحه رسمی مسجد جامع امام علی علیه‌السلام } تأسیس ۱۳۵۸ه.ش . . . . به محل فعالیت رفیق شهیدمان آرمان علی وردی پایگاه بسیج امیرالمومنین (ع) خوش آمدید❤️🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
؟ _یار _______________________________ انس پسر حارث از پیرمردان کربلا بود.. که توی غزوه های بدر و حنین هم همراه پیامبر جنگیده بود. همه می شناختندش و*می دانستند از پیامبر روایت می کند.* ▪️▪️▪️ روز عاشورا انس سراغ امام رفت و اجازه گرفت برای جنگیدن.. *ابروهایش آنقدر بلند بود که مجبور شد با دستمالی آن ها را ببندد به پیشانی تا جلوی چشمش را نگیرد.* عمامه اش را هم بست به کمرش تا خمیده نباشد. ▪️▪️▪️ *امام که او را به این حال دید، گریه اش گرفت و گفت: " خدا سپاس گزار تو باشد ای پیرمرد."* پیرمرد با آن ناتوانی و پیری هجده نفر را کشت و بعد شهید شد. پیرمرد شهید شد تا خدا سپاس گزارتر باشد. _______________________________ برگرفته از کتاب قصه ی کربلا، فصل یاران @mjemamali
آماده سازی محوطه بیرونی مسجد برای عزاداری دهه اول محرم الحرام ۱۴۴۲ جهت رعایت موارد پروتکل های بهداشتی و مراسم های عزاداری سید الشهدا به فضای باز مسجد (حیاط و محوطه بیرونی مسجد) منتقل شد. @mjemamali
اقامه عزای حسینی در شب سوم محرم الحرام ۱۴۴۲ 📌 رعایت پروتکل بهداشتی و در این مراسم بصورت کامل اجرا شد. @mjemamali
______________________________ جنگ شروع شده بود. کسی برای بُشر پسر عمرو خبر بدی اورد... گفتند پسرش عمر، در مرز ری اسیر شده! بُشر گفت:" میگذارم به حساب خدا. دوست ندارم پسرم اسیر باشد و من بعد از او زنده باشم." ▪️▪️▪️ این خبر رسید به گوش امام علیه السلام. امام به بشر گفت:" خدا رحمتت کند. تو از بیعت من آزادی. برو پسرت را آزاد کن." بُشر گفت:" ای اباعبدالله! حیوانات وحشی، مرا زنده زنده بخورند اکر از شما جدا بشوم." ▪️▪️▪️ امام پنج لباس گران قیمت به بُشر داد و گفت:" پس اینها را به پسر دیگرت، محمد بده تا برای آزادی برادرش از آنها استفاده کند." بُشر ماند و جنگید و شهید شد.. ______________________________ برگرفته از کتاب قصه ی کربلا، فصل یاران @mjemamali
؟ ______________________________ تعداد زیادی که از سپاه امام نمانده بود.. ولی همان ها هم، دو دسته شدند. یک عده شان با امام نماز خواندند و یک عده هم نگهبان شدند. ▪️▪️▪️ زهیر پسر قین و سعید پسر عبدالله، جلوی امام ایستادند تا نمازش تمام بشود. سعید پسر عبد الله ، هر تیر و نیزه ای که حواله ی امام می شد را، با سر و دست و صورت می گرفت. آنقدر زخم هایش زیاد شد که دیگر نتوانست روی پایش بایستد و افتاد.. وقتی می افتاد، گفت: خدایا این ها را مثل قوم عاد و ثمود از رحمت خودت دور کن.. این دردها و زخم ها را به پیامبر بگو.. هدف من فقط دفاع و کمک به پسر پیامبر بود. ▪️▪️▪️ امام علیه السلام، سرِ سعید را گذاشت روی پایش.. سعید به امام نگاه کرد و گفت: وفادار بودم پسر رسول خدا؟ و امام جواب داد: بودی! تو در بهشت هم جلوی من هستی. ______________________________ برگرفته از کتاب قصه ی کربلا، فصل یاران @mjemamali
گزارش تصویری . شب حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام مسجد جامع امام علی علیه السلام شهران هیئت متوسلین به چهارده معصوم علیهم السلام . @mjemamali
؟ ______________________________ عبدالرحمن پسر عبدرب، از پیرمردهای محشر عاشورا بود. او از پیامبر حدیث نقل کرده و شاهد ماجرای غدیر بود. خودِ حضرت علی علیه السلام، به او قرآن یاد داد و تربیتش کرد. ▪️▪️▪️ وقتی علی علیه السلام برای ماجرای روز غدیر و چیزی که پیامبر درباره ی خلافت و ولایت گفته بود، شاهد خواست، یکی از کسانی که از جایش بلند شد و شهادت داد، عبدالرحمن بود. ▪️▪️▪️ عبدالرحمن در حمله ی اولیه جنگید تا شهید شد. بعید نیس از یک ولی شناس که جانش را سر پیری کف دست بگیرد و در بیابانی بی آب و علف تقدیم خدا و ولی اش کند. ______________________________ برگرفته از کتاب قصه ی کربلا، فصل یاران @mjemamali
؟ ______________________ حرف های امام حسین در گوش کوفی ها نمیرفت!! خودِ امام گفته بود: این ها شکم هایشان را از حرام پر کرده اند که حرف حق را نمی شنوند. ▪️▪️▪️ نعمان پسر عمرو راسبی، و برادرش حلاس.. اما انگار نان حلال خورده بودند که حرف های امام در جان شان نشست. ▪️▪️▪️ آنها که با سپاه عمر سعد به میدان آمده بودند.. وقتی امام شرط هایی با عمر کرد و او قبول نکرد.. شبانه به اردوگاه امام رفتند. صبح عاشورا جنگیدند تا مزد حلال خوری شان را گرفتند. ______________________ برگرفته از کتاب قصه ی کربلا، فصل یاران @mjemamali