eitaa logo
مجهولات
193 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
466 ویدیو
17 فایل
- باشد که غم خجل شود از صبرِ قلبِ ما . 😂✌️ محل انتشار واگویه‌های شخصی و اندکی روزمرگی! تخلصاً تأویل هستم سناً +18 از قدیمی‌های ایتا! @ha_jafarii ناشناس. https://daigo.ir/secret/192696131 محل save ناشناسا: @mjholat_gap *فقط بحثای طولانی و جذاب
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید فرشته ها هر سال موقع خاصی یک نیسان آبی بزرگ را از گرد بهشتی پر می‌کنند و می‌برند هر جا که صلاح است، روی سر هر که صلاح است می‌ریزند. بعدوقتی ریختن‌شان تمام می‌شود، شیلنگ را باز می‌کنند تا نیسان را بشورند و بگذارند برای سال بعد... بعد همان آب هایی که از آسمان می‌آید، شاید کمی از آن گرد های خوشبختی بهشتی که به نیسان مانده با آن آب شسته می‌شود و بر سر ما می‌بارد. برای همین به ما سفارش شده آن ایام باران که بارید آبش را جمع کنیم و بانام "آب نیسان" جهت تبرک تناول کنیم :/✨ بهترین ایده ای بود که برایش به ذهنم رسید!
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃 🍃🌸 ❤️ 🍀 صدای قهقه‌اش بلند شد. - خدا عقلت بده! چشم غره‌ای رفتم و گفتم: - داده بود. در محضر حضرت یار پرید! این‌بار هر دو با هم خندیدیم. به آشپزخانه رفتم. روی اپن صبحانه مختصری چیدم. یک دور سفره را برانداز کردم و گفتم: - افشین خان صبحونه! او هم داد زد: - چشم آزاده خاتون الان میام. وقتی آمد برایش ابرویی بالا انداختم. - خوشم میاد کم نمیاری! او هم چشم و ابرویی آمد. - کمال همنشین! کوفت کشیده‌ای گفتم! یک تکه نان کندم. آمدم لقمه بگیرم که با شیطنت گفت: - آ آ، اون نه! دهنت‌و باز کن. حلقه چشمانم از فرط تعجب گشاد شد! - چـــــی؟ یک‌دفعه یک لقمه ریز در دهانم گذاشت و با چشمکی گفت: - چسبید، نه؟ خنده ام گرفته بود. با زحمت لقمه را قورت دادم و سریع نفسی گرفتم. - خدایا! تو دیگه که هستی؟ ابرویش را بالا انداخت. - فکر کردی فقط خودت بلدی مهر بزنی؟ الان عمرا دیگه جز اسم من، اسمی تو دهنت بچرخه! می‌چرخه؟ چهار انگشتم را روی لب‌هایم گذاشتم. لب‌هایم را روی هم فشردم. - اوم، اوم. صدای خنده شیرینم خانه خالی را پر کرد. - دیگه مُهر شد به مِهرت... 🍁به قلم ح.جعفری♡ 💜پرش به پارت اول: [ https://eitaa.com/romanestan_hj/6 ] 🚫هرگونه کپی از رمان ممنوع میباشد. 💠@romanestan_hj 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
به نظرم رقم بدهیشو با سال تولد یکی از عزیزانش برابر کرده، می‌خواسته تا همیشه تو تاریخ ایران به یادگار بمونه🙂😂 <مجہولات>
‌*حاوی محتوای سمی تشنج آور <مجہولات>
- میشینم و برای خوندن امتحان چند روز بعدم کلی برنامه ریزی کامل و مدون می‌کنم. و بعد موقع شروع به این نتیجه میرسم که: امتحانی که توی یه شب آخر میشه جمعش کرد ارزش این همه وقت گذاشتنو نداره! و وقتی مغزم فریاد میزنه: اون شب آخر سخته هــــــا!! در حالی که خودمو برای چند روز علافی آماده میکنم منم داد میزنم: من عاشق سختی ام!! 🙂😂
مطالعه و تمرین سخت ترین مسائل دروس ریاضی و فیزیک همان‌قدر که به تنهایی وحشتناک و خسته کننده است، در کنار یک نفر دیگر میتواند شیرین و مشتاق کننده باشد! <مجہولات>
چقدر نارنجی قشنگه! [🧡'🍊'🎃'🦊'🍁'🔥'📙'🏀'🏜'⛺️'🌆] صبح‌تون نارنجــــی✨ <مجہولات>
عام این حقیقت تلخ راستی 🙂😂 <مجہولات>