eitaa logo
ستیز | محمدجواد کربلایی
38 دنبال‌کننده
27 عکس
10 ویدیو
2 فایل
محمدجواد کربلایی: @Mj_K66 صفحۀ اینستاگرام: https://www.instagram.com/mohammadjavad.karbalaei/ این کانال را در بله و تلگرام هم می‌توانید با همین شناسه دنبال کنید: @MjK_Setiz
مشاهده در ایتا
دانلود
24.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سال‌ها پیش که پارک آبی آزادگان افتتاح شد، با برادرم و دیگر بچه‌های نوجوان فامیل، چندبار رفتیم آنجا و تنی به آب زدیم. یک‌بار که از پارک بیرون آمدیم و به‌سمت خانه می‌رفتیم، حدود صد متر دورتر از پارک، در آن محیطی که شبیه بیابان بود، یک کانال آب دیدیم. عده‌ای داخل آن کانال آب‌تنی می‌کردند. مرد دست‌فروشی هم آنجا بود که ساندویچ تخم‌مرغ می‌فروخت. آن بچه‌ها که آنجا آب‌تنی می‌کردند یک طرف، آن مرد دست‌فروش هم یک طرف. نمی‌دانم آن مرد دست‌فروش بعدها هیچ‌وقت توانست مغازه‌ای داخل پارک آبی اجاره کند یا نه؛ و حالا هم نمی‌دانم این مرد نوازنده‌ای که در این فیلم می‌بینید، روزی بتواند وارد تالار وحدت شود و در یک کنسرت بزرگ بنوازد یا نه... . لذت و حس‌وحال خوب کنسرت ارکستر موسیقی ملی ایران به‌رهبری استاد مجید انتظامی، سر جای خود برایم محفوظ است. اما این تصویر که در مقابل تالار وحدت دیدم، هم خودش در ذهنم ماندگار شد، هم آن تصویر قدیمی را برایم زنده کرد. @mjk_setiz
هدایت شده از رنگ زیتون
⏰در این آخرین ساعات سال، قهرمانان غزه را تنها نگذاریم. ‌ کشتار مردم و به ویژه کودکان غزه با سلاح کشنده 💳شماره کارت: 5041721113535455 ⌨شماره حساب: 10.11326890.1 🌐شماره شبا: IR900700010001211326890001 به نام سرزمین رنگ زیتون 🌱سال نو با نام «خدای غزه» 🇵🇸 🫒
هدایت شده از اسکرین‌ شات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نکته استراتژیک درباره کمک‌رسانی به شمال غزه 🔻🔻🔻 با اسکرین‌شات همراه شوید @screenshotpersian
ستیز | محمدجواد کربلایی
⏰در این آخرین ساعات سال، قهرمانان غزه را تنها نگذاریم. ‌ کشتار مردم و به ویژه کودکان غزه با سلاح کشن
امشب مردم مظلوم غزه را فراموش نکنیم. خیریهٔ «رنگ زیتون» را شخصاً می‌شناسم و به آن اعتماد دارم.
آیا مسجد ضرار، دوباره ساخته شده است؟ سال هشتادوهشت پیش از آنکه تنور انتخابات داغ و سوزان شود، نقل‌قولی شنیدم از یکی از پیشکسوتان عرصهٔ فرهنگ؛ پیشکسوتی که بسیاری او را به‌ناحق خشن جلوه می‌دهند. او گفته بود این انتخابات برد-برد است. یعنی میرحسین و احمدی‌نژاد هردو خوب‌اند و هریک بیاید، برده‌ایم. اما رفته‌رفته گفتار و رفتار میرحسین موسوی، وضع متفاوتی را رقم زد. رفتارها و ضعف‌های عجیب او یک طرف، انفعال باورنکردنی در مقابل اطرافیانش هم یک طرف. و در نهایت شد آنچه شد... *** تا چند هفتهٔ پیش، دربارهٔ پزشکیان، تصوری داشتم شبیه همان تصور سال هشتادوهشت که بسیاری از فرهیختگان انقلابی در ابتدا از میرحسین موسوی داشتند؛ اما با چند تفاوت مهم و آن اینکه حس می‌کردم او مانند موسوی منفعل و تأثیرپذیر نیست، بی‌حاشیه و سالم است، به عدالت معتقد است و استقلال‌رأی دارد. متأسفانه ماجرا تا حد زیادی همانند هشتادوهشت پیش رفت. کشور از عروج شهادت‌گونهٔ رئیسی و یارانش غافل‌گیر و ماتم‌زده شد و به‌موازاتش بسیاری از اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان، ذوق‌زده شدند از انتخاباتی دیگر که بتواند اردوگاه سیاسی‌شان را ولو با تنفس مصنوعی، جانی دوباره ببخشد. با این وصف اندک‌اندک جمع مستان از راه رسیده‌ونرسیده، وارد ستاد شدند و هرچه گذشت، انفعال پزشکیان در مقابل آن‌ها بیش از پیش نمایان شد. مهم‌تر آنکه با خواندن و کسب اطلاع از سوابقش متوجه سوءبرداشت‌ها و کج‌فهمی‌هایش از عدالت شدیم که البته فقط در کلام نیست، بلکه آن کج‌فهمی‌ها را در مسئولیت‌هایش به کار بسته است. *** اینکه به دولت پزشکیان بگوییم دولت سوم روحانی، در صورتی است که او انتخاب شود. اما سؤال اینجاست‌ که اگر انتخاب نشد، به رأی مردم تمکین خواهد کرد یا فتنهٔ دیگری در راه است؟ آیا مسجد ضرار، دوباره ساخته شده است؟ @mjk_setiz
26.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در این فرسته، کتاب «سفیر قدس» را معرفی کرده‌ام که برش‌هایی است از خاطرات دیپلمات انقلابی، مرحوم حسین شیخ‌الاسلام. اما علاوه بر این، دربارهٔ شخصیت آقای شیخ‌الاسلام، یادداشتی هم نوشته‌ام که ان‌شاءالله به‌زودی منتشر می‌کنم. @mjk_setiz
تا پیش از نوشتن این چند خط، خبر نداشتم که نسخهٔ جدید این کتاب در راه است. می‌خواستم یادداشت کامل‌تر دقیق‌تری درباره‌اش بنویسم. اما امشب متوجه شدم به‌زودی چاپ می‌شود. حالا دیگر مشتاقانه منتظرم نسخهٔ جدید را ببینم و بخوانم و یادداشت را هم بعد از خواندن نسخهٔ جدید بنویسم ان‌شاءالله. @mjk_setiz
ادامهٔ عکس‌نوشت: «همواره از این آدم‌ها می‌پرسیدم آیا از وجود میلیون‌ها آدم بی‌کار در امریکا خبر دارند یا نه. آنان پرسش مرا نشنیده می‌گرفتند. از آنان می‌پرسیدم آیا می‌دانند که مردم امریکا با همهٔ تجمل‌ها و رفاه ماشین‌ساخته‌شان تا چه حد تهی، بی‌قرار و بدبخت‌اند. طعنه و تمسخر مرا درک نمی‌کردند. یگانه چیزی که می‌خواستند موفقیت بود - پول، قدرت، پیشی گرفتن از دیگران. هیچ‌یک از این‌گونه آدم‌ها دوست نداشت به کشور خود بازگردد؛ و همهٔ آنان، به‌دلایلی، ناچار از بازگشت به کشورشان بودند. می‌گفتند در کشور خودشان زندگی‌ای برایشان وجود ندارد. می‌پرسیدم که زندگی کی آغاز خواهد شد؟ آن‌گاه که همهٔ آن چیزهایی را داشته باشند که امریکا داشت، آلمان داشت یا فرانسه داشت. من چنین می‌فهمیدم که زندگی از چیزها، به‌خصوص، ماشین‌هایی تشکیل می‌شود. زندگی بدون پول ناممکن بود: آدمی می‌بایست جامه، خانهٔ خوب، رادیو، ماشین، راکت تنیس و مانند این‌ها داشته باشد. به آنان می‌گفتم که من هیچ‌کدام از این چیزها را ندارم و بدون آن‌ها خوش‌بخت هستم، می‌گفتم من به امریکا پشت کرده‌ام، دقیقاً به این سبب که هیچ ارزشی برای این چیزها قایل نیستم. به من می‌گفتند که من غریب‌ترین امریکایی‌ای هستم که تا کنون دیده‌اند.» «پیکره ماروسی»، هنری میلر، ترجمهٔ مهبد ایرانی‌طلب، نشر پرسش، ص ۱۰ و ۱۱.