بسم الله الرحمن الرحیم
*قمار با مرگ و زندگی*
شیخ ابواحمد، عاقلهمردی است که پذیرایی از زوار اربعین را از پدرش به ارث برده. ماجرا برای یک سال و دو سال و ده سال نیست. در زمان صدام هم میزبانی میکردهاند. قایقی داشتهاند و سوار بر آن، پاروزنان تا آن طرف فرات رفته و زائران را برای پذیرایی به خانه میآوردهاند. بعثیها متوجه میشوند و قایق را به آتش میکشند. اما اتفاق چندان مهمی نبود! بعد از آن، اسباب پذیرایی را با خود به مسیر زائران برده و همانجا از آنها پذیرایی میکردهاند. زائران هستههای خرمایشان را همانجا نزدیک خانهٔ ابواحمد میانداختند و همین، ماجرا را به بعثیها لو میدهد. خانوادهٔ ابواحمد هم به زائران گفتند هستههای خرما را دورتر از آن حوالی بیندازند. این شکل از قمار کردن با مرگ و زندگی، تا رفتن صدام ادامه مییابد. این خانواده در این بازی، زندگی دنیا را به سخره گرفته و در هر مرحله بهشکلی پیروز میدان شدهاند.
***
در اتاق پذیرایی، علاوه بر عکس پدر ابواحمد، عکس برادرش هم روی دیوار است. عکسی بسیار تار و بیکیفیت.
بعثیها به برادرش عبدالکریم گفته بودند باید عضو حزب بعث شوی. برادرش نمیپذیرد. میگوید حرام است. عبدالکریم سیزدهساله در سالهای انقلاب اسلامی ایران، سخنرانیهای امام خمینی را به فارسی ترجمه و پخش میکرده. بعد از این ماجرا بعثیها او را زندانی کرده و بعد از سه سال قطعهقطعه میکنند. آن عکس روی دیوار، تنها تصویری است که از برادر نوجوان به جا مانده.
***
برای ابواحمد، فرقی ندارد از شیعه پذیرایی کند یا سنی. عاشورا، نقطهٔ تحول صورتبندیها و صفبندیهای عالم است و ظهوروبروز این تحول را بهطور خاص در زیارت اربعین میتوان دید. در این موقف تاریخی، میزبانهای سفرهٔ اباعبدالله، مهمانان اهلسنت را اگر بشناسند، بیش از شیعیان تکریم میکنند.
#کاروان_امت_اسلامی
#زیارت_اربعین
#وحدت
#امت_واحده
#شیعه_و_سنی_برادرند
#شیعه_و_سنی_متحد
@mjk_setiz