🔹زمان مناسب کنترل ادرار و آموزش دسشویی
واقعیت این است که هيچ دو کودکی کنترل ادرار را در یک سن به دست نمی آورند.
زمان واقعی کنترل ادرار برای هر کودک،
هنگامی است که مغز، اعصاب و عضلات به اندازه کافی رشد کرده باشند و کودک بتواند آنها را کنترل نماید که این اتفاق به ندرت ممکن است قبل از سن ۱۸ ماهگی اتفاق بیفتد و ميتواند تا سه سالگي طول بكشد.
پس تا فرزندتان حاضر به همكاري نيست آموزش توالت رفتن را شروع نكنيد و به خاطر چشم و همچشمي فرزندتان را زير فشار نگذاريد.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
◾️بعد از تولد، «فاطمه» زیباترین نامی بود که خداوند متعال بر دخت پیامبر برگزید. امام باقر علیه السلام فرمود:« چون مادرم فاطمه سلام الله علیها متولد شد خدای متعال به یکی از فرشتگان وحی کرد تا به زمین برود و نام « فاطمه» را بر زبان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم جاری سازد.» و بدین ترتیب، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نام فاطمه را برای یگانه محبوبه خویش برگزید.«فاطمه» از ماده«فطم» به معنای بازگرفتن کودک از شیر مادر است، سپس به هرگونه بریدن و جدایی اطلاق شده است؛ اما معنای فاطمه در روایاتی از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم اینگونه آمده است: خداوند دخترم را فاطمه نام نهاده، زیرا او و دوستانش را از آتش دوزخ باز داشته است.
#فاطمیه
◾️◼️⬛️◼️◾️ ۵ ◾️◼️⬛️◼️◾️
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
◾️جابر می گوید: محضر مبارک امام "صادق علیه السلام" عرض کردم: برای چه فاطمه" سلام الله علیها" به زهرا معروف گردید؟
حضرت فرمود: زیرا خداوند متعال او را از نور عظمت خودش آفرید، و هنگامی که نور وجود فاطمه" سلام الله "علیها درخشید آسمانها و زمین به نورش روشن شده و دیدگان فرشتگان از شدت نورش بسته شد و تمام ملائکه حق تبارک و تعالی را سجده نموده و عرض کردند: معبودا، این نور چه خصوصیتی دارد که این قدر تابان و روشن است؟
خداوند متعال به آنها وحی فرمود: این نور از نور من است که در آسمان ساکنش کرده ام آن را از عظمت خویش آفریدم و آن را از صلب پیامبری از پیامبران که بر تمام انبیاء تفضیل و برتریش داده ام خارج نموده ام، از این نور پیشوایانی را که به امر من قیام می کنند و مردم را به طرف من هدایت می نمایند بیرون می آورم، این پیشوایان را پس از انقطاع وحی جانشینان خود در روی زمین قرار می دهم.
#فاطمیه
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
⬛️◾️◼️◾️⬛️ ۶ ⬛️◾️◼️◾️⬛️
⬛️ روزی حضرت امیرالمؤمنین علی" علیه السلام" از یک مرد یهودی که نامش زید بود قدری جو قرض گرفت و چادر حضرت فاطمه" سلام الله علیها" را که از پشم بود پیش وی، رهن گذاشت.
یهودی آن چادر را به خانه برد و در اتاقی گذاشت، وقتی شب شد زن یهودی به آن اتاق رفت، ناگاه نوری را از آن چادر دید که تمام اتاق را روشن کرده بود وقتی زن آن حالت شگفت را دید فریاد زد: شوهر خود را خواست آنچه را دیده بود برای شوهرش بازگو کرد.
یهودی شگفت زده شده بود و فراموش کرده بود که چادر حضرت فاطمه" سلام الله علیها" در آن خانه است، با سرعت داخل اتاق شد، دید که اشعه نورانی چادر آن خورشید عصمت است که مانند بدر منیر خانه را روشن کرده است.
یهودی از مشاهده این حالت تعجبش بیشتر شد، یهودی همراه با زنش به خانه خویشان خود دویدند و ۸۰ نفر از ایشان با مشاهده این نور زهرائی ایمان آورده و دلهایشان به نور اسلام منور گردیدند.
#فاطمیه
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
◼️⬛️◾️⬛️ ۷ ◾️⬛️◾️⬛️
در آن روزهای سخت و ناگوار که پیامبر خدا "صلی الله علیه وآله وسلم" شدیداً تحت فشار بود و دشمنان رسالت از هر سو آن گرامی را مورد آزار و اذیت خویش قرار داده بودند، وجود فاطمه و حرکات و سکنات وی در کاهش آلام و رنج ها و نگرانی های پیامبر نقش مهمی داشت. چرا که این دختر در حقیقت جلوه ای از جمال الهی و خلاصه ای از وجود حضرت خاتم الانبیاء "صلی الله علیه وآله وسلم "بود. به همین جهت آن حضرت همواره می فرمود:
« فاطمه پاره تن من است.» او جان و دل من است؛ او نور چشم و میوه قلب من است.»
فاطمه" سلام الله علیها" از همان روزهای نخست شاهد سختی ها، و مشکلات طاقت فرسای زندگی بود. عداوت و کینه ورزی های صاحبان زر و زور هر روز نسبت به پیامبر" صلی الله علیه وآله وسلم " بیشتر می شد، ثروت مادرش خدیجه در راه نشر و گسترش معارف اسلامی کم کم به پایان می رسید،و فقر مالی سایه شوم خود را بر منزل خدیجه گسترش می داد. خانواده رسول خدا "صلی الله علیه وآله وسلم" در محاصره سخت روحی و جسمی قرار داشت. آزار مسلمانان، طرح نقشه های شوم، تهمت های گوناگون از قبیل دروغگو، کاهن، ساحر و مجنون به پدر، از جمله رنجهایی بود که قلب فاطمه " سلام الله علیها" را می آزرد.
#فاطمیه
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
◾️◼️⬛️◼️◾️ ۸ ◾️◼️⬛️◼️◾️
عامل الناس بجمال قلبك وطيبته
ولا تنتظر رداً جميلاً
فإن نسوها لا تحزن
فالله لن ينساك
با مردم با زيبایی دلت و صفایش رفتار کن
و منتظر جواب زیبا نباش
و اگر که فراموشش کردند
غمگین نشو
خداوند هرگز فراموش نمی کند
مهربانی
باغ سبزیست که از
روزنه پنجرهها باید دید
مهربانم مگذار لحظهای
روزنه پنجرهها بسته شود.
#مهربانی
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
#رمان
جان شیعه
#فصل_دوم
به خانههایی که همگی چراغهایشان روشن بود و بوی غذایشان در کوچه پیچیده، نگاه میکردم و میتوانستم تصور کنم که در هر یک از آنها چه جمع پُر شوری دور یک سفره نشستهاند و من باید به تنهایی، بارِ این شب طولانی بهاری را به دوش میکشیدم و به یاد شبهای حضور مجید، دلم را به امید آمدنش خوش میکردم.
📌📌📌📌📌📌📌📌📌📌📌📌
چند قدمی تا سر کوچه مانده بود که صورت عبدالله را در نور چراغ دیدم و پیش از آنکه متوجه حضور من شود، سلام کردم. با دیدن من با تعجب سلام کرد و پرسید: «کجا الهه جان؟» کیف پول دستیام را نشانش دادم و گفتم: «دارم میرم سوپر خرید کنم.» خندید و گفت: «آهان! امشب آقاتون خونه نیس، شما به زحمت افتادین!»
#قسمت_صدـو_نود
ادامه دارد ...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
#رمان
جان شیعه
#فصل_دوم
و در مقابل خنده کم رنگم ادامه داد: «خُب منم باهات میام!» از لحن مردانهاش خندهام گرفت و گفتم: «تا همین سر خیابون میرم! تو برو خونه.» به صورتم لبخند زد و اینبار با لحنی برادرانه جواب داد: «خیلی وقته با هم حرف نزدیم! لااقل تا سر خیابون یه کم با هم صحبت میکنیم!»
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
پیشنهاد پُر محبتش را پسندیدم و با هم به راه افتادیم که نگاهم کرد و گفت: «الهه! از وقتی مجید اومده دیگه اصلاً فرصت نمیشه با هم خلوت کنیم!» خندیدم و با شیطنت گفتم: «خُب این مشکل خودته! باید زودتر زن بگیری تا تو هم با خانمت خلوت کنی!» از حرفم با صدای بلند خندید و گفت: «تقصیر تو و مامانه که من هنوز تنهام!» که با رسیدن به مقابل مغازه، شیطنت خواهر برادری مان نیمه تمام ماند.
#قسمت_صدـو_نودـوـیک
ادامه دارد ...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر